• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4738 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۱۹ شهريور

اساطير زاگرس‌‌نشين

سامان غزالي


دو سال پيش در چنين روزهايي آغازگاه تاريخ جديدي از پيكار بين مرگ و زندگي در هيئت آتش و طبيعت بود، آغازي كه زندگي را با مرگ تجربه و مرگ را به ابزاري براي جاودانه شدن مبدل كرد. 
اندوه از دست دادن دوست، همكار و آموزگارم (شهيد شريف باجور) كه به همان تازگي روز اول آن را احساس مي‌كنم بر اين يادداشت سنگيني مي‌كند، اندوهي سرشار از انرژي كه عزم را جز‌م‌تر، پاها را استوار‌تر و باورها را راسخ‌تر مي‌نمايد تا در برابر اين سيلاب خروشان تخريبات محيط‌زيستي ايستادگي كنيم و مدافعان و حافظان زمين اين ميراث بشري باشيم. 
جنگل‌ها يكي از مهم‌ترين عناصر حيات هستند، آنها سنگ بناي توازنات اكوسيستم و عامل اساسي براي جلوگيري از سيلاب‌ها، فرسايش خاك، توازنات چرخه بارش و ذخيره آب‌هاي زيرزميني‌اند. اين بنيان اساسي اكوسيستم در دوره‌هاي گوناگون زيستي در روندي خود، تنظيم خود را بازسازي كرده است به گونه‌اي كه بستر حيات و شرايط آب و هوايي را به شيوه‌اي امروزي از بعد از دوران مزولتيك فراهم كرد. دوره‌‌هاي زيستي همواره با مخاطرات خاص خويش روبه‌رو بوده‌اند اما هيچ‌گاه توان خود ترميمي را از اكوسيستم و ادامه حيات بازنستانده‌اند؛ مخاطراتي كه در سرمايه‌داري متاخر به شيوه‌اي تصاعدي افزايش و تغيير يافته است. 
انسان مدرن چنان لجام‌گسيخته شده كه حد و مرزي براي خود قائل نيست. ذهنيت سود، سرمايه و سلطه چنان بر انسان امروزي چيره شده كه به گونه‌اي مستمر در حال تعرض و تجاوز به طبيعت به مثابه مادر خويش است. پارادايم‌هاي اخلاقي جايي در مخيله تسليم شده انسان مدرن توسط سيستم سرمايه‌داري ندارد. پارادايم‌هاي اخلاقي پيشين جاي‌شان را به پارادايم‌هاي تجاوزگرانه و سلطه‌جويانه داده‌اند. 
آتش‌سوزي در طبيعت به ويژه جنگل‌ها پديده جديدي نيست و هميشه يكي از مخاطرات طبيعي محيط‌زيست بوده  اما چيزي كه جديد است، تغيير از آتش‌سوزي به آتش‌ زدن همگام با روند جهاني‌سازي(نه جهاني شدن) است. همگام با جهاني‌سازي و پروژه‌هاي نئوليبراليسم در 50 سال گذشته در جهان و دو دهه اخير در ايران، آتش‌زدن جنگل‌ها روندي سيستماتيك به خود گرفته است. دو دهه‌اي كه تازيانه استعمار و استثمار چنان بر پيكر طبيعت مي‌كوبد كه توان ترميم را تماما باز ستانده و ناي نفس كشيدن را از آن گرفته است. بانگ و فرياد توسعه تنها هشداري براي نابودي و تخريبات محيط‌زيستي است و هر اقدامي براي توسعه و پيشرفت، گامي در راستاي تخريب و پسرفت است. 
ظهور جناح‌هاي راست افراطي در قالب جريانات ناسيوناليستي و فاشيستي و قبضه سلطه براي اجراي سياست‌ها و پروژه‌هاي خصوصي‌سازي با شعارهاي پوپوليستي و ند‌اي به سوي زندگي و اقتصادي بهتر جز پيام‌‌آوران مرگ و نابودي چيزي بيش نيستند. آتش‌ جنگل‌هاي آمازون و استراليا و نابودي ميليون‌ها هكتار جنگل و ميلياردها جاندار و تنوعات گياهي، حكايت از آخرالزماني است كه بولسونارو‌ها و موريسون‌ها براي‌مان ارمغان آوردند.
فرد، نهاد و ساختار همگام و همراه هم با رويكردي از بالا به پايين، طبيعت و محيط‌زيست را به مثابه ابژه و ابزاري براي اشرف مخلوقات نظاره كرده و استثمار مي‌كنند. جنگل‌ها هر روز بيشتر و بيشتر به زمين‌ كشاورزي، باغ‌ها و ويلاهاي شخصي تبديل مي‌شوند.  درختان به گونه‌اي سيستماتيك براي مصارف صنعتي و زغال انبوهي از جمعيت گوشتخوار و قليان‌كش بريده مي‌شوند. شهرسازي، جاده‌سازي، سدسازي، برنامه‌هاي توسعه همه و همه كه نه در خدمت منافع جمعي بلكه در خدمت منافع گروه و اقليتي خاص است، مساحت جنگل‌ها را هر روز كوچك و كوچك‌تر مي‌كند. 
تنها در حوزه مريوان يكي از شهرهاي استان كردستان در دو دهه اخير هر ساله موارد آتش‌سوزي بيش از هزار مورد در سال يا بهتر بگوييم، هزار مورد در نيمي از سال است. اين حجم از آتش‌سوزي كار خود طبيعت نيست و نمي‌تواند هم باشد. آتشي كه هر ساله زاگرس را از جنوبي‌ترين قسمت آن تا شمالي‌ترين بخشش به تلي از خاكستر بدل مي‌كند، نشان از عامل انساني(فردي و ساختاري) و روندي سيستماتيك در آتش‌ زدن جنگل‌ها دارد. روندي كه هر ساله هزاران هكتار جنگل را قرباني ذهنيت سلطه‌جويانه خويش مي‌كند كه درنهايت حيات را قرباني خواهد كرد.
اما در ميان اين همه چپاول، استثمار، نابودي و تخريب و همچنين از دل خاكستر درخت‌هاي بلوط، انسان‌هايي ققنوس‌آسا برخاسته و با تمام شرارت‌ها، استثمارها و تخريبات به مبارزه برمي‌‌خيزند و نويد استمرار حيات را سر مي‌دهند؛ مبارزه‌اي كه براي احقاق حقوق پايمال‌شده آيندگان صورت مي‌گيرد