تحليل قاسمزاد، روانشناس درباره ريشه آزار و اذيت جنسي
كليشههايي براي توجيه
آيدا مطلق
ريشه شيءانگاري و جنس دوم دانستن زنان كجاست؟ چه عواملي باعث ميشود يك مرد به خود اجازه دهد در مكاني عمومي به شخصيت يك زن تعرض كند؟ بوق زدن در خيابان و ويراژ دادن دور و بر ماشين يك زن، متلك پراندن، شوخيهاي جنسي و... گاهي البته موضوع فراتر از اين ميرود و فرد به واسطه زور، موقعيت يا ثروتي كه دارد به خود اين اجازه را ميدهد كه از مرحله تعرض هم عبور كرده و به تجاوز فكر كند. متجاوز به دليل نگاه شيءانگارانهاي كه دارد، عمل خود را توجيه ميكند و هرگز خود را گناهكار نميداند. دكتر ناصر قاسمزاد، روانشناس و مديرعامل انجمن حمايت از سلامت بهداشت و روان ميگويد: پژوهشهاي جامعهشناسي و روانشناسي جرايم جنسي مويد اين است كه بسياري از جرايم جنسي و اغفالهايي كه در دوره نوجواني و كودكي انجام ميشود، پنهان ميماند و هرگز از سوي فرد آسيبديده به زبان نميآيد. به اعتقاد او اين موضوع نشان ميدهد كه جامعه ما در زمينه آگاهيرساني و قوانين بازدارنده نياز به يك بازنگري عميق دارد.
اگر بخواهيم آزار و اذيتهاي جنسي را بررسي كنيم كجا و در چه دوره شخصيتي يا زندگي فرد بايد دنبال دليل آن بگرديم؟ بهويژه اينكه در زمينه تعرضهاي جنسي مثل متلك پراندن يا شوخيهاي جنسيتي امكان پيگيري حقوقي نيز وجود ندارد. بنابراين ماجرا مستندنگاري نميشود كه بعد بتوان آن را بررسي كرد.
ما هميشه شاهد اختلال جنسي در كشورهاي جوان جهان هستيم؛ دولتها به دو شكل با اين موضوع مقابله ميكنند؛ نكته اول آگاهي و اطلاعرساني به عموم شهروندان است، زيرا ممكن است در سنين مختلف رشد شهروندان از كودكي تا نوجواني و بزرگسالي اين اتفاق رخ دهد كه با اطلاعرساني مربوط به هر سن از خطرات احتمالي كه آنها را تهديد ميكند، آگاه ميشوند و در نهايت روشهاي پيشگيري و مقابله با جرم را هم آموزش ميبينند. در قسمت دوم فعاليت دولتها بايد به قانونگذاري اشاره كرد؛ كشورها در اين زمينه، قوانين سختگيرانهاي را لحاظ ميكنند كه اين قوانين بر پايه پيشگيري جرايم جنسي وضع ميشود. اين قوانين در واقع بازدارنده طبيعي و در عين حال حافظ سلامت روح و روان شهروندان است. اما متاسفانه ما در هر دو بخش اين فعاليتها مشكل داريم؛ يعني هم در زمينه آموزش و هم در زمينه قوانين بازدارنده. البته آموزشهاي پراكندهاي كه بعضا به شهروندان داده ميشود، گاهي باعث جلوگيري شده است. اما آموزشهاي مدوني كه سلسله مراتب رشد يك فرد را از كودكي تا بزرگسالي پوشش دهد، نداريم تا بتوانيم افراد را در مرحله اول آگاه و در مرحله دوم حافظ سلامت جسم و روانشان باشيم و درنهايت بتوانيم آرامش و امنيت را در تمام زمينهها برقرار كنيم. وظيفه آموزش در مرحله اول برعهده خانواده، سازمانهاي تاميني و تربيتي است؛ سازمانهايي مانند آموزش و پرورش و آموزش عالي. پس از آن بايد محله به محله از طريق شهرداري و اماكن فرهنگي وابسته به آنها به صورت كارگاه و كلاسهاي توجيهي جامعه را آموزش دهيم.
يكي از مشكلاتي كه قربانيان تجاوز و در نوع خفيفتر آن آزار و اذيت فيزيكي يا كلامي نميدانند براي دفاع از خود بايد چه اقدام يا مجموعه اقداماتي انجام دهند. به عبارت ديگر اگر به پليس مراجعه كنند پليس به همان شيوهاي با آنها برخورد ميكند كه سارقي مال آنها را برده باشد در حالي كه آسيب روحي و رواني وارده بر قربانيان رفتار متفاوتي ميطلبد.
بله، ما در تشكيل نيروي بازدارنده هم مشكل داريم. يعني فقط يك نيروي انتظامي داريم كه بايد به همه جرايم رسيدگي كند؛ از قتل و دزدي گرفته تا جرايم جنسي. در دل نيروي انتظامي بايد واحدهايي تشكيل شوند كه نوع جرايم و نوع نيروهايي كه ميخواهند با اين جرايم برخورد كنند نيز متفاوت باشد؛ يعني يك نيرو نبايد هم با كسي كه مالش را بردهاند و هم با يك فردي كه دچار شوك تجاوز جنسي شده برخورد كند؛ زيرا تعاريف اين دو و زمينه و مسائل مربوط به اين دو متفاوت است. اولي مالش را بردهاند كه شايد برگردانده شود، اما نفر دوم به حقوق انساني و فردياش تجاوز شده. بنابراين دو نيروي متخصص و جداگانهاي براي رسيدگي لازم دارد. در بخش بازدارندگي و قوانين سختگيرانه در دل قوه قضاييه و مجريه و مقننه هم ضعف داريم. به نظر من نگاه قانوني ما نگاه مردسالارانه است و اين نگاهها نتوانسته در طول تاريخ بازدارندگي قوي براي مردها داشته باشد. به تازگي بحث فردي در زمينه جرايم جنسي مطرح شده و اين فرد به عنوان يك روشنفكر، دانشجوهاي خانم را اغفال كرده است. در چنين وضعيتي قوه قضاييه و همه دستگاهها دست به دست هم ميدهند تا فرد موردنظر را بگيرند اما آيا آمار جرايم جنسي ما به همين فرد و به همين نوع ختم ميشود؟
كليشههايي در اين مورد وجود دارد؛ مانند اينكه شايد نوع پوشش در رخ دادن اين اتفاق موثر بوده يا اينكه زمان و مكان در وقوع اين آزار و اذيتها موثر هستند. به نظر شما اين كليشهها درست است؟
خير؛ ما آمار دقيقي نداريم اما بارها شاهد تعدي و تجاوز هم براي خانمهايي با ظاهر پوشيده و هم خانمهايي با پوشش معمولي بودهايم. من به عنوان يك روانشناس كه 23 سال تجربه در زمينه كار باليني و كلينيكي از هر دو مورد مراجعهكننده داشتهام كه مورد اذيت و آزار جنسي قرار گرفته بودند. به نظر ميآيد كه اين كليشهها از باب توجيه است. به هر حال در يك جامعه سليقههاي پوششي متفاوت است. اگر كسي بخواهد لباسي متفاوت از كل جامعه بر تن كند، خود او اصلا نميتواند در سطح جامعه دوام بياورد؛ نگاه مردم مانع از حضور او ميشود. اما بالاي 99 درصد دو نوع پوشش در جامعه داريم كه رايج است و طي ساليان هم باب بوده. بنابراين اينكه ما مطرح كنيم كه اين نوع پوشش علت تجاوز بوده، به نظر من ريشه در يك نگاه متعصبانه دارد. تحقيقات ما نشان ميدهد كه اين اتفاق ممكن است براي خانمهايي با هر نوع پوشش و فارغ از هر نوع نگاه اعتقادي رخ دهد.
اغلب در روز روشن و در خيابانهاي اصلي شهر ديدهايم كه برخي افراد به خود اجازه ميدهند زنها را اذيت و آزار كلامي كنند، متلك بپرانند يا بوق بزنند، ويراژ دهند و... فكر ميكنم اكثر خانمها چنين چيزي را تجربه كردهاند. چرا چنين چيزهايي رخ ميدهد؟ به عبارت ديگر افرادي كه حريمشكني ميكنند گويي از علني بودن كارشان ابايي ندارند؟
ما اين موضوع را در دو مقطع ميتوانيم بررسي كنيم؛ مورد اول مرحله رشد و بلوغ نوجواني است كه بخشي از اين رفتارهايي را كه شما گفتيد آنجا توجيه ميكنيم. يعني ميگوييم نوجوان است و تازه وارد سن بلوغ شده و خاصيت سن او خودشيفتگي و خودنمايي است و ميخواهد خود را به شكلي مطرح كند و نشان بدهد. اگرچه بهتر است اين را هم با مسائل تاميني و تربيتي و الگوهاي صحيح كنترل كنيم اما در برخي موارد يعني افرادي كه سطح فرهنگي پاييني دارند، اين مساله اجتنابناپذير است. مورد دوم افراد رشديافته يا به عبارت ديگر افرادي است كه انتظار ميرود به رشد و پختگي رسيده باشند و چنين رفتارهايي در اين افراد ديگر قابل توجيه نيست و ميتوان گفت اگر چنين فردي مرتكب اين عمل شود مجرم جنسي است؛ زيرا فرد با آگاهي و به دنبال يك لذت و هيجان جنسي چنين رفتارهايي را از خود نشان داده است؛ از اين موارد در روانشناسي با نام اختلالهاي جنسي ياد ميكنند. كساني كه دچار اختلال جنسي هستند با افراد عادي متفاوتند؛ اعتماد به نفس بسيار پاييني دارند و با مقاومت فرد سريع عقبنشيني ميكنند اما گروه ديگري هم هستند كه ما به آنها ميگوييم مجرم به اين دليل كه آنها آگاهانه و قلدرانه به دنبال مسائل جنسي خود ميروند.
اين گروه آخري كه به عنوان مجرم از آنها ياد ميكنيد اين نوع آزار و اذيت را از كجا و از چه كساني ياد گرفتهاند؟
معمولا افرادي كه بعدها به عنوان مجرم جنسي وارد روابط جنسي بيمارگونه ميشوند، خودشان بخش مهمي از قربانيان جنسي هستند.