• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4725 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۲ شهريور

فراموشي گذشت

ابراهيم عمران

حوالي ميدان منيريه موتورسواري كه از گردش ناگهاني تاكسي ناراحت شده، شروع به فحاشي مي‌كند. جمعيت طبق معمول اين‌گونه ماجراها، مشغول تماشا هستند. البته نه موتورسوار و نه وسيله‌اش آسيبي ديده‌اند و نه تاكسي و راننده. ولي به‌طور نامتعارفي مشغول بد و بيراه گفتن به يكديگر مي‌شوند.
در لحظه‌اي موتورسوار با مشت محكم، ضربه‌اي به شيشه عقب تاكسي مي‌زند و سوار بر موتورش از معركه مي‌گريزد. جمعيت نيز پراكنده شده و راننده تاكسي مي‌ماند و ماشين آسيب‌ديده‌اش. حوالي بازار اين‌گونه زد و خوردهاي فيزيكي زياد است و اگر بر سبيل اتفاق گذر هر شهروندي بدين نقطه بيفتد؛ چشمان و گوش‌هاي‌شان نظاره‌گر و شنواي امور نامناسبي هستند.
دست بر قضا بعدازظهر در نقطه ديگري از همان مكان مالوف و حوالي پارك شهر، دو پرايد به هم مي‌زنند و راننده پرايدي كه مقصر نبود به راننده مقابل فقط گفت خيلي بي‌دقتي و بي‌مبالات. راننده مقصر وقتي اين حرف را مي‌شنود؛ به عمد ضربه ديگري بر ماشين وارد مي‌آورد و مصر كه افسر بيايد و مي‌خواهم جريمه شوم! راننده‌اي كه خسارت ديده با زبان آرامي در پي حل مساله برمي‌آمد ولي طرف مقابل، يك كلام كه حتما افسر بيايد.
به هر طريقي راننده خسارت‌ديده، قضيه را فيصله مي‌دهد و دو طرف با مهرباني از هم مي‌گذرند و به راه‌شان ادامه مي‌دهند. ولي برخي افرادي كه در صحنه بودند به راننده خسارت ديده خرده گرفتند كه چرا منتظر نشد تا افسر بيايد و خسارت هم گرفته شود و وقتي كه با جواب نامالوفي مواجه شدند بيشتر متعحب شدند.
راننده گفت نمي‌خواستم ترافيك بيشتر شود و عده زيادي به خاطر ما در ترافيك و گرما منتظر بمانند. حال گذشتم تا گذشت و بخشش در جايي ديگر نصيبم شود و اين سنت نيك هم نهادينه در جامعه... هر چند در دنياي مادي اين روزهاي ما پول حرف اول و انتهاي هر بحث و جدلي است؛ اين‌گونه به موضوع نگريستن، خوشايند و دلخواه همگان نيست ولي مي‌توان از دو پيشامد فوق، درسي گرفت از براي بسياري از رويدادهاي پيرامون‌مان.
از سياسي، اقتصادي، ورزشي، هنري و اين نگره امري جز مدارا و سعه صدر و تحمل نيست كه به‌طور خلاصه همان واژه اعتدال معروف است. به راستي چرا مدارا رخت بر بسته از ميان‌مان؟ در حادثه اول كه هيچ‌يك صدمه و خسارتي نديده بودند؛ تا مرز درگيري فيزيكي پيش رفته، و فحاشي كردند. در صورتي كه مي‌توانستند به راحتي از كنار آن بگذرند و در حادثه دوم، فرد خسارت ديده از حق قانوني خويش گذشت. بر همين انگاره مي‌بينيم كه در بگو و مگوهاي سياسي هم، هيچ‌يك از طرفين حاضر نيستند كمي گذشت و مروت و مدارا داشته باشند و با اندكي سعه‌صدر از كنار مسائل پيش‌آمده عبور كنند. البته اشتباه نشود كه در پي احقاق حق نباشند. نه، بحث بر سر آن است كه مي‌توان برخي مسائل را نديد و بزرگش نكرد. كردار آن راننده آسيب‌ديده، هرچند كه خسارت زيادي نديد ولي به راحتي توانست داستان را به خوبي به پايان برساند. چون فقط خود را نمي‌ديد. جمعيتي را مي‌ديد كه بايد بابت دعواي‌شان؛ دقايق زيادي معطل مي‌ماندند. شايد اين تفكر براي خيلي، هضمش آسان نباشد و بسيار هم سخت پذيرش آن.
چرا كه ما ياد گرفتيم و ياد دادند كه فقط خويشتن را در نظر آوريم و ديگران وقعي براي‌مان نداشته باشند. جامعه خشمگين است و اين خشم و عصيان، در كوچك‌ترين روابط روزانه‌شان هم متبلور است. چه در دعواهاي خياباني و چه در بگو و مگو و به طريق اولي، دعواهاي سياسي. جامعه آبستن آن است تا جرقه‌اي ايجاد شود و همگان منتظر آن كه به هم بتازند و در اين رهگذر شيوه مصالحه امور به فراموشي و نسيان رسيده است.
عذرخواهي و گذشت، نيك‌خصالي است كه زماني دروني‌مان بود و حاليه آنقدر از ما دور است كه هر بخشش و گذشت و عذرخواهي را غير معناي مصطلح آن فرض مي‌گيريم و بر انجام‌دهندگانش، نه تنها درود نمي‌فرستيم بلكه آماج واژگان ناپسندي قرار مي‌دهيم كه چرا چنين كردند. نمي‌دانم شايد تماشاي دورادور اجتماع و نگريستن موشكافانه‌تر آن، به مددمان آيد كه زايش تفكر و انجام آن از دل همين بده و بستان ساده ايجاد مي‌شود و سخن گفتن با هم آموزيم كه به واقع بسيار دوريم از آداب سخن و سخنداني خوب كه به قول سعدي: در سخن با دوستان آهسته باش... .

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون