ششمين قهرماني بايرن در اروپا در حالي رقم خورد كه آنها حريفي تازه وارد مقابل خودشان ميديدند. پاريسنژرمن كه براي نخستين بار به فينال مسابقات راه پيدا كرده بود تلاش داشت با انديشههاي توخل و استفاده از ستارههايي نظير نيمار و امباپه و ديماريا يكي از قدرتهاي قديمي فوتبال اروپا را ناكام بگذارد كه البته موفق نشد. بايرن در فينال هم نشان داد كه راهي جز قهرماني براي خودش متصور نيست. براي بررسي وضعيت بايرن و تحليل فني اين تيم سراغ فرزاد آشوبي بازيكن سابق سرخابيها و تيم ملي رفتيم. آشوبي معتقد است بايرن كاملترين تيم مسابقات اين فصل ليگ قهرمانان بوده است.
بازي فينال خيلي نزديك بود؛ درست است؟
بله دو تيم همپاي هم كار كردند اما قهرماني بايرن كاملا قابل پيشبيني بود. به هر حال بعد از رفتن كواچ و آمدن آقاي فليك تغييراتي كه در بايرن اتفاق افتاد، بعد از يك مدت كوتاه اثر خودش را نشان داد. بايرن واقعا امسال تيمي بود كه به نوعي غيرقابل مهار نشان داد. تيمي كه در فاز دفاعي بسيار باكيفيت، در فاز هجومي بسيار توانمند و در كنترل بازي بينظير عمل ميكند. به نظرم كاملترين تيم حاضر در رقابتها قهرمان چمپيونز ليگ شد.
آيا فليك همانند گوارديولا و كلوپ از سبك خاصي استفاده ميكند يا بر اساس شرايط بازيكنان را ميچيند؟
يكي از ويژگيهاي فليك ارنج كردن تيم بر اساس شرايط بازي است كه اين هم خودش يك نوع فلسفه است. اينكه بر اساس شرايط و بر اساس وضعيت رقبا شما دست به انتخاب تركيب و روش براي بازي بزنيد خودش يك نوع فلسفه بازي است. فليك دقيقا كسي است كه ميداند چه چيزي ميخواهد و دنبال چه چيزي است و بر اساس موقعيتهايي كه تيم در آن قرار ميگيرد روش و سبك بازي را برميگزيند و بازيكنان را وارد زمين ميكند. كما اينكه در بازي فينال هم ديديم كه با توجه به شناختي كه از پاريس داشت، تصميم گرفت برخلاف بازيهاي قبل از ابتدا به كينگزلي كومان به جاي پرشيچ بازي بدهد و همين بازيكن هم گل قهرماني را به ثمر رساند. برخي ميگويند فليك برخلاف كلوپ و گوارديولا سبك و فلسفه مشخصي ندارد ولي اين غير قابل قبول است. من خودم به شدت مدل گوارديولا را ميپسندم منتها وقتي شما با آن فلسفه جلو ميرويد احتمال اينكه گاهي اوقات هم به موفقيت نرسيد، زياد است. چون رقبا تصميم ميگيرند بيايند و بازي شما را خراب كنند. اگر شما فقط يك ايده براي بازي داشته باشيد خيلي وقتها ميتوانيد به واسطه تيم باكيفيت، تمرينات مداوم و اصرار بر استفاده از آن سبك به موفقيت برسيد ولي اين هميشگي نيست و ميبينيد مثلا تيم درجه دويي به نام ليون ميآيد و گوارديولا را غافلگير ميكند. فليك در واقع تركيبي از سبكها و ايدههاي مشخص را استفاده ميكند و همه اينها را ميتوان در مجموع سبك خاص فليك ناميد.
بايرن هم در دفاع عالي عمل كرد و دومين خط دفاع قدرتمند ليگ شد و هم در فاز هجوم فوقالعاده بود. اين مساله چطور اتفاق افتاد؟
تمام تيمهاي خوب دنيا اصلي را رعايت ميكنند با نام اصل فاصله تيمي يا به اصطلاح انگليسي كامپكت كه به معناي جمع بودن است. بايرن اين اصل را به بهترين شكل ممكن پياده ميكند. براي موفقيت شما نياز داريد چه زمان دفاع و چه زمان حمله انتهاي تيم كه آخرين نفرات خط دفاعي هستند و البته در فوتبال روز دنيا دروازهبان است، همه با فواصل مشخص و تعريف شدهاي نسبت به هم قرار بگيرند. چنين چيزي نميتواند اتفاق بيفتد كه خط حمله در زمين حريف و نزديك به دروازه آنها باشد و خط دفاع در زمين خودي قرار بگيرد به خاطر اينكه احيانا توپي پشت سرشان ارسال نشود. اين غيرحرفهاي است و در فوتبال خودمان هم زياد ميبينيم كه تيمها اصطلاحا دوتكه بازي ميكنند. اين را در فوتبال روز دنيا اصلا نميبينيم. فواصل بايد چه در حمله چه در دفاع رعايت شود. دليلش چيست؟ به اين خاطر كه وقتي توپ در خط دفاع از دست ميرود، فاصله نزديك به تيم كمك ميكند كه بلافاصله بتواند روي توپ لو رفته فشار وارد كنيد و اجازه بازيسازي را از حريف بگيريد. ديديم بسياري از گلهاي بايرن در اين تورنمنت از باز پسگيري سريع توپ پشت محوطه جريمه حريف به دست آمد. اما اگر فاصله بين خطوط تيم زياد باشد تيم حريف ميتواند خودش را از فشار خارج كند و تدارك حمله ببيند.
بهترين بازيكن بايرن در اين تورنمنت چه كسي بود؟ خيليها ميگويند بايرن قهرمانياش را مديون لواندوفسكي است.
بايرن مجموعهاي از بازيكنان بسيار عالي است كه همگي از سطح فوقالعادهاي برخوردار هستند. بين همه اينها بازيكني مثل لواندوفسكي سالهاست دارد كيفيت و توانمنديهاي خودش را نشان ميدهد و امسال هم به نظرم بهترين فصل چند سال گذشته خودش را سپري كرد. با اين حال بايد گفت بايرن تنها متكي به لواندوفسكي نبود و نيست. سرژ گنابري بازيكني فوقالعاده و غير قابل پيشبيني است. توماس مولر كه حتي در زمان كواچ روزها خوبي را سپري نميكرد با آمدن فليك و تغييراتي كه اعمال كرد رفته رفته تبديل شد به همان بازيكن بسيار موثر براي تيم. دفاع چپ تيم آلفونسو ديويس كه بازيكني بينظير است و نميتوان به راحتي با كلمات توصيفش كرد. كيميچ كه روز به روز پختهتر و باكيفيتتر ميشود هم هست. خيليها در موفقيت بايرن سهم دارند. بايرن گروهي از بازيكنان خوب با ايدههاي درخشان است كه توي هر بازي موفق شد گره كار را باز كند و قهرمان شود.
در سمت مقابل پاريسنژرمن را چطور ديديد؟ آنها بالاخره به فينال رسيدند.
پاريسنژرمن با توخل روزهاي خوبي را تجربه كرده است. در دو فصل اخير موفقيتهايي به دست آورد و حقش بود به فينال برسد. به هر حال سالها سرمايهگذاري بايد يك جا خودش را نشان ميداد. اين اتفاق امسال افتاد. با اين حال بايد واقعبين بود. اين درست است كه پاريسنژرمن به لحاظ مالي در چند فصل اخير سرمايهگذاري زيادي كرده اما به لحاظ ساختار تيمي هنوز تا تبديل شدن به تيمي كه استانداردهاي جهاني دارد، مثل رقبايش در اسپانيا، ايتاليا، آلمان و انگليس راه زيادي در پيش دارد. آنها بايد زمان بيشتري به خودشان بدهند. قطعا اين سرمايهگذاري و اين مديريت و اين شكل از كار در صورتي كه هدفمندتر ادامه پيدا كند ميتواند پياسجي را به قطبي بزرگ در فوتبال اروپا تبديل كند.
يعني آنها نياز به پيشينه و شخصيت بيشتري دارند؟
پاريسنژرمن هيچگاه در قامت يك مدعي بزرگ در فوتبال اروپا معرفي نشده است. با اين حال سرمايهگذاري چند فصل اخيرش اين تفكر را به وجود آورده بود كه آنها بايد جزو مدعيان قرار بگيرند. اما براي مدعي بودن و موفقيت صرفا هزينههاي دلاري كافي نيست. ساختار، مديريت و طي كردن پروسههاي مشخص بايد وجود داشته باشد تا يك مجموعه بتواند به نقطه اوج كارايي خودش برسد. اين چيزي نيست كه يكشبه اتفاق بيفتد. در اين زمينه ميتوان منچسترسيتي را مثال زد كه باشگاه بزرگي است ولي نه قبل از گوارديولا و نه حتي حالا نتوانسته تيمي شود كه در فوتبال اروپا در قامت يك مدعي بزرگ جلوه كند. بعضي از مسائل نياز به گذشت زمان بيشتري دارد.