مداركي از جنايات اسراييل در جنگ ۱۹۶۷
نويسنده: پروفسور ايلان پاپه
ترجمه: ليدا ماموريان، سيد هادي برهاني
اشاره: اين مقاله در سال ۲۰۱۵ توسط پروفسور ايلان پاپه، استاد تاريخ و مدير مركز اروپايي مطالعات فلسطين در دانشگاه اگزتر (انگلستان) نوشته شده و در الكترونيك انتفاضه به چاپ رسيده است. روزنامه اعتماد تاكنون در چند شماره مقالههاي اين پروفسور را منتشر كرده است.
سربازي اسراييلي در مستند صداهاي سانسورشده (Censored Voices)، محصول ۲۰۱۵، شهادت ميدهد: «طي عمليات ما بايد منطقه را از ساكنان آن پاك ميكرديم. اين پاكسازي روستاييان كه سالها در روستاي خود ريشه داشتند و تبديل آنها به آواره، به سادگي با اخراج آنها انجام ميشد و موضوع اخراج يك نفر يا دو نفر يا سه نفر نبود بلكه اخراج دستهجمعي همه آنها بود. هنگامي كه شما شاهد هستيد تمامي يك دهكده مانند يك گله به سمت سلاخي ميروند بدون اينكه هيچ مقاومتي كنند آنگاه شما ميتوانيد هولوكاست را حس كنيد».
پس از پايان جنگ ۱۹۶۷، نويسنده اسراييلي، آموس اُز (Amos Oz) كه در زمان جنگ به عنوان سرباز وظيفه در ارتش اسراييل خدمت ميكرد با همراهي دوستش مصاحبههايي را با سربازان اسراييلي كه در اين جنگ شركت داشتند، انجام دادند و از آنها پرسيدند كه نسبت به آن جنگ چه احساسي داشتند. اين مصاحبهها در يك كتاب با نام «گفتوگوهايي با سربازان» (Conversations with Soldiers) منتشر شد. البته هم سن و سالهاي من اين كتاب را بيشتر به عنوان كتاب «شليك و شيون» (shooting and crying) ميشناسند.
سانسور نظامي (فعاليتي كه امروزه نيز همچنان ادامه دارد و در حال حاضر توسط وزير فرهنگ كنوني اسراييل ميري رگو مديريت ميشود) قريب ۷۰ درصد از شواهد مربوطه را نابود كرد زيرا او اعتقاد داشت اين اسناد ميتواند به وجهه بينالمللي اسراييل آسيب بزند. اما يك فيلمساز زبردست اسراييلي، مور لوشي، براساس اسناد نابودشده فيلم مستندي ساخته كه اين ماه آن را نمايش خواهد داد. جناياتي كه در اين فيلم توسط سربازان (اسراييلي) گزارش ميشود شامل اخراج اجباري، مانند مورد بالا و همچنين توضيحات تكاندهندهاي از اعدامهاي بدون محاكمه اسراي جنگي و نيز نشانههاي از قتلعام روستاييان بيگناه است.
كلكسيون شرارت
امسال 48 امين سالگرد جنگ ۱۹۶۷ با ۶۷ امين سالگرد جنگ ۱۹۴۸ (نكبت) همزمان شده است كه در واقع پازلهاي اصلي پاكسازي نژادي فلسطين پيش و پس از تاسيس اسراييل در ۱۹۴۸ بودند. البته رابطه ميان اين دو فقط نمادين نيست. شرارتها و فجايعي كه سربازان اسراييلي در اين فيلم جديد به آن اعتراف ميكنند يادآور جناياتي است كه ۶۷ سال پيش به شكل بسيار گستردهتر و وحشتناكتري صورت گرفت. جامعه بينالمللي جنايات ۱۹۴۸ را ناديده انگاشت و براي مدتهاي طولاني حتي وقوع «نكبه» تكذيب ميشد. در آن ايام ياد و خاطره هولوكاست آزادي بيقيد و شرطي به اسراييل ميداد تا پاكسازي نژادي در فلسطين را اجرا و دنبال كند.
