صبوري و جدال با روزمرگي
آزاده سليماننژاد
از همه جا مينويسد... همراه و دلسوز مردم پيش ميرود و قلم ميزند. شب و روز و گرما و سرما و بيماري و هواي آلوده و كرونا نميشناسد. آنچنان گفتهها را ثبت و ضبط ميكند كه گويي سنگ صبورتر از او وجود ندارد. مينويسد مينويسد و باز هم مينويسد... قلمش را اگر شكستند عكسهايش را اگر از بين بردند، تهديدش اگر كردند، خم به ابرو نميآورد و باز هم مينويسد، كساني كه هر لحظه فرا خواندندش تا به ثبت و ضبط اخبارشان بپردازد حتي نميدانند او با چه مشكلاتي روبهرو است. برايشان مهم نبوده نخواستند بدانند و يكبار هم نپرسيدند كه مبادا وجدان درد بگيرند يا بخواهند قدمي برايش بردارند. اما او با همه مشكلات رسالتش را فراموش نكرده و جانب انصاف و حق قلم را نگه ميدارد. نداشتن بيمه. حقوق و مزايا، مسكن و امنيت شغلي مانع از اين نشد كه قلمش از راست منحرف شود. گاه افرادي كه از نيازهاي مالي او آگاه بودند خواستند او را بخرند غافل از اينكه خريدني نيست. او مينويسد از مردم از دردها ورنجهايشان، از قولهايي كه گرفتند و عملي نشد. اما از خودش و اوضاع و احوالش نمينويسد گلايهاي هم نميكند. ... به راستي چه دشوار است زندگي افرادي كه هم بايد به اوضاع و احوال زندگي خصوصي خود رسيدگي كنند هم اوضاع و اخبار جهان را در ابعاد مختلف آن به گوش همگان برسانند. انسانهايي كه با نام خبرنگار لباس رزم پوشيدهاند و دل به دل جامعه داده و حال خوب و بد آن را قلم ميزنند، آنهم در برخورد با مسوولان بيتفاوتي كه گاه از سوالات ريزبين و نكتهسنج اين قشر فرارياند و گاه به تندي پاسخشان را ميدهند، در دل به قلمشان، صبرشان و روحيه مطالبهگريشان احسنت گفتم و چه بيانصافند آنان كه ناديده ميگيرند زحماتشان را در پس روزمرّگي.