خواب ديدن
برهاني مغالطهآميز است
محمدرضا حاتمي
كساني كه با متون كهن سر و كار دارند، ميدانند كه در اين متون، خواب بعضا نقش محوري براي تصميمگيري و عمل دارد. يك فرد، تصميم خاصي را ميگيرد يا كار مهمي را انجام ميدهد چون خودش يا ديگري در خواب ديده است كه بايد چنين تصميمي را بگيرد و چنين رفتاري را انجام دهد و وقتي از او پرسيده ميشود كه چرا چنين تصميمي را گرفتي يا چنين رفتاري را كردي با سربلندي و قاطعيت ميگويد: چون خواب ديدم! گويا پنداشته ميشود كه خواب، يك برهان متقن و قابل اعتماد است و تخطي از آن عقلاني نيست. چنين برهاني را برهان خواب ديدن مينامم، اما آيا اتكا به چنين چيزي، عقلا توجيهپذير است يا خير؟
برهان خواب ديدن را ميتوان دستكم از دو منظر روانشناختي و منطقي-فلسفي بررسي كرد. از منظر روانشناختي ميتوان پرسيد چه فعل و انفعالات روانشناسانهاي موجب ميشود كه يك انسان، تصميمگيري و عمل براساس خواب را، رضايتبخش بداند؟ و اينكه چرا وقتي يك فرد براساس خواب تصميم ميگيرد و عمل كند، دچار چالش و تعارض دروني نميشود؟ از منظرمنطقي-فلسفي ميتوان پرسيد كه آيا اين نتيجهگيري كه فلان كار يا تصميم درست چون، خواب ديدهام كه درست است؛ استدلال منطقا معتبري است يا نه؟ و آيا برهان خواب ديدن به لحاظ فلسفي توجيهپذير است يا خير؟ در اين نوشتار با كنار گذاشتن پرسش روانشناختي به بررسي منطقي-فلسفي برهان خواب ديدن ميپردازم. به منظور چنين كاري سعي ميكنم شكل عريان استدلال چيزي كه پيشتر برهان خواب ديدن ناميدم را آشكار كنم. فردي كه براساس خواب ديدن، استدلال ميكند، گام استنتاجي زير را براي اثبات حرف خود، طي كرده است: من خواب ديدهام كه P در عالم خواب رخ داده است پس در عالم بيداري خود P يا چيزي شبيه P رخ ميدهد. گاهي چنين فردي براي اينكه جنبه عينيتري به ادعاي خود بدهد و بخواهد استدلال خود را محكمتر و قانعكنندهتر بسازد، آن خواب را از زبان يك انسان خوب و قابل اعتماد بيان ميكند و چنين استدلال ميكند: آقا يا خانم الف كه انسان خوبي است در رابطه با فلان موضوع، خواب ديده است كه P پس حتما در عالم بيداري P يا چيزي شبيه P رخ ميدهد. اما نه صورتبندي اول برهان خواب ديدن و نه صورتبندي دوم اين برهان كه ادعاكننده براي اقناع بيشتر، ترتيب داده است؛ منطقا درست نيستند.
ابتدا به بررسي صورتبندي دوم كه ظاهرا قدرت اقناع بيشتري دارد، ميپردازم. بايد دانست كه توسل به خوبي يا بدي اخلاقي يك شخص در اثبات صدق يا كذب يك گزاره و اعتبار يا عدم اعتبار يك استدلال، منطقا بيتاثير است. صدق يا كذب و درستي يا نادرستي وابسته به اشخاص نيست كه بتوان با وارد كردن فرض خوبي يا بدي اشخاص، درستي يا نادرستي را دستخوش تغيير كرد. فيالمثل حتي از يك شخص كاملا خوب به لحاظ اخلاقي، ادعا كند كه زمين مسطح است؛ نه صاف! خوبي او را نميتوان دليل بر درستي حرفش قلمداد كرد. درمورد برهان خواب ديدن نيز چنين است، لذا توسل به خوبي فردي كه خواب ديده، نميتواند در درستي برهان خواب ديدن اثري داشته باشد و بايد برهان مذكور را بدون اعمال چنين فرضي بررسي كرد. پس صورتبندي دوم، اساسا چيز قابل اعتناتري از صورتبندي اول نميگويد. اما صورتبندي اول نيز، اساسا يك استدلال معتبر نيست. اين صورتبندي يكي از شكلهاي مغالطه ذهنيانگاري است. در مغالطه ذهنيانگاري از اين مقدمه كه من در ذهن، تصوري خاصي دارم؛ به اين نتيجه منتقل ميشوند كه آن چيز در جهان خارج از ذهن، تحقق دارد. اما چنين انتقال بيواسطهاي اساسا غلط است! به وضوح ميتوان چيزهاي مختلفي -مثل اسب تك شاخ، كوه طلا، غول و...- را نام برد كه در ذهن من قابل تصورند؛ اما در خارج از ذهن وجود ندارند. در مورد خواب نيز چنين است. خواب مجموعه تصوراتي است كه در ذهن ساخته ميشود و در مواقع خاصي كه ذهن در سطح خاصي از هوشياري قرار دارد، درون ذهن نمايش داده ميشود اما از چنين نمايشي نميتوان منطقا انتظار تحقق خارج از ذهن را داشت، كما اينكه از تصورات خيالي و ساختگي ذهن نيز انتظار چنين تحققهاي خارجياي خطاست. برهان خواب ديدن يك برهان مغالطهآميز است، زيرا از اين مقدمه كه چيزي در ذهن يك فرد (و لو اينكه آن فرد، انسان اخلاقا خوبي باشد) رخ داده است؛ بيواسطه به اين نتيجه منتقل ميشود كه آن چيز در عالم خارج از ذهن نيز رخ خواهد داد. بطلان چنين انتقال و چنين نتيجهگيرياي روشن است؛ زيرا جهان خارج از ذهن ما، براساس ذهن ما رفتار نميكند و جهان خارج از ذهن، نسبت به اينكه چه چيزي در ذهن ما ساخته ميشود، بياعتناست؛ مگر اينكه ما خودمان دست به كار شويم و آن چيز را تا جايي كه قوانين منطق و علوم طبيعي به ما اجازه ميدهند، بسازيم. خواب، مجموعهاي از تصاويري است كه بيرون از اراده ما، در ذهن ساخته ميشود و جهان خارج، هيچ الزامي براي پيروي از چنين تصاويري ندارد. بنابراين بنا كردن زندگي بر خواب و تصميمگيري و رفتار براساس خواب كاري عقلا مجاز نيست. جهان عيني مطابق خوابهاي ذهني ما، رفتار نميكند. بحث از جايگاه خواب ديدن در كتب مقدس، نياز به پژوهش مبسوط و مفصل ديگري دارد. اما به گمان راقم اين سطور نهايتا نبايد چنين متوني را بهگونهاي خوانش كرد كه با عقل و منطق در تعارض باشند و تا جايي كه عقل و منطق نشان ميدهد، برهان خواب ديدن يك برهان مغالطهآميز است.
پژوهشگر فلسفه