• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4702 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۵ مرداد

گفت‌وگو با محمدرضا اصلاني به بهانه نمايش «شطرنج باد» در بخش فيلم‌هاي كلاسيك جشنواره كن

از تابلوي استنساخ محمودخان ملك‌الشعرا الهام گرفتم

تينا جلالي

 هرچند جشنواره فيلم كن ۲۰۲۰ امسال لغو شده و برگزار نمي‌شود اما مسوولان اين رويداد در يك اقدامي تحسين‌برانگيز تصميم گرفتند چراغ اين جشنواره خاموش نباشد و آثار پذيرفته‌شده اين جشنواره با ليبل جشنواره كن در ساير محافل سينمايي و شمار قابل‌توجهي از جشنواره‌ها و رويدادهاي مهم جهان سينما روي پرده بروند. در بخش كلاسيك‌هاي جشنواره كن امسال هم ۲۵ فيلم كلاسيك و ترميم شده حضور دارند كه «شطرنجِ باد» به كارگرداني محمدرضااصلاني محصول ۱۳۵۵ ايران يكي از اين فيلم‌هاست. آنچه اين حضور را بيشتر مورد توجه قرار مي‌دهد اينكه بنياد فيلم «مارتين اسكورسيزي» كه سي‌امين سالگرد فعاليت خود را جشن گرفته «شطرنج باد» را در پروژه موسوم به سينماي جهان بهسازي و با همكاري سينه‌تك بولونيا براي نمايش در هفدهمين دوره كلاسيك‌هاي كن آماده كرده است.

با محمدرضااصلاني گفت‌وگويي انجام داديم و درباره چگونگي انتخاب شطرنج باد در جشنواره كن و ساختار اين فيلم سوال پرسيديم كه پيش روي شماست.

 

امسال در بخش فيلم‌هاي كلاسيك جشنواره فيلم كن فيلم «شطرنجِ باد» يكي از فيلم‌هاي كارنامه شما، نمايش داده مي‌شود با ذكر اين نكته كه برگزاري جشنواره فيلم كن امسال به دليل شيوع ويروس كرونا لغو شده ولي فيلم «شطرنج باد» به همراه تعداد زيادي از فيلم‌هاي كارگردانان شناخته‌شده با ليبل جشنواره كن در فستيوال لومير نمايش داده مي‌شود. آيا اين فيلم صرفا براي اين رويداد انتخاب شده يا قرار است در جشنواره ديگري هم نمايش داشته باشد؟

جشنواره لومير اولين نمايش اين فيلم است كه در ليون در ماه مهر و در كن در ماه آبان و پس از آن در آذر ماه امسال در جشنواره ونيز و بولونيا (كه باهم به صورت مشترك برگزار مي‌شوند ) حضور رسمي خواهد داشت، با اين تفاوت كه گويا در اين جشنواره‌ها ديگر به صورت مجازي حضور نخواهد داشت بلكه در آنجا به اكران در مي‌آيد.

به نظر شما چه نيروي محركي باعث شد كه فيلم «شطرنج باد» از طرف مديران جشنواره كن مورد توجه قرار بگيرد؟

واقعيت اين است كه من دوازده تا پانزده سال پيش نگاتيو اين فيلم را با مجوز رسمي معاونت سينمايي وقت كه به دستم رسيده بود براي دخترم به فرانسه فرستادم تا در آنجا بماند و از آن نگهداري شود؛ چون در ايران شرايط نگهداري اين فيلم را نداشتيم. اين فيلم آنجا بود تا اينكه نمي‌دانم سر و صداي اين فيلم چگونه پيچيد، ظاهرا بعضي از دوستان ايراني از جمله آقاي احسان خوشبخت كه در جشنواره بولونيا مسووليتي دارند اين فيلم را به فستيوال بولونيا براي نمايش پيشنهاد كردند. سازمان اسكورسيزي هم كه هرساله چند فيلم را از ميان فيلم‌هاي ديگر انتخاب مي‌كند اين فيلم را انتخاب كرد.

البته هر سال جشنواره فيلم كن در بخش غيررقابتي فيلم‌هاي كلاسيك بزرگان سينماي جهان را به نمايش مي‌گذارد و فيلم «شطرنج باد» هم به اذعان بسياري از منتقدان و تحليلگران سينمايي، مشخصه‌ها و فاكتورهاي كلاسيك براي نمايش در اين بخش را دارد.

بله. فيلم‌هاي كلاسيك نشانه‌هايي دارند كه بعضي از آنها بعد از چهل سال، يا پنجاه و شصت سال يا حتي نزديك به صد سال قابليت عرضه دوباره پيدا مي‌كنند چنين فيلم‌ها وقتي ترميم مي‌شوند قابليت نمايش دوباره را پيدا مي‌كنند. نكته مهم ديگر اينكه بخش‌هايي در فستيوال‌هاي معتبر كه مشخصا به فيلم‌هاي كلاسيك مي‌پردازند متشكل از شورايي هستند كه فيلم‌ها را مي‌بينند و درباره فيلم‌ها تصميم مي‌گيرند. اين طور نيست كه چون حتما سال‌هاي زيادي از ساخته شدن يك فيلم مي‌گذرد ملاك واقع شود و فيلم كهنه‌شده حتما بايد در بخش كلاسيك حضور داشته باشد.

البته وقتي به كارنامه شما نگاه مي‌كنيم، فيلم‌هاي مهم و معتبر زيادي مي‌بينيم كه هم قدمت توليدي بالايي دارند و هم خاصيت كلاسيك، اينكه «شطرنج باد» از طرف مسوولان انتخاب شده به نظر شما چه دليلي مي‌تواند داشته باشد؟

به عقيده من «شطرنج باد» از نظر ساختار سينمايي يكي از كلاسيك‌ترين فيلم‌هاي من است كه ساختار سينمايي آن هم كلاسيك است و هم به نحوي مدرن.

يكي از منتقدان درباره اين فيلم گفته بود «شطرنج باد» از نظر فرم و روايت، از شيوه بديع و جذابي استفاده كرده است. موافقيد؟

حتي مي‌توانم بگويم اين فيلم چندان به ساختار سينماي معمول در ايران متكي نيست البته نمي‌خواهم بگويم اين فيلم كه مملو از المان‌هاي ايراني است، مطابق با قواعد سينماي خارجي ساخته شده است؛ در واقع استانداردهاي سينمايي ساخت و چگونگي طراحي ميزانسن‌ها در اين فيلم كاملا با حساسيت و وسواس خاصي ساخته و رعايت شده است. مي‌توانم بگويم قالب و فرم فيلم روايت مدرن و كلاسيك را توامان در خود دارد.

فيلمبرداري اين فيلم (هوشنگ بهارلو) در زمان خودش توجه زيادي را به خود جلب كرده بود.

همين‌طور است، از نظر فيلمبرداري اين فيلم در زمان خودش در سطح جهاني مطرح بود و بهارلو به عنوان مدير فيلمبرداري، با دقت تمام و صرف وقت، گروه فيلمبرداري را هدايت مي‌كرد، در واقع كاري هنرمندانه كرد. در اين فيلم از لنز فيلمي كه براي فيلم بري ليندون استفاده شده بود استفاده كرديم. معتقدم فضاي يك فيلم تاريخي بايد دقيقا با همان نور و فضاي خودش مطرح شود. به نحوي مي‌توانيم بگوييم اين فيلم يكي از مستند‌ترين فيلم‌هاي تاريخي ايران در دوران خودش به شمار مي‌رود از نظر نور صحنه و ميزانسن.

بهمن فرمان‌آرا هم در اين فيلم سمت تهيه‌كنندگي داشت.

آقاي فرمان‌آرا سرمايه‌گذار اين فيلم نبود، ايشان رياست سينمايي يك سازمان خصوصي سينمايي را بر عهده داشتند و الحق در اين سمت توليدكننده فيلم‌هاي مهمي بودند و يكي از نمونه‌هاي خوب مديريت فرهنگي آن زمان هستند. دراين فيلم ايشان سرپرست تهيه و توليد فيلم بودند.

كمي درباره چگونگي ساخته شدن اين فيلم هم صحبت كنيم. در چه موقعيتي و در چه زماني اين فيلم ساخته شد؟ خاطرتان هست؟

وقتي من سريال «سمك عيار» را ساخته بودم ديگر به عنوان فيلمساز ناشناخته نبودم، در آن زمان آقاي فرمان‌آرا به رياست توليد «شركت گسترش صنايع سينماي ايران» در بخش خصوصي منصوب شد. من سناريوي شطرنج باد را سال 48 نوشته بودم ولي شرايط سرمايه‌گذاري براي اين فيلم تا آن زمان يعني سال 1354 فراهم نبود. آن زمان هم مثل الان شرايط براي توليد فيلم‌هاي فرهنگي و هنري چندان فراهم نبود. اين روزها هم متاسفانه مثل همان دوران و شايد وسيع‌تر، كسي به اين نوع فيلم‌ها توجهي نمي‌كند و هيچ‌كس حاضر نيست براي توليد فيلم‌هاي هنري سرمايه‌گذاري كند؛ در واقع فضا براي گسترش چنين فيلم‌هايي وجود ندارد. اما توليد فيلم‌هاي تجاري به سرعت انجام مي‌شود و سرمايه‌گذاري اين نوع فيلم‌ها قابل حصول است. به هر جهت مي‌خواهم بگويم مشكلات ساخت فيلم‌هاي هنري هميشه در سينماي ايران وجود داشته و دارد و براي فيلم‌هاي هنري مشكلات سرمايه‌گذاري بسيار زياد است. اينجا مثل اروپا نيست كه فونداسيون‌هايي براي توليد فيلم‌هايي با رويكرد هنري وجود داشته باشد. اما اين سازمان سال 53 تشكيل شد با اين هدف كه از فيلم‌هاي هنري و خاص‌تر حمايت كنند؛ من آن زمان اين سناريو را به آقاي فرمان‌آرا ارايه كردم. پيش‌تر هم با آقاي فرمان‌آرا آشنا و دوست بودم. او وقتي فيلمنامه را خو‌اند خوشش آمد و قبول كرد كه اين فيلمنامه جزو برنامه‌هاي آن سازمان باشد. البته تخصيص سرمايه براي اين فيلم يكسال طول كشيد. اوايل سال55 سرمايه‌گذاري اين فيلم تثبيت شد و ما توانستيم اين فيلم را بسازيم.

بازيگراني كه در اين فيلم با شما همكاري كردند تركيب جالبي دارند از فخري خوروش گرفته تا اكبر زنجانپور و حميد طاعتي و شهره آغداشلو تا محمدعلي كشاورز ...

مي‌خواستم از بازيگران تئاتر استفاده كنم تا بازيگران سينما. البته بازيگران سينما در آن مقطع براي خودشان بسيار خوب و شناخته شده بودند ولي آنها دچار يك نوع كليشه‌هاي رفتاري در بازي‌هاي‌شان هستند كه اين رفتار كليشه‌اي آنها را از نشان دادن بافت نرم و پيچيده‌اي كه در حركات و روح انسان هست بازمي‌دارد. در واقع انسان فقط رفتارهاي تيپيكال ندارد، هوشمندي انسان در اين است كه رفتارهايش قابل پيش‌بيني نيست و مي‌تواند متنوع باشد و در عين حال هركسي نرمش‌هاي خاص براي خودش دارد. بازيگران در اين فيلم بازي نكردند بلكه خود واقعي‌شان هستند. در همه فيلم‌هاي من اين‌گونه است به اين معني كه هيچ‌وقت براي حضور بازيگران در صحنه برنامه‌ريزي نمي‌شود كه به آنها بگويند فلان ساعت بياييد و فلان ساعت برويد. بازيگران تمام مدت فيلمبرداري با گروه هستند. براي فيلم شطرنج باد هم ما تمام مدت چهل روز با هم بوديم و با هم زندگي كرديم. مگر اينكه در اين مدت كسي برايش كاري پيش مي‌آمد و براي يك يا چند ساعت از ما جدا مي‌شد، يا يك نفر برايش اتفاقي مي‌افتاد كه ناچار بود يك روز بين ما نباشد وگرنه در تمام طول فيلمبرداري همه باهم بوديم و صحنه‌ها را ضبط مي‌كرديم و باهم زندگي كرديم.

داستان اين فيلم چگونه به ذهن‌تان رسيد؟

بخش‌هايي از فضاي اين فيلم را مادرم در دوران كودكي براي من تعريف كرده بود، از صداها و تصاويري كه از سال‌هاي كودكي و نوجواني‌ام در ذهنم باقي مانده بود استفاده كردم. اما بايد بگويم در واقع داستان فيلم را من از تابلوي استنساخ محمودخان ملك‌الشعرا الهام گرفتم كه فضاي اين تابلو گرچه نسخه‌نويسي است اما سايه‌روشن‌هاي شديد اين تابلو و هيئت و وضعيت نشستن كاراكترها يك فضاي توطئه‌آميز دارد. محمودخان ملك‌الشعرا، يك نقاش و زيبايي‌شناس و خوشنويس و شاعر پيشرو عهد ناصري است. فضاسازي فيلم را هم با الگوي اين تابلو و آثار نقاشي ژرژ دُ لاتور نقاش قرن هفده فرانسوي كار كرده‌ام، در عين حال فضايي كه در آن سال‌هاي 50 وجود داشت كه در آن گروه‌هاي مختلفي با هم درگير بودند و هر كدام سعي مي‌كردند تا ايران، سهم آنها باشد خود اين موضوع انگيزه‌اي براي من بود تا اين فيلم را بسازم. يعني اين فيلم براي من صرفا از جهت پرداخت داستاني اهميت نداشت بلكه انگيزه آن به تصوير درآوردن يك دوران بود. من صرفا يك دوره تاريخي را به فيلم تبديل نكردم بلكه يك دوره تاريخي كه ناظر بر سال‌هاي پنجاه بود در اين فيلم روايت مي‌شود. همان‌طوركه در آخر فيلم هم مي‌بينيم كه نمايي از ساختمان تاريخي با پن به شهر تهران مي‌رسد كه در زمان خودش خيلي‌ها به اين صحنه خنديدند كه كارگردان اشتباه كرده و در فيلم آنتن و ساختمان‌هاي جديد شهر تهران را نشان داده در حالي كه نفهميدند كه اين صحنه‌ها تمهيدي براي يك مفهوم است.

به نظر شما آيا اين فيلم در ايران نمايش داده مي‌شود؟

نمي دانم.

پيش‌بيني شما از استقبال اين فيلم در جشنواره كن و نيز از جانب مخاطب كشورهاي مختلف چيست؟

باور كنيد هيچ پيش‌بيني ندارم. خيلي از فيلم‌هايي كه تصور مي‌شد با استقبال باشكوه از جانب اهالي رسانه همراه شود به جنجال‌هاي عجيب و غريب و حواشي زيادي دست پيدا كرد حالا درباره اين فيلم هيچ ارزيابي ندارم. ولي با اين حال معتقدم اين فيلم ويژگي‌هاي ساختاري كلاسيكي دارد هرچند در زمان خودش در ايران با مشكلات فراواني مواجه شد و توهين‌ها و فحش‌هايي كه براي اين فيلم به من دادند هيچ‌وقت فراموش نمي‌كنم.

چرا؟

در آن زمان مثل حالا گنگ‌هاي هنري وجود داشت و من عضو هيچ گنگي نبودم در نتيجه عده‌اي نمي‌خواستند اين فيلم مطرح شود و فيلم جايگاه واقعي خود را بيابد.

مديريت وقت؟

نه به مديريت ربط نداشت. در واقع فضاي عمومي سينما در آن زمان اين نوع فيلم‌ها را بر نمي‌تابيد، و نمي‌خواستند اين فيلم‌ها ساخته شود. همه فيلم‌هاي متفاوت آن زمان با بي‌مهري عجيبي روبرو مي‌شد؛ از آرامش در حضور ديگران بگير تا فيلم‌هاي كيمياوي و ابراهيم گلستان و اوانسيان، همه در آن زمان مورد توهين و تحقير واقع شدند كه چنين برخوردهايي خودش مساله است كه چرا اين فضا در آن زمان و اين زمان همچنان حاكم بوده و هست.

در سال‌هاي اخير خيلي كم‌كار بوديد چرا؟ به نظر مي‌آيد براي ساخت فيلم بعدي كمي دير هم شده باشد. موافقيد؟

از كوبريك پرسيدند تو چرا فيلم نمي‌سازي؟ او به پشت سرش اشاره كرد و فيلمنامه‌هايش را به سوال‌كننده نشان داد و گفت برو سرمايه‌گذار بيار هر فيلمنامه را كه خواستم مي‌سازم.

از حرف‌هاي شما اين‌طور برداشت كردم كه سرمايه‌گذار براي توليد فيلم شما وجود ندارد؟

نه كه سرمايه‌گذار وجود نداشته باشد الان ديگر فضاي چنين كارهايي وجود ندارد. متاسفانه بايد گفت كه فضاي عجيبي حاكم است ما انقلابي كه كرديم انقلاب فرهنگي هم بود نه فقط انقلاب سياسي، ولي تنها چيزي كه در اين سال‌ها از دست رفته فرهنگ است. 


   واقعيت اين است كه من دوازده تا پانزده سال پيش نگاتيو اين فيلم را با مجوز رسمي معاونت سينمايي وقت كه به دستم رسيده بود براي دخترم به فرانسه فرستادم تا در آنجا بماند و از آن نگهداري شود؛ چون در ايران شرايط نگهداري اين فيلم را نداشتيم. اين فيلم آنجا بود تا اينكه نمي‌دانم سر و صداي اين فيلم چگونه پيچيد.
   در آن زمان مثل حالا گنگ‌هاي هنري وجود داشت و من عضو هيچ گنگي نبودم در نتيجه عده‌اي نمي‌خواستند اين فيلم مطرح شود و فيلم جايگاه واقعي خود را بيابد.
   اين فيلم براي من صرفا از جهت پرداخت داستاني اهميت نداشت بلكه انگيزه آن به تصوير درآوردن يك دوران بود. من صرفا يك دوره تاريخي را به فيلم تبديل نكردم بلكه يك دوره تاريخي كه ناظر بر سال‌هاي پنجاه بود در اين فيلم روايت مي‌شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون