• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4706 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۹ مرداد

زيبايي‌شناسي شكل‌دهنده موزه

سارا كريمان

زيبايي‌شناسي در آغاز شناختي تجربي يا عملي بود ولي به تدريج به دانشي نظري مبدل شد و سرانجام در سده هجدهم به صورت يكي از مباحث فلسفي در آمد. فلسفه زيبايي در مراحل نخست خود، از موضوعات فلسفه مابعدالطبيعه و فلسفه اخلاق جدا نبود. افلاطون و الفلوطين و لانگينوس و پس از آنان، حكيمان عصر ميانه، اين سنت كهن را حفظ كردند. در عصر جديد، شافتسبري، جان لاك و ديويد هيوم، مفاهيم جمالي را از لحاظ روانشناسي مورد تحليل قرار دادند. نخستين بار بومگارتن اين اصطلاح را به كار برد و زيبايي‌شناسي را بنياد نهاد. كانت زيبايي‌شناسي را به دو بخش زيبايي و والايي تقسيم كرد. پس از كانت، زيبايي‌شناسان از منظر ديگري به موضوع نگريستند و دو مقوله بنيادي يافتند. زيبايي‌شناسي محتوا و زيبايي‌شناسي صورت، ولي نفوذ كانت از ميان نرفت و كساني چون شيلر و هگل را به بار آورد. هگل فلسفه هنر خود را يكي از جلوه‌هاي ذاتي عقل مطلق مي‌شمرد. از ديدگاه هگل، تاريخ زيبايي‌شناسي شامل سه دوره است: دوره استيلاي ماده بر انديشه، دوره تعادل ماده و انديشه و دوره غلبه انديشه بر ماده، هر يك از اين سه دوره، نماينده سبكي ويژه بود. سبك سمبليك متعلق به مشرق زمين، سبك كلاسيك متعلق به يونان و سبك رمانتيك متعلق به اروپاي مسيحي. علوم جمالي، مشتمل بر علم زيبايي‌شناسي و وابسته‌هاي آن با تحليل ارزش‌هاي عاطفي جامعه، هنجارهاي ذوقي جامعه را ارايه مي‌كنند. هدف آنها دستيابي بر شناخت عواطف سازگار با زمينه عاطفي جامعه يا يكي از گروه‌هاي جامعه است و عواطفي كه با زمينه عاطفي جامعه سازگار باشد. در زيبايي‌شناسي، ارزش، ويژگي بارز است و «قشنگي» و «لطف» و «عظمت» و «والايي» و «قدس» با آن هم خانواده‌اند. زيبايي‌شناسي در واقع بررسي و قضاوت در خصوص زيبايي است. توماس آكويناس در تعريف زيبايي گفته است: « آنچه ادراك آن، موجب لذت شود» و ادراك را به دو دسته حسي و عقلي تقسيم مي‌كند و ضمن آن حس ديدن را كامل‌ترين حس معرفي مي‌كند كه توانايي آن را دارد تا نايب حواس ديگر باشد، در قرون وسطا ديدن و ادراك تنها به حوزه احساس محدود نمي‌شد. قديس توماس اين مفاهيم را در مورد تمامي شناخت‌هاي عقلي به كار مي‌برد. جرج سانتايا كانت در نقد قوه حكم مي‌نويسد: «براي تشخيص اينكه چيزي زيباست يا نه، تصور را نه به كمك فاهمه به عين براي شناخت، بلكه به كمك قوه متخيله به ذهن و احساس لذت و الم نسبت مي‌دهيم.» بازديد‌كننده ضمن بازديد از اشيا و روياپردازي، موقعيتي شخصي و دروني (سابژكتيو) را تجربه مي‌كند. لذا موزه‌ها فضايي معين شده براي نيل به زيبايي‌شناسي و تجربه زيبايي‌شناختي است. از طرفي ديگر ميل غريزي به زيبايي و شأن‌بخشي به آنچه در داوري زيبايي‌شناختي متناسب با عصر خود آن را زيبا و ارزشي مي‌داند، موجب جمع‌آوري اشيا، مجموعه‌ها و سرانجام موزه‌ها شد. شيلر از دو رانه يا غريزه در انسان سخن مي‌گويد. رانه حس و رانه فرم؛ رانه حس نماينده بعد حسي و مادي انسان است و رانه فرم نماينده بعد عقلاني و اخلاقي او؛ شيلر رانه سوم را «بازي» در نظر گرفته است و آنچه سبب مي‌شود كه انسان به اين رانه فرا رود، زيبايي است. انسان تنها با زيبايي بازي مي‌كند و زيبايي تنها موضوع بازي است، اما زيبايي آزادي در نمود است و نمود تنها قلمرو بازي؛ اين رانه سوم در واقع گسست عقل و حس را وحدت مي‌بخشد. دو رانه فرم و حس هيچ يك بدون ديگري معنا ندارد و غالبا يكي بر ديگري برتري مي‌يابد؛ بازي بيش از هر چيز به معناي ميدان است، بازي مكاني است كه بدان نياز داريد تا از وقوع مواجهه ديالكتيكي جلوگيري كنيد. عمل انسان در رانه بازي ديگر نه فيزيكي است و نه اخلاقي؛ مجموعه‌اي است از حس و عقل، ضرورت و تصادف، قانون و آزادي، ماده و صورت. شيلر ميان انسان و زيبايي پيوندي عميق برقرار مي‌كند؛ او انسانيت و زيبايي را لازم و ملزوم مي‌داند: «وقتي عقل حكم مي‌كند انسانيتي همزمان اين قانون را اعلام مي‌كند كه آنجا يك زيبايي هست»؛ نزد شيلر زيبايي امري است كه انسان حسي را به فرم و فكر هدايت مي‌كند و در عين حال به واسطه آن، روحي به ماده و به عالم حس برگردانده مي‌شود. آلن مژيل رابطه بازي و زيبايي در تفكر شيلر را در عبارت زير به خوبي توصيف كرده است: به‌زعم شيلر اين در هنر است كه رانه بازي ظهور مي‌كند. تنها در بازي هنر رانه حس و رانه فرم در هم مي‌آميزند؛ تنها در تفكر درباره امر زيباست كه انسان هماهنگ مي‌شود. لذا چنانچه بخواهيم ذات موزه را با انديشه شيلر مورد تحليل قرار دهيم؛ موزه ميداني است كه تصادم عقل و حس در آن اوج مي‌گيرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون