• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4699 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۱ مرداد

آيا چين بر قرن 21‌ام سيطره خواهد يافت؟

روياي ناتمام

محمدجواد نصراصفهاني

چين پرجمعيت‌ترين كشور جهان 
و چهارمين كشور وسيع دنياست. اين كشور در قالب يك نظام تك‌حزبي، توسط حزب كمونيست چين و زيرنظر قانون اساسي مصوب  سال 1982 اداره مي‌شود. عضويت دايم در شوراي امنيت سازمان ملل، سازمان اپِك و يكي از اعضاي گروه بريكس، گروهي كه از اقتصادهاي مهم در حال ظهور تشكيل شده، معرف اين است كه اين كشور را بايد يكي از قدرت‌هاي جهان درنظر گرفت. به همين علت بررسي اين كشور از نقطه‌نظر سياسي-اقتصادي بسيار مهم است. به تازگي انتشارات ققنوس كتابي را تحت عنوان «آيا چين بر قرن 21ام سيطره خواهد يافت؟» نوشته جاناتان فنبي و با ترجمه شهريار خوّاجيان در 160 صفحه منتشر كرده است. جاناتان فنبي كه يك چين‌‌شناس شناخته ‌‌شده در عرصه بين‌‌المللي ا‌ست، بر آن است تا در اين كتاب كم‌‌حجم و فشرده با ارايه يك ارزيابي آگاهانه از گذشته، حال و فرداي كشور چين، به‌رغم پذيرش دستاوردهاي اقتصادي فوق‌العاده آن، چالش‌هاي بزرگ اقتصادي، اجتماعي و سياسي آن را نيز خاطرنشان كند. هر چند نسخه اصلي اين كتاب مربوط به سال 2017 است ولي اطلاعات جالبي مبني بر عدم توجه و پذيرش مسائل اجتماعي، فرهنگي، سياسي و حتي اقتصادي را در يك جامعه 
رشد يافته از نظر اقتصادي در چند دهه اخير ارايه مي‌دهد. 
اين كتاب در پنج فصل و تحت عناوين «روياي چين»، «بهاي سياست»، «دام توسعه متوسط»، «چرايي‌ها» و «چين بر قرن 21‌‌ام سيطره نخواهد يافت» تدوين شده است. در فصل اول ضمن بررسي مختصر كشور چين از زمان بنيانگذاري در 1947، شرايط حاكم بر كشور بعد از مرگ مائو در 1976 و چگونگي گذار از يك اقتصاد تمام آمرانه به يك اقتصاد شبه آمرانه، ضمن ستايش همه دستاوردهايش، با تاكيد بر اينكه حاكمان فعلي آن همچنان در اداره كشور بر سنت پيشينيان وفادار مانده و در ميان روش‌هاي فكري ديكته شده ازسوي ميراث گذشتگان گير كرده، ترس رهبري كنوني آن از باختن قدرت بر اثر اصلاحات سياسي، نظير آنچه در دهه 1990 در شوروي سابق روي داد را مانعي در بروز تحولاتي اساسي در صحنه اجتماعي كشور بيان مي‌كند. در فصل دوم با نقد عملكرد حزب كمونيست، حزبي كه همه‌جا هست ولي ديده نمي‌شود، با اشاره به انقلاب اقتصادي دِنگ به عنوان راهكاري براي عبور از شيوه‌هاي قديمي، تاكيد مي‌كند كه در جهان فعلي پيشرفت صرفا اقتصادي ديگر يك كارت برنده نيست، زيرا در چنين شرايطي حتي اگر تقويت حزب و موقعيت شخصي رهبر آن، تشديد كنترل نيروهاي مسلح و امنيت داخلي و افزايش توجه جامعه جهاني به عنوان نكات كليدي براي حفظ ثبات كشور درنظر گرفته شود، اين ثبات تنها از ديد حزب كمونيست صادق بوده و از نظر اصول دموكراسي صادق نيست. در واقع اگر نظام‌هاي دموكراتيك توان تغييرات صلح‌آميز دروني را دارند ولي در جمهوري خلق چين چون هيچ آلترناتيوي اجازه ظهور نمي‌يابد، انتظار يك تحول سياسي سازگار با رشد اقتصادي و تغييرات اجتماعي در اين كشور را نمي‌توان داشت. در فصل سوم با اشاره به سخن وِن جيابائو، نخست‌وزير پيشين چين مبني بر اينكه: «اقتصاد چين ناپايدار، ناهماهنگ، نامتوازن و نااستوار است و بدون موفقيت در انجام اصلاحات ساختاري سياسي، اصلاحات ساختاري اقتصادي به‌طور كامل ميسر نيست و ممكن است هرچه به دست آورده‌ايم از دست بدهيم»، با ارايه نقاط ضعفي همچون كاهش ارزش پول ملي، زيان‌دهي شركت‌هاي دولتي، افت در صنايع فولاد و پالايش نفت، مقاومت تشكيلات حزب كمونيست را به عنوان مانع اصلي بر سر ظهور اصلاحات معرفي كرده است. در فصل چهارم، ضمن اشاره به شبكه اجتماعي پيچيده‌اي از مسائل اجتماعي شامل نابرابري در ثروت تا فساد، كمبود اعتماد تا آلودگي آب، خاك و هوا و رسوايي‌هاي مكرر در سلامت غذايي، در كنار چالش‌هاي سياسي و اقتصادي روياروي چين، انواع چرايي‌هايي همچون: چرا مزاياي پيشرفت مادي با برابري بيشتري تقسيم نشده است؟ چرا حكومتي كه ادعا مي‌كند قدرتش را دارد نمي‌تواند قول تامين امكانات اوليه‌اي همچون آب سالم، مواد غذايي قابل اطمينان و حمايت قانوني را به مردم بدهد؟ چرا تمركز سياسي بر حفظ نظام به جاي تشويق مردم به مشاركت بيشتر است؟ و... را پيش‌ روي شي جين پينگ، همكارانش و نظامي كه بر آن حكم مي‌رانند، گذاشته است. نهايتا در فصل پنجم، با مقايسه امريكا و چين از نقطه‌نظر قراردادهاي تجاري، هزينه‌هاي نظامي، دانشگاه‌هاي تراز اول، مقررات زيست‌محيطي و ايمني، جواني جمعيت، دادگستري كارا و رسانه‌هاي آزاد، نشان مي‌دهد كه به‌رغم تاكيد مشتاقان مدل چيني مبني بر اينكه اين سيستم در يك فرآيند تغيير بهبودبخشِ مداوم است، بيان مي‌دارد كه چين و رهبري حزب كمونيست با تناقضي كلاسيك روبه‌رواند: «به اصلاحات نياز دارد تا كارآمدتر حكومت كند، اما اصلاحات تهديد تضعيف نظام را با خود مي‌آورد» و با اشاره به عبارتي از الكسي دو توكويل در اين زمينه: «حكومت‌هاي خودكامه زماني در آسيب‌پذيرترين وضع قرار مي‌گيرند كه شروع به اصلاحات مي‌كنند، مردم با تغيير اوضاع و بهبود وضعيت زندگي به احتمال زياد وقت براي تفكر پيدا مي‌كنند.» متذكر شده است كه همچنان كه دولت ميل به انباشت ثروت را برمي‌انگيزد كه موجب فساد و تضعيف اعتبار اخلاقي آن مي‌شود، رفاه عملا بذرهاي مرگ رژيم را مي‌كارد، بنابراين معتقد است كه در حال حاضر، چين در برابر يك چهارراه مهم قرار دارد كه در آن اصلاحات همان‌قدر دشوار است كه لازم است. اگر اصلاحات دامنه‌داري انجام نشود، چين از مشكلي به مشكل ديگر در رفت‌وآمد خواهد بود و توسعه آينده‌اش محدود خواهد شد. اگر لزوم تغيير درك شود، گذاري ممتد و دشوار براي نظام شكل گرفته از 1949 خواهد بود؛ در هر دو حال، عوامل داخلي گسترده، نفوذ جهاني كشور را محدود خواهند كرد. اين نظام از نظر سياسي منفجر يا فروپاشيده نخواهد شد، همان‌طور كه از نظر اقتصادي فرو نخواهد ريخت، اما احترام به شيوه اداره امور با هر رسوايي و با هر پرونده فسادي ضعيف مي‌شود. درحالي كه نگراني عمده زنده نگه داشتن «روياي چين» در داخل خواهد بود، صيانت از يك نظام به اين شكل، دليل اصلي سيطره نيافتن چين بر قرن ماست، بنابراين چين نه مي‌تواند و نه مي‌خواهد چنين جايگاهي داشته باشد.
دكتراي فيزيك

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون