سوداي مديترانهاي تركيه
بهرام اميراحمديان
از زماني كه نهضتهاي موسوم به بهار عربي به ويژه در شمال آفريقا گسترش يافت، نوعي نگاه جاهطلبانه تازه از سوي تركيه به كرانه مديترانه و كشورهاي پيرامون اين دريا شكل گرفت. گروهي در حزب عدالت و توسعه تصور ميكردند كه فرصتي ايجاد شده است كه ميتوانند امپراتوري عثماني را با سلطه بر كشورهاي مسلمان شمال آفريقا و حوزه مديترانه احيا كنند. من شخصا به ياد دارم كه در كنفرانس بينالمللي حوزه سه دريا، درياي سياه، درياي خزر و درياي مديترانه در دانشگاه آيدين استانبول برگزار شدهبود، احمد داوداوغلو، وزير خارجه وقت تركيه - كه اكنون به منتقدان عملكرد دولت حزب عدالت و توسعه تبديل شده است - رويكرد جديد توسعهطلبانه تركيه در اين سه حوزه دريايي را توضيح ميداد. در آن كنفرانس بسياري از نمايندگان كشورهاي شمال آفريقا و شاخ آفريقا هم دعوت شده بودند تا با ديدگاه جديد دولت تركيه آشنا شوند. هدف اصلي اين كنفرانس اين بود كه تركيه به دنبال احيا ارزشهاي گذشته خودش، در عمق استراتژيك از درياي خزر تا درياي مديترانه و درياي سياه است. از يك دهه پيش، آنكارا خيلي روي اين استراتژي كار كرده است. دولت تركيه تلاش كرد تا نفوذ خود را در شاخ آفريقا گسترش دهد و با سومالي و جيبوتي روابطي جديد برقرار كند، حتي شخص اردوغان به سومالي سفر كرد تا بتواند اين كشور را به يكي از اقمار تركيه در آفريقا تبديل كند. اما بعد از يك دهه تلاش واقعيت اين است كه تركيه هنوز موفق به اجراي رويكرد توسعهطلبانهاش در مديترانه نشده است. چرا كه اين رويكرد هم هزينه اقتصادي، امنيتي و سياسي زيادي دارد و هم اصولا پذيرشي از سوي بازيگران ديگر منطقه براي چنين رويكرد توسعهطلبانهاي وجود ندارد. قدرتهايي مثل مصر در شمال آفريقا، تلاش ميكنند بعد از تحولات بهار عربي، سلطه و سيطره سياسي و فرهنگي خودشان را در منطقه احيا كنند و منافعشان كاملا در تضاد با تركيه قرار دارد. نمونه اين تضاد منافع در ليبي به عنوان يكي از مهمترين كشورهاي جنوب مديترانه مشخص است. در حالي كه رجب طيب اردوغان از دولت به رسميت شناخته شده بينالمللي به رهبري فائز سراج حمايت ميكند، عبدالفتاح سيسي، رييسجمهور مصر از خليفه حفتر حمايت ميكند. مصر در اين رويارويي با تركيه در ليبي تنها نيست، كشورهايي مانند امارات متحده عربي به شدت از موضع مصر حمايت ميكنند و مستقيما به تركيه هشدار دادهاند كه در امور كشورهاي عربي دخالت نكند. مساله مهمي كه پيش روي تركيه قرار دارد، ميزان ظرفيت اين كشور در رويارويي در جبههها مختلف است. به نظر ميرسد تركيه به شكل روزافزوني بدون اينكه قدرت و ظرفيت كافي داشته باشد در جبهههاي متعددي وارد درگيري ميشود. در مديترانه كشورهايي مانند فرانسه، ايتاليا و اسپانيا، به عنوان قدرتهاي سنتي اروپايي حضور دارند، دولتهايي كه درست مانند امپراتوري عثماني پيشين، روزگاري رهبران امپراتوريها و قدرتهاي استعماري بودند. هر يك از اين كشورها در شمال آفريقا منافعي براي خود تعريف كردهاند. تركيه نميتواند همزمان رو در روي همه اين قدرتهاي اروپايي و عربي بايستد و يكتنه به دنبال احياي قدرت قرنهاي گذشتهاش باشد. اما فقط قدرتهاي عربي و اروپايي نيستند كه مقابل نفوذ بيشتر تركيه در مديترانه مقاومت ميكنند. تركيه به تازگي با يونان و اسراييل هم براي سلطه بر منابع گازي زيرسطحي مديترانه وارد رقابت و رويارويي شده است تا جايي كه حتي در هفتههاي گذشته تا پاي درگيري نظامي مستقيم با ارتش يونان رفتند. تركيه در شرايطي وارد اين ماجراجويي بينالمللي شده است كه وضعيت اقتصادي اين كشور در داخل بسيار شكننده است. يك دهه پيش و در آغاز جنبشهاي بهار عربي يك دلار امريكا را ميشد در تركيه يك و نيم ليره خريداري كرد، اما حالا ارزش پول تركيه پنج برابر كمتر شده است و يك دلار امريكا را بايد بيش از ۷ ليره تركيه معاوضه كرد. در طول سالهاي گذشته در چندين مرحله ارزش پول ملي تركيه كمتر و كمتر شد. همزمان با اين مشكلات بيكاري گسترده و آثار اقتصادي گسترده شيوع بيماري كرونا باعث آسيبپذيرتر شدن اقتصاد تركيه نسبت به هر زمان ديگري شده است. بخش عمدهاي از درآمد ارزي تركيه از جذب توريستهاي خارجي بود كه اكنون با شيوع جهاني بيماري كرونا، تقريبا از بين رفته است. همزمان با تمام اين مشكلات، رجب طيب اردوغان، رييسجمهور تركيه و حزبش با تبديل موزه اياصوفيه به مسجد، دشمنان تازهاي براي خودش تراشيده است و يونانيها، قبرس و بسياري از مسيحيان ارتدوكس محافظهكار را خشمگين كرده است. به هر حال اين اقدام در آينده كه دوباره صنعت گردشگري تركيه به روي مسافران خارجي بازگشايي شود، تاثير خواهد گذاشت و ممكن است بر تصميم بسياري از مسيحيان كشورهاي اروپايي و روسيه كه قصد سفر به تركيه دارند، تاثيرگذار باشد. مجموع شرايط را كه نگاه ميكنيم، تركيه ظرفيت اين را كه به عنوان يك قدرت مسلط در مديترانه ديده شود، ندارد. اما دخالتهايي كه در شمال آفريقا به ويژه در ليبي ميكند به خاطر اين است كه به هر حال سرمايهگذاريهايي از سوي تركيه در نفت و گاز ليبي انجام شده و نگران اين است كه اگر نيروهاي خليفه حفتر با پشتيباني مصر و امارات بر كل ليبي مسلط شوند، تمام اين سرمايهگذاريها هم بر باد برود. به علاوه در طول مدتي كه تركيه مستقيما نيروي نظامي به ليبي اعزام كرده و با تلفاتي مواجه شده است كه همين موضوع در بلندمدت در جايگاه رجب طيب اردوغان در افكار عمومي تركيه تاثير منفي خواهد گذاشت.
نبايد فراموش كرد كه روسيه هم با تركتازي تركها در ليبي و سوريه موافق نيست و در جبهه مقابل تركيه قرار دارد. اگر تاكنون رويارويي مستقيمي ميان تركيه و روسيه در سوريه رخ نداده است، به اين دليل بود كه روسها در حال مماشات با آنكارا هستند. وضعيت بينالمللي باعث شده است كه بهرغم همه اختلاف نظرها روسيه و تركيه به صورت مقطعي با يكديگر به يك مصالحهاي برسند. روسيه بعد از سال ۲۰۱۴ كه شبهجزيره كريمه را به خاك خود ضميمه كرد، از سوي غرب به شدت تحت فشار و تحريم قرار گرفته است. در نتيجه به متحداني براي عبور سلامت از اين فشار نياز دارد. خط لوله تركاستريم، يكي از منابع درآمد ارزي روسيه در شرايط تحريم است. هر دو كشور به رغم اختلاف منافع در مديترانه منبع درآمد ارزي براي يكديگر در شرايط سخت اقتصادي جاري هستند. روسيه سالانه ميليونها گردشگر به تركيه ميفرستاد و در برابر تركيه ضمن ميزباني از خط لوله تركاستريم، به عنوان منبعي براي صادرات چمداني و تامين كالاي مورد نياز كسب و كارهاي كوچك در روسيه عمل ميكرد. روسيه با اينكه قصد دارد جلوي نفوذ تركيه را در مديترانه بگيرد، به دليل گردش مالي و درهمتنيدگي اقتصادي مجبور به مماشات با تركيه است.
در كنار همه اينها درگيري با يونان و مساله قبرس يكي ديگر از مشكلات تركيه در مديترانه است. درست است كه تركيه و يونان هر دو عضو ناتو هستند، اما اختلاف نظرها ميان دو كشور بسيار گسترده است. يونان نسبت به احياي مسجد اياصوفيه اعتراض دارد، بر سر قبرس با تركيه اختلاف دارد و حالا جبهه تازهاي از رويارويي ميان اين دو كشور بر سر منابع گازي تازه اكتشاف شده در درياي مديترانه آغاز شده است.
در شمال آفريقا و جنوب مديترانه، تركيه به جز ليبي، هيچ متحد ديگري را نتوانست جذب كند. دولت طرابلس هم در شرايطي وارد اتحاد با تركيه شد كه كل حوزه سلطهاش به يك شهر خلاصه ميشد و تقريبا تمام سرزمينها را به رقباي شبهنظامي واگذار كرده بود. درست است كه در دوران امپراتوري عثماني بسياري از كشورهاي شمال آفريقا تحت سلطه حكومتي بودند كه امروز به جمهوري تركيه بدل شده، اما واقعيت اين است كه هيچ يك از اين كشورها و ملتها، خاطره خوشي از دوران امپراتوري عثماني در ذهن ندارند و اين گونه نيست كه ملتهاي منطقه مشتاق احياي اين امپراتوري باشند. از سال ۱۹۲۳ كه دولت جديد تركيه تشكيل شد و امپراتوري عثماني فروپاشيد، كشورهايي كه قبلا تحت حاكميت اين امپراتوري بودند اصولا تمايلي به بازگشت به آن دوران نشان نميدهند. امپراتوري عثماني يك مفهوم خلافت اسلامي را نمايندگي ميكرد كه بسياري از كشورهاي مسلمان منطقه از قفقاز تا جنوب اروپا را تحت تابعيت خود ميگرفت، اما اگر كسي در جمهوري لاييك تركيه تصوري مشابه آن دوران داشته باشد، به نظر ميرسد كه اصولا از تاريخ ناآگاه است. برخي از گروههاي سياسي در تركيه تصور ميكنند كه همانگونه كه درون تركيه توانستند شرايط عمومي را تغيير دهند و به تدريج تمامي مجاري دموكراسي را به سمت مورد نظر خودشان منحرف كنند و مخالفان را حذف كنند، ميتوانند در برابر ملتهاي ديگر منطقه هم همين رويكرد را در پيش بگيرند.
ساختار اقتصادي تركيه، ساختاري است كه تا دهههاي آينده ناگزير است با اروپا در تماس باشد و عضو ناتو باقي بماند. تركيه هر چند روابط خود را با روسيه تقويت كرده است و سامانه اس - ۴۰۰ را هم به رغم اعتراض ناتو تحويل گرفته است، اما مجبور است روابطش را با غرب ادامه دهد، چرا كه بنيان اقتصاد سياسي و سياست خارجي تركيه يك قرن است كه بر اساس رابطه با غرب تنظيم شده است. تركيه اگر رابطهاش با غرب را قرباني بازيهاي توسعهطلبانه كند، آنگاه جايگاهش را به عنوان سرپل ارتباطي شرق و غرب از دست خواهد داد. اگر تيرگي روابط با يونان بيش از اين گسترش پيدا كند، تركيه از همسايگي با غرب فقط مرزهايش با بلغارستان را خواهد داشت و تمامي مسيرهاي ارتباطياش با غرب را از دست ميدهد، به ويژه كه از دست دادن عضويت در ناتو، عملا اين كشور را تحت محاصره ناتو قرار ميدهد. روسيه دو پايگاه نظامي دائمي در شرق مديترانه در اختيار دارد. غرب و ناتو، تا اين حد از نفوذ روسيه در مديترانه را پذيرفتهاند. همزمان روسيه با مصر و اسراييل هم روابط نزديكي برقرار كرده است و تقريبا جاي پاي دائمي خودش را در شرق مديترانه محكم كرده است. روسيه وقتي كه غرب را به پذيرش جايگاه خودش در مديترانه راضي كرده است، قطعا حاضر به پذيرش تقسيم اين جايگاه با يك قدرت كوچكتر منطقهاي مانند تركيه نيست. براي كشورهاي جنوب اروپا، مساله مديترانه يك مساله حياتي اقتصادي است. بخش عمده تجارت دريايي كالا به اروپا از دو مسير ورودي و خروجي درياي مديترانه در جبل الطارق و كانال سوئز انجام ميشود. براي روسيه ممكن است كه حضور نظامي در مديترانه يك حضور استراتژيك و قدرتنمايي باشد، اما براي اروپا اين منطقه يك منطقه حياتي و رگ حياتي تجارت خارجي اين قاره است. در عين حال فرانسه، ايتاليا و اسپانيا، نميخواهند اجازه دهند كه تركيه يا روسيه، بخواهند به قدرت مسلط در آبهاي مديترانه تبديل شوند. تركيه اگر بخواهد حضور و دخالتهاي خود را با اهداف جاهطلبانه در پيرامون مديترانه افزايش دهد، كمكم به سلسله بحرانهايي گرفتار ميشود كه از درون اين كشور را به سمت فروپاشي ميبرند، نه توان و ظرفيت نظامي و نه توان اقتصادي كافي در تركيه وجود ندارد. به اعتقاد من، تركيه به رغم همه قدرتنماييهايي كه در غرب و مديترانه نمايش ميدهد، نهايتا مجبور به اجراي طرح استراتژي نگاه به شرق است تا بيشتر بتواند با جوامع اسلامي در شرق از جمله ايران، افغانستان و آسياي ميانه و قفقاز همكاري كند. به سمت غرب يا جنوب حركت كردن براي تركيه هزينههاي زيادي در بر دارد، اما نگاه به شرق ميتواند منافع تركيه را در بلندمدت تامين كند و بدون نياز به روياروييهاي بحرانآفرين با غرب و رقباي سني مذهب عرب، آنكارا ميتواند روابط اقتصادي و سياسي خود را به شكل گستردهاي افزايش دهد.