تعجبي ندارد هنگامي كه در ۱۹۶۷ اشتهاي ارضي اسراييل با اشغال تمام فلسطين تاريخي و همچنين مناطق گستردهاي از مصر و سوريه آرام گرفت، اين دستاورد نيز به مدد همان عملياتهاي ضدانساني پاكسازي نژادي و اخراجها و كشتارها انجام شد. با اين حال تفاوتي ميان اين دو فصل از قساوت كه در دو جنگ انجام شد، وجود داشت. در ۱۹۶۷ اسراييل نگران واكنش جهان و حتي امريكاييها نسبت به روشهاي بيرحمانهاش (براي پاكسازي نژادي ساكنان) بود و به اين دليل تلاش كرد اين عمليات را از چشمان جستوجوگر ديگران پنهان كند. ولي ديوار امنيتي اسراييل براي پنهان كردن ماوقع از ناحيه ناوچه امريكايي ليبرتي به خطر افتاد. اين ناوچه - كه در منطقه حضور داشت - احتمالا موفق شده بود مذاكرات ميان نيروهاي اسراييلي مستقر در غزه (در پنجشنبه ۸ ژوئن ۱۹۶۷) را استراق سمع كند و از اعدامهاي بدون محاكمه اسراي مصري و شهروندان فلسطيني باخبر شود. اين ناوچه در همان روز توسط نيروي هوايي اسراييل بمباران و نابود شد.
البته بعدها، اين جنايات توسط شاهدان عيني گزارش شد و نهايتا كشف گورهاي دستهجمعي در منطقه العريش (در صحراي سينا) در سال ۱۹۹۵ راز آن را آشكار كرد. اين امركه شبكه سيانان براي اولينبار آن را گزارش كرد، رابطه مصر و اسراييل را در معرض تهديد قرار داده بود. مصاحبه اين شبكه با بستگان و بازماندگان اين جنايات جنگي از كشتار صدها نفر حكايت ميكرد. ارتباط موجود ميان حمله بيدليل به ناوچه يواساس ليبرتي و تلاش اسراييل براي پنهان كردن كشتارها و اعدامهاي ۱۹۶۷ بهطور كامل توسط جيمز بامفورد در كتاب «سلسله اسرار» (Body of Secrets) مورد بررسي قرار گرفته است. نوارها و مصاحبههاي تازه منتشرشده وقوع جناياتي كه پيشتر توسط قربانيان اين جنايات (در اين مورد شامل ۳۴ خدمه امريكايي ناوچه نيروي دريايي امريكا نيز ميشوند) افشا شده بود، تاييد ميكند. اين موضوع نيز يادآور اسناد اسراييلي است كه در دهه ۸۰ ميلادي از حالت محرمانه خارج شد و مفاد آن روايت قربانيان فلسطيني و شهادت آنها در مورد وقايع نكبه را تاييد ميكرد.
بيگناه جلوه دادن عاملان
در هر دو مورد، زماني طولاني طول كشيد تا روايت قربانيان كه سالها از سوي جامعه علمي و رسانههاي غربي به عنوان افسانههايي نشأت گرفته از تخيل شرقي ناديده انگاشته ميشد، شنيده شود. شاهدان عيني اسراييلي در فيلم جديد اسامي مكانها يا تاريخها را افشا نميكردند. ما نيز نميدانيم قربانيان فلسطيني و مصري اين جنايات چه كساني بودند. محو اسامي قربانيان و انسانزدايي از آنان دو روي يك سكه هستند. بر اين اساس شهادتهاي تكاندهنده (در فيلم جديد) به گونهاي مرتب شدهاند كه بيش از آنكه اداي احترام به قربانيان اين جنايات باشد، نوعي بيگناه جلوه دادن عاملان آن است. اين فيلم در واقع نمونه ديگري از «شليك و شيون» است: در واقع در اين روايتها مساله اين نيست كه دختري چشمش را از دست داد، يا خانه يك خانواده تخريب شد، يا قرباني غير مسلحي اعدام شد. مساله اصلي پاك كردن و آرامش بخشيدن به روح كسي است كه مرتكب اين اعمال شده است و هيچ چيز مانند يك اعتراف خوب به اين كار كمك نميكند. اسامي و تاريخها و حتي انسانهاي واقعي، نه تنها به شناسايي نياز دارند بلكه پاسخگويي را ضروري ميسازند. گاهي اوقات گفتن متاسفم كافي نيست، مخصوصا زمانيكه از اين وقايع درس عبرت گرفته نشده است. و به همين دليل است كه در همه سالهاي پس از وقايع ۱۹۶۷ از جمله در همين هفتههاي اخير، فلسطينيها همچنان اخراج ميشوند، به زندان انداخته ميشوند و به قتل ميرسند.
واقعيتي دائمي
فيلم جديد موجب ميشود تصور شود اين جنايات نتايج غيرقابل پيشگيري جنگ ۱۹۶۷ بودند. ولي واقعيت اين است جناياتي كه پس از جنگ انجام شدند از هر نظر بسيار بدتر بودند. اين قساوتها نتيجه جنگ نبود، بلكه بخشي از برنامهاي اسراييلي بود تا مخمصه جديدي را كه دستاوردهاي جديد ارضي براي كشوري يهودي ميكرد، حل و فصل كند: در اين برنامه تقريبا همان تعداد فلسطيني كه در ۱۹۴۸ اخراج شدند، به همان سرنوشت مبتلا شدند. پس از جنگ، ابزارهاي ديگري به كار گرفته شدند تا سر و ته اين مخمصه را هم بياورند. هدف البته همان هدف بود: داشتن بيشترين ميزان ممكن از سرزمين فلسطين و كمترين تعداد ممكن از فلسطينيها. راهبرد جديد پس از جنگ بر اساس اين منطق بود كه اگر شما نميتوانيد مردم را ريشهكن كنيد آنها را در محل زندگي اشان زمينگير و محاصره كنيد به گونهاي كه ديگر راهي براي دسترسي به جهان اطرافشان نداشته باشند.
پس از ۱۹۶۷ فلسطينيهاي باقيمانده در فلسطين با مستعمرههاي يهودينشين، پايگاههاي نظامي و مناطقي بسته كه جغرافياي آنها را تكه تكه كرده، محاصره شدهاند. اسراييل در مناطق اشغالي شبكهاي از كنترل ايجاد كرده است كه بسياري از رهبران كنگره ملي آفريقا آن را بدتر از بدترين نمونههاي آپارتايد آفريقاي جنوبي ميدانند. اسراييليها اين ترتيبات را به عنوان روشي موقت و ضروري براي كنترل نظم در مناطق «مورد مناقشه» به جهان قالب كردهاند. اينك اين ترتيبات «موقت» به ساز وكار اصلي زندگي در اين مناطق و در واقع به واقعيتي دائمي تبديل شده است. واقعيتي كه اسراييل از طريق پيمان ۱۹۹۳ اسلو به دنبال كسب مشروعيت بينالمللي براي آن برآمده و تقريبا به آن دست يافته است.
در اين ماه و درحالي كه ما ۴۸ امين سالگرد جنگ ۱۹۶۷ را گرامي ميداريم بايد به ياد داشته باشيم اين جنگ فصلي مهم از تاريخ سلب مالكيت، پاكسازي نژادي و حتي در مواردي نسلكشي فلسطينيها بوده است. «فرآيند صلح» كه دو دهه پيش آغاز شد بر اين فرض استوار بود كه «درگيري» در سال ۱۹۶۷ آغاز شد و با عقبنشيني اسراييل از كرانه باختري و نوار غزه خاتمه خواهد يافت. «درگيري» در واقع در سال ۱۹۴۸ و حتي پيش از آن شروع شد و بدترين قسمت آن اين نبود كه اسراييل در ۱۹۶۷ مناطقي را اشغال كرد كه در ۱۹۴۸ موفق به اشغال آنها نشده بود، بلكه بدترين بخش ماجرا مصونيت بينالمللي جناياتي است كه هنوز ارتكاب آنها ادامه دارد. شايد بتوان اميد داشت آنهايي كه قدرت ايجاد تغيير در جهان را دارند، مانند آن سرباز در بخش ابتدايي فيلم (صداهاي سانسورشده)، درك كنند بيش از يك هولوكاست وجود دارد و هركس صرفنظر از دين يا مليت او ميتواند قرباني يا عامل آن هولوكاست (ديگر) باشد.