چه كسي ايدههاي خود را بهتر ميفروشد
ميثم سليماني
شيوع كرونا براي كشورهايي كه حكومتي دموكراتيك دارند تبديل به يك چالش شده است، چراكه برگزاري انتخابات ديگر مثل گذشته آسان نيست. مردم به راحتي نميتوانند در كمپينهاي انتخاباتي شركت كنند. رايگيري پاي صندوق سخت شده و هر اقدام احتمالي كه موجب تجمع شود، ميتواند موجب شيوع بيماري كرونا شود. در اين ميان جذب مخاطب و به دست آوردن مخاطب جديد بيش از هر زماني سخت شده است. ديگر الگوهاي قديمي براي جذب راي كارساز نيست. نميتوانيد به آساني افراد را قانع كنيد تا به شما راي دهند. به خصوص در جايي مانند امريكا كه كمپينهاي انتخاباتي بسيار تعيينكننده هستند، زيرا جمعيتي كه براي هر فرد گرد هم جمع ميشوند بسيار تعيينكننده براي جذب مخاطباني است كه به آن نگاه ميكنند. تجمعهاي بزرگ باعث ميشود تا نامزدهاي انتخابات بتوانند سخنرانيهاي تاثيرگذارتري داشته باشند. ولي اكنون تنها چند هفته مانده به انتخابات امريكا همه اين ابزارها از دو نامزد اصلي حزب دموكرات و جمهوريخواه گرفته شده است. حالا شرايط به گونهاي است كه بايد براي جذب مخاطب جديد به سمت شيوههاي نوين رفت. طي هفتههاي گذشته دو كنوانسيون ملي حزب دموكرات و جمهوريخواه برگزار شد. بهطور معمول كنوانسيونهاي ملي احزاب به مدت سه روز و با حضور افراد زيادي برگزار ميشد ولي واقعيت آن است كه ويروس كرونا باعث شد كه هر دو حزب تصميم بگيرند از برگزاري به سبك گذشته خودداري كنند. هرچند دونالد ترامپ رييسجمهور ايالات متحده علاقه داشت كه اين كنوانسيون به شكلي پرشور برگزار شود كه با مخالفت شديد فرماندار كاروليناي شمالي كه پيش از آن بنا بود، كنوانسيون ملي جمهوريخواهان در آن برگزار شود، مواجه شد. اما حزب دموكرات از مدتها قبل به فكر برنامهريزي براي برگزاري يك رويداد به شكل غيرحضوري بود. اتفاقي كه در آن اصليترين چالش جذب مخاطب بود. بنابراين چنين اتفاقي نيازمند يك برنامهريزي دقيق و هدفمند براي جذب مخاطب در خانه بود. اما اين اتفاق چگونه رخ داد؟
حدود يكسال پيش تيمي از اساتيد و دانشجويان حوزه بازاريابي دور هم جمع شدند تا يك برنامهريزي براي جذب مخاطب و ارزيابي انتخابات انجام دهند. امبر ويچوفسكي، استاديار علوم سياسي و تيمش به همراه پروشوتام پايتالا، استاد بازاريابي در دانشگاه ويسكانسين، پروژهاي را تحت عنوان Elecurator در ميلواكي راهاندازي كردند. ويچوفسكي ميگويد: اين پروژهاي است كه از طريق يك موسسه علوم داده پشتيباني ميشود كه يك سرمايهگذاري مشترك ميان شركتهاي Northwestern Mutual، UWM و Marquette به شمار ميآيد. تيم پروژه Elecurator متشكل از دانشجويان علوم داده و علوم سياسي هستند. اين پروژه تلاش ميكند كه مسائل عمدهاي كه هر دو نامزدها و رايدهندگان در چرخه انتخابات 2020 با آن درگير هستند را رديابي كند. اين پروژه در نوامبر گذشته با بررسي متون و مباحث مربوط به رقابتهاي درون حزبي دموكراتها آغاز شد. ويچوفسكي ميگويد: نتايج به دست آمده از پروژه Elecurator بينظير است، زيرا به محققان و خوانندگان اجازه ميدهد دامنه وسيعتري از افكار مردم در خصوص مسائل مختلف سياسي به دست آورند. او ميگويد: من از اين وضعيت پوشش مبارزات انتخاباتي به شدت ناراضي هستم، زيرا تمام تمركز مانند مسابقه اسبسواري روي آن است كه چه كسي در نظرسنجيها بالاتر قرار دارد و چه كسي پايينتر است. اما وقتي كه از مردم در مورد ترجيحات سياسي آنها نظرسنجي كرده، همواره با اين مساله دست و پنجه نرم ميكنيم كه ببينيم در خصوص مسائلي كه براي آنها مهم است، چگونه صحبت ميكنند. اما يكي از دانشجويان ارشدي كه در اين پروژه حضور دارد، معتقد است كه هدف اين پروژه اقناع نظر سياسي كسي نيست، بلكه اطلاع دادن به آنها نسبت به صحبت و ديدگاههاي مختلف نامزدهاي انتخاباتي است.
هازلتين دانشجوي ارشد علوم سياسي حاضر در اين پروژه ميگويد: من فكر ميكنم اين پروژه بناست نشان دهد كه مردم در خصوص مسائل مختلف چگونه صحبت ميكنند. بهطور مثال در مورد مهاجرت و سپس ما در اين خصوص تحليل خود را ارايه ميدهيم و ديگران نيز ميتوانند به روش خود اين موضوع را آنگونه كه ميخواهند، تفسير كنند. ساوانا چارلز ديگر دانشجوي حاضر در اين پروژه ميگويد: من هميشه به عنوان يك دانشجوي علوم سياسي فقط به خواندن و نوشتن عادت كردهام. من به لحاظ اعداد و آمار عالي نيستم، اما اين پروژه باعث شده است در اين زمينه و در خصوص مطالعاتي كه انجام ميدهم بهتر عمل كنم و واقعا از انجام اين كار لذت ببرم. كيلي گيلبرت دانشجوي ديگري كه در اين پروژه حضور دارد، گفت: من ميخواهم بررسي عميقي از انتخابات داشته باشم، زيرا كارزارها از مدتها قبل مورد توجه من بوده است. در اين سيستم عامل ميتوان هر اطلاعاتي كه اكنون در انتخابات امريكا مهم است را مورد بررسي قرار داد. مسوولان اين پروژه معتقدند كه كرونا هيچ تاثيري بر روند اين تحقيقات نداشته است و به نظر ميرسد حزب دموكرات سرمايهگذاري بسيار زيادي روي اطلاعاتي كه از اين پروژه به دست ميآيد، انجام داده است، زيرا با توجه به تغيير شرايط قطعا نياز به اطلاعات براي جذب مخاطب و رايدهندگان بيش از گذشته شده است. ديگر نميتوان با سخنرانيهاي پرشور مانند گذشته جذب راي كرد. حتي ديگر شايد مناظرههاي انتخاباتي نيز تاثير گذشته را روي مخاطب نداشته باشد، زيرا اگر اجازه داده نشود تماشاچي در اين مناظرهها حضور داشته باشد، اثرگذاري مباحث كمتر از گذشته خواهد بود. پروژه Elecurator باعث ميشود كه تيمهاي انتخاباتي براي جذب مخاطب خود شيوههاي خود را نيز تغيير دهند.
به خصوص اين موضوع براي دموكراتها بسيار بسيار حياتي است كه بتوانند مسير درستي را در انتخابات براي مقابله با دونالد ترامپ پيدا كنند. بايد بتوان نقطههاي حساس در افكار عمومي را پيدا كنند. اين موضوع مانند يك بازاريابي براي فروش محصول است. نامزدهاي انتخاباتي و كمپينهاي انتخاباتي بايد شيوههاي جديدي را براي فروش ديدگاههاي خود به مخاطبان پيدا كنند. هزينه به دست آوردن راي با شيوع كرونا بيشتر از گذشته شده است. اگر بخواهيم يك مقايسه انجام دهيم بايد ديد كه اين فضا به نفع چه كسي تمام خواهد شد.
باراك اوباما در كمپين سال 2008 خود شيوه نويني از بازاريابي براي جذب راي انجام داد. او پتانسيلي را وارد كارزار انتخاباتي خود كرد كه در 48 سالگي رييسجمهور امريكا شود. او توانست با استراتژي كه در پيش گرفت، جوانان را وارد كارزار انتخاباتي خود كند و براي نخستين بار نقش شبكههاي اجتماعي را درك كرد و با تغيير رويههاي سنتي توانست رقيب كهنهكار خود جان مك كين را شكست دهد.
استفاده به موقع از ابزارهاي جديد در انتخابات باعث شد كه باراك اوباما رييسجمهور امريكا شد. او با شيوههاي نوين جذب راي مانند يك فروشنده خوب وارد كارزار انتخاباتي شد و توانست ايدههاي خود را به رايدهندگان امريكايي به فروش برساند. اما اتفاق سال 2016 چه بود؛ اگرچه دونالد ترامپ رييسجمهور كنوني امريكا از شبكههاي اجتماعي به شيوه خود استفاده ميكرد ولي او نيز شيوه خود براي فروش افكار خود به مردم را داشت. برعكس همه روساي جمهور امريكا او بدون هرگونه سابقه سياسي تنها يك سرمايهدار موفق بود و ميدانست چگونه ميتواند افكار خود را به خورد مردم امريكا بدهد. حتي او كاري كرد كه رسانههاي حرفهاي امريكا نيز از او رودست بخورند. هنگامي كه رسانههاي امريكايي بعد از انتخابات سال 2016 به ارزيابي خود پرداختند، ديدند كه اگرچه تمام آنها مخالف رياستجمهوري ترامپ بودند اما بيش از هيلاري كلينتون، زمان به ترامپ براي پوشش سخنرانيهاي او دادند. از طرفي دموكراتها و شخص هيلاري كلينتون با تصور اينكه جنسشان را با هر كيفيتي ميتوانند به فروش برسانند عملا كمپين موفقي را پيش نبردند. اما اين دونالد ترامپ بود كه در انتخابات نوامبر 2016 فروشنده بهتري از دموكراتها بود. او فضاي حضور در انتخابات را درك كرده بود و در چارچوبي بازي كرد كه معادلات ديگر را برهم ريخت. حالا تا انتخابات نوامبر 2020 تنها چند هفته باقي مانده است. دونالد ترامپ ديگر شخصيت چهارسال گذشته را ندارد. بسياري بازيها و تاكتيكهاي او را شناسايي كردهاند. اگرچه دونالد ترامپ كماكان شانس بسيار زيادي براي ماندن در قدرت دارد، اما شرايط به مراتب براي او سختتر شده است. رقيب او جو بايدن معاون سابق رييسجمهور امريكاست.
به نظر ميرسد بايدن خود را در اختيار كمپينش قرار داده كه اين مسير را پيش ببرد. تيم او بازي انتخابات را تبديل به يك صفحه شطرنج كرده است. ميداند چه زماني حمله كند، چه زماني آرام بازي كند و چه زماني حتي گارد تدافعي به خود بگيرد. در اين صفحه شطرنج تاكنون دموكراتها با تاكتيك بازي كردهاند. ميدانند چگونه و كجا بايد براي جذب راي وارد عمل شوند. از همه مهمتر ابزار اصلي دونالد ترامپ براي ايراد سخنراني در جمع هوادارانش مانند گذشته وجود ندارد. از همينرو بايدن و تيمش به مراتب هوشمندانهتر عمل ميكنند. حتي براي كنوانسيون ملي حزب نيز بهطور دقيق برنامهريزي ميكنند و رقيب خود را مجبور كردند در زميني كه آنها ميخواهند بازي كند و اگر بخواهيم اندكي اغراق كنيم ترامپ مجبور به تقليد از بايدن نيز شد و طي چند وقت اخير سعي كرده چهرهاي معقولتر را از خود به نمايش بگذارد. انتخابات امريكا صحنه بازي فروشندگاني است كه قصد دارند ايده و تفكرات خود را براي جذب راي به مردم بفروشند. در اين ميان و در صحنه بازي جديد اطلاعات و هدفگذاري روي نقاط حساس ذهني رايدهندگان ميتواند به شدت تعيينكننده باشد. تيمهاي انتخاباتي بيش از هر زماني در انتخابات آينده تعيينكننده هستند و شايد ديگر فرد در اين دوره از انتخابات تعيينكننده نباشد، بلكه رقابت براي چگونگي فروش ايدهها براي جذب رايدهندگان است.