پيشنهاد يا كنايه
جلال ميرزايي
جامعه ما، جامعه متكثري است با شكافهايي متعدد؛ جامعهاي كه هم از شكاف طبقاتي و قوميتي و طايفهاي رنج ميبرد و هم از شكاف جنسيتي و نسلي و سياسي در عذاب است. جامعهاي كه طبيعتا در آن، نيروهاي اجتماعي و كنشگران سياسي هم متعددند و متكثر. جريانهاي اجتماعي و نگرشهاي سياسي متعددي كه همواره در جامعهاي با اين خصائل و اين شكافها متصور است و مهمتر از آن، كار را براي تشكيلات سياسي فعال در كشور دشوار ميكند. چنانكه ما امروز چندصد حزب در اين كشور داريم كه حتي بسياريشان احزاب ملي هم نبوده و گستره عملكردي محدود دارند كه بيشتر به تشديد شكافها دامن ميزنند تا حل مشكلات و مصايب ملي و كشوري. احزابي كه عملا هيچ كمكي به جامعه مدني نميكنند. بنابراين اگر در اين شرايط خاص، نظام شبهرياستي كنوني را به نظام پارلماني تبديل كنيم، با چالشهايي دوچندان مواجه خواهيم شد. شخصا امروز نميتوانم اين چالشها را پيشگويي كنم، اما تاريخ آينه تحولات آتيه است و شايد با نگاهي به مقطع تاريخي شهريورماه 1320 تا كودتاي 1332 به بازه زماني حدود 12 سالهاي ميرسيم كه از منظر تحولات سياسي و اجتماعي ايران، روزگار تشتت و تشنج و عدم ثبات سياسي بود. نكتهاي كه از قضا اغلب انديشمندان و پژوهشگران تاريخ معاصر و تاريخ سياست ايراني بهرغم تفاوت ديدگاه و نگرش در مباحث گوناگون، در اين نكته اتفاقنظر دارند. بازه زماني كه در آن با انواع كابينههاي موقت و كوتاهمدت مواجه بوديم كه در مواردي كمتر از 3 ماه دوام آوردند يا چندماه كم و بيش پس از كسب راياعتماد از پارلمان سقوط كردند. حال آنكه ما امروز نهتنها شكافهاي اجتماعي آن دوران همچون شكاف طبقاتي ميان مالكان زميندار و كشاورزان و دهقانان را بهطور كامل پشت سر نگذاشته و با انوع ديگري از اين نوع شكاف اجتماعي مواجهيم، بلكه با انواع شكافهاي اجتماعي ديگر همچون شكاف جنسيتي، نسلي، قوميتي و البته طبقاتي مواجهيم. با اين حساب به نظر ميرسد آنچه آقاي عبدي به كنايه مطرح كرده، اگرچه در وصف شرايط، تصويري است از واقعيت اما در عمل راهگشا نيست. همزمان آقاي حجاريان هم پيش از اين نكاتي از اين دست را مطرح كرده و مثلا گفته بود، نمايندگان بايد تلاش كنند و ببينند منويات رهبري از چه قرار است و همان را پيگيري كنند. تحليل و تفاسيري كه به وضوح نشان از نگاه و رويكرد انتقادي ايشان به وضع موجود دارد، اما شخصا باور دارم كه در عرصه عمل نميتوان به آن پرداخت و نميشود به گذشته بازگشت. ما مرتب دنبال تغيير و آغاز مسير از ابتداييم و كمتر از تجارب ديروز درس ميگيريم و بهتر است به جاي بازگشت به نظام پارلماني، نظام رياستي فعلي را با تقويت احزاب نظاممند كنيم. در نهايت معتقدم هدف آقايان حجاريان و عبدي كه تحولات سياسي را به جد و فعالانه پيگيري ميكنند، به نوعي نقد شرايط موجود كشور است و پيشنهاداتشان بيشتر از سر ناچاري است، نه راهكاري واقعي و عملياتي براي برونرفت از وضع موجود.
رييس كميته سياسي فراكسيون اميد مجلس دهم