جام در دستان شايستهترين تيم 2020 آرام گرفت
بايرن قهرمان اروپا شد
بايرن قهرمان اروپا شد
قبل از شروع فينال ليگ قهرمانان 2020 بيشتر كارشناسان از شانس بيشتر بايرن مونيخ ميگفتند. هواداران فوتبال هم در ذهنشان بايرن را با توجه به نتايجش در چند بازي گذشته مستحق بالا بردن جام قهرماني ميدانستند. بازي فينال برگزار شد و باوجود اينكه يك بازي نزديك رقم خورد، بالاخره باوارياييها با برد يك بر صفر مقابل پاريسنژرمن قهرمان اروپا شدند. رخ دادن آنچه همه انتظارش را ميكشيدند ولوله خاصي به پا نكرد. اين رويدادي بود خالي از شگفتي و غافلگيري. مثل به زمين خوردن توپ بعد از رها شدن در آسمان. نسبت بايرن به جام در فينال مثل نسبت جاذبه و زمين بود. و چه كسي از چنين اتفاقي حيرت ميكند و برايش قصه ميسازد؟ بايرن همانطوركه تمام 10 بازي قبلي خود در ليگ قهرمانان را برده بود، تيم پياسجي را هم شكست داد. همانطوركه بارسلونا و چلسي و خيلي از تيمهاي ديگر اروپايي نتوانستند مونيخيها را متوقف كنند، نيمار و يارانش هم نتوانستند. همانطوركه هيچ تيمي نتوانست در دور حذفي حتي از بايرن براي دقايقي پيش بيفتد توماس توخل هم نتوانست به همراه شاگردانش اين كار را بكند. شايد اگر پاريسيها قهرمان ميشدند متنهاي جالبتري در مورد قهرمانيشان توليد ميشد. با توجه به اينكه آنها براي نخستينبار رنگ فينال اروپا را ميديدند و چند سال تنها هدفشان فتح همين ليگ قهرمانان بوده است. اما اگر يك نگاه بلندمدتتر به قهرماني بايرن بيندازيم ميفهميم داستان آنها هم چندان به همين سادگي اتفاق نيفتاده. براي اين منظور بايد برگرديم به آبان 98. روزي كه رومنيگه و حميدزيچ خبر اخراج يا محترمانهترش جدايي نيكو كواچ از بايرن را اعلام كردند و همزمان از جانشين جديد او نام بردند: هانسي فليك! برخيها كه كمتر فوتبالي بودند و دنبال اسمي دهانپركن ميگشتند از خودشان پرسيدند: فليك؟ فليك ديگر كيست؟ آيا قرار است دوباره بايرن برود به سمت افسي هاليوود؟ آيا مونيخيها دلشان براي دوراني كه حتي قهرماني بوندسلگيا را هم به زور به دست ميآوردند تنگ شده است؟ چطور ممكن است از يوپ هاينكس و پپ گوارديولا و كارلو آنچلوتي رسيد به نيكو كواچ و بعد از آن سقوط را با انتخاب هانسي فليك ادامه داد؟ بقيه كه فوتبال را جديتر پيگيري ميكردند هم با ديده شك به آمدن فليك نگريستند. اينكه او دستيار يواخيم لو در تيم آلمان بود و همراه با اين تيم قهرمان جهان شد نكته مثبتي به حساب ميآمد. همچنين دستياري در بايرن هم يك نقطه قوت بود ولي عنوان سرمربي براي فليك كمي بزرگ به نظر ميرسيد. اما مديران بايرن بعد از مطرح شدن اسامي مربياني چون مورينيو و آلگري و ونگر و چند نفر ديگر بالاخره تصميم گرفتند فليك كارش را در بايرن ادامه دهد و عنوان سرمربي موقت را از روي او برداشتند. شايد خوشبينترين هوادار بايرن هم در ابتداي فصل تصور نميكرد تيمشان اين فصل قهرمان يوسيال بشود و سهگانه بگيرد. باخت مقابل اينتراخت فرانكفورت با نتيجه 5 بر يك و دوري از صدر جدول آنها را مطمئن كرد كه امسال فقط بايد طاقت بياورند و چشم به فصل بعد بدوزند. بايرن آن دوران اصلا شبيه تيم نبود و بلوكهاي اسپانيايي و كروات و آلماني، مجموعه بايرن را تبديل به ايالات متفرقه كرده بودند. ميگفتند فوتبال مولر تمام شده و نوير ديگر آن چالاكي سابق را ندارد. بواتنگ بايد با عصا راه برود و آلكانتارا در هر بازي مركز زمين را به حريف تقديم ميكند. قصه درست از همين جا شروع شده است. از جايي كه چنين تيمي با چنين وضعيتي شروعي دوباره را تجربه ميكند و چند ماه بعد عنوان ترسناكترين تيم اروپا را به خودش اختصاص ميدهد. تيمي كه هيچكس از قهرمانياش متعجب نميشود. نبايد داستان بايرن را از بازي مقابل چلسي آغاز كنيم. حتي نبايد سراغ دور گروهي ليگ قهرمانان برويم. برد 8 بر دو اين تيم مقابل بارسلونا تنها يك بخش كوچكي از اوج داستان است. داستان بايرن 2020 از نوامبر سال گذشته شروع شد كه فليك هدايت بايرن را برعهده گرفت. او به عنوان يك آلماني بار ديگر ثابت كرد بايرن را فقط آلمانيها ميتوانند هدايت كنند يا حداقل كساني كه فرهنگ آلماني را به خوبي بدانند. او به فاصله چند هفته همان تيم به هم ريخته و بيانگيزه و نابود كواچ را بدون اضافه كردن حتي يك بازيكن تبديل به ماشين بردن كرد. در ليگ يكي يكي رقبا را از پيش رو برداشت و قهرمان شد. در جام حذفي هم جام را بالاي سر برد و در نهايت در ليگ قهرمانان اروپا سهگانهاش را تكميل كرد. بايرن با تبديل شدن به تيمي متحد و يكپارچه كه براي هدفي مشخص ميجنگند قهرمان اروپا شد. مولر اصلا شبيه به بازيكني نيست كه در آستانه بازنشستگي باشد. نوير در نيمه نهايي و فينال چند بار در موقعيت تك به تك دروازهاش را بسته نگه داشت تا اين اطمينان را به فليك و هواداران بايرن بدهد كه هنوز ميشود رويش حساب كرد. بواتنگ به عنوان يكي از بزرگان تيم چنان به روزهاي خوبش بازگشت كه برخيها از يواخيم لو خواستند او را دوباره به تيم ملي دعوت كند. بحث اسپانياييها و كرواتها و آلمانيها از رختكن جمع شد و همه بازيكنان تنها يك صفت براي خود برگزيدند: بايرني بودن! و اين كاري بود كه فليك كرد. اما آيا اين تنها دستاورد فليك است؟ آيا او تنها يك روانشناس فوقالعاده است كه تاثير خوبي روي بازيكنان تيم ميگذارد؟ اگر چنين باشد شايعه دست به يكي بازيكنان براي زمين زدن سرمربي سابق قوت ميگيرد. اينكه آنها نميخواستند براي كواچ بازي كنند و حالا كه او رفته بازي خودشان را ميكنند. در حالي كه چنين نيست. فليك كمتر از يك سال است در كسوت سرمربيگري ظاهر شده اما همين امروز هم برخي نقطهنظرات تاكتيكي او مورد توجه مربيان و كارشناسان قرار گرفته است. او در بازي فينال به وضوح نشان داد نيمه مربيها چه معنايي دارد. وقتي به ضعف حريف كه خالي بودن پشت كرر مدافع راست پياسجي بود، پي برد و بايرن از همانجا به گل رسيد و يك بار هم ضربه كومان را سيلوا از روي خط دروازه برگرداند. فليك هنر مربيگرياش را جايي نشان داد كه حريفش در فينال با اينكه فقط يك گل عقب بود و ميتوانست با فشار همهجانبه بازي را به تساوي بكشاند، عملا در 20 دقيقه پاياني بازي كاري از دستش برنيامد و حتي روي بازي هم مسلط نشد. فليك مربي بزرگي است كه توانسته يك تيم بزرگ را قهرمان اروپا كند. تيمي كامل كه توانسته همه رقبايش را شكست دهد. با اين حال پشت اين سادگي كلامي دريايي از پيچيدگي و سختي وجود دارد. فليك و شاگردانش به خوبي اين سختيها را لمس كردهاند و اهالي جدي فوتبال هم مطمئن هستند قصه بايرن و سرمربي موفقش داستان درازي دارد.