تصميمهاي بزرگ
حياتشان در گرو تغيير و تحول است. حالا همه چيز گوياي اين معنا است كه جامعه ما نيازمند رويكردي نو و تحولي خردمندانه است و چالشهايمان بدون تغييرات بزرگ در روشها و تنظيم دوباره اولويتها امكان رفع ندارند. بسان رود كه در نشيب دره سر به سنگ ميزند بايد روند بود. تاكنون ديده و شنيده نشده است كه حتي طرفداران وضع موجود ادعا كنند كه ما دچار چالشها و نابسامانيهاي بزرگ نيستيم و مردم از درد و رنج و محنت در امانند. هرچند مدعيان حل مشكلات زيادند و در اين ميان عدهاي هستند كه راهحلهاي ساده و سريع ميدهند و گفتهاند و گاهي در عمل هم خواستهاند كه با اقدامات قاطع و يكشبه معجزه كنند و اوضاع را بگردانند ولي هم تجربههاي انبوه بشري، هم تجربههاي 100 سال و 40 سال گذشته و هم سادهانگاريها و شعبدهنماييهاي دولت سابق نشان داده است كه اسب چموش دنيا جز از راهش و جز با صبر و حوصله و دانش و زحمت و شجاعت و انعطاف و حركت و تغيير رامشدني نيست. حالا مشكلات كشور چنان بزرگ و كثير شدهاند كه افزون بر بالاترين مديريتها و دانشها، فداكاري و از خودگذشتگي هم نياز دارند و درست زماني كه بازار نوعدوستي و مردمنوازي و انسان محوري چندان رونق ندارد كسي يا كساني بايد كه از خود عبور كنند و پاي در ميان بگذارند و كاري بكنند. معلوم نيست ديگر چه بايد بشود كه دريابيم اشتباهات بزرگ داشتهايم و آوار اين همه چالش نميتواند نتيجه رفتار درست در ابعاد اقتصادي و سياسي ما باشد؟ دلار بالاي 20 هزارتومان علامتي آشكار از تب بالاي اقتصادي است؛ تبي كه خود نشاندهنده بيماريهاي مختلف است و نشان ميدهد كه سيستم ايمني بدن كم آورده است و نياز به مداخلات در حد جراحي دارد. دلار بالاي 20هزار تومان حتي اگر حباب باشد و بتركد و هنر كنيم و آن را چندي به پايين بكشيم خبر از بيكاريها و ناهنجاريهاي عميق و خرد شدن استخوان فقرا و بيثباتي ميدهد. پشت پرده اعداد بازار ارز صف مهاجرت اقشار متوسط به قشر ضعيف جامعه قابل مشاهده است و مردمان بسياري همه توش و توان ماليشان از دو، سه هفته پيش تاكنون به سرعت برق و باد گاهي از نصف هم كمتر شده است! هركشوري با اين ميزان از تكان اقتصادي وضعيت فوقالعاده دارد و عقلايش بايد گرد هم آيند و چارهيابي اساسي كنند. اگر مشكلات جوامع فقط اقتصادي بود و اقتصاد جزيرهاي عمل ميكرد و همه بدبختيها و سختي و دردها و افسردگيها را تغذيه نميكرد شايد ميشد از نوسانات و جهشهاي بازار وحشت به دل راه نداد ولي ميدانيم كه همين الان تب و تابهاي خيابان فردوسي شهرها و روستاها و كارخانهها و كارگاهها و مزرعهها و خانهها را تكان داده است و خود موجي جديد از هراس نسبت به آينده را پديد ميآورد. در كنار اين بلاي بزرگ حالا كرونا هم هست كه طغيان كرده است، همان كه تا يك ماه پيش من باب اخلاق هميشگيمان تا كمي كمرش خم شد افتخار فروختيم كه شاخش را شكستهايم. زلزلهخيزي كشور و فسادها كه مثل خوره به جان جامعه افتادهاند و سيلهاي مهيب و آتشسوزي وسيع جنگلها كه امكانات كافي براي مهارشان نيست و خشكسالي و ريزگردها و ناهنجاريهاي اجتماعي هركدام كافياند كه كشوري را به زانو درآورند و ما يكجا با همه آنها روبرو هستيم. آيا در مقابل اين همه ميتوان به راهحلهاي هميشگي بسنده كرد؟ آيا مشكلات بزرگ راهحلهاي كوچك و ساده دارند؟ سنگيني عظيم اين همه مشكل بر دوش چه كسي جز مردم است و آنان چرا بايد اين حجم فشار غير قابل باور را تحمل كنند؟ به نظر ميرسد يا بايد همچنان انباشته شدن مشكلات را به تماشا بنشينيم و همه همتمان در پس و پيش كردن برخي تصميمهاي مقطعي خلاصه شود و در درك ضرورت تغيير در سياستها عاجز بمانيم و به سوي آيندهاي نامشخص و بعضا هراسآور برويم يا شجاعت تحول را داشته باشيم و با تصميمهاي بزرگ به آغازي دوباره روي بياوريم و آتش اميد واقعي و درازمدت را در سينههاي مردم شعلهور سازيم. اگر منشأ امور درست باشد و ما براساس ميزان تحمل و شايستگي مردم و نيازهاي عميق كشور و چالشهاي گوناگون و ديرپاي خويش برنامه بريزيم و تصميم بگيريم، هرچه پيش آيد كيان كشور و جامعه در خطر نخواهد بود و اگر در فكر و انديشه خويش و در روشهاي هميشگي و اولويتهاي كهنه تجديدنظر نكنيم شانس چنداني نداريم حتي اگر برخي رويدادهاي جهاني به نفعمان بشود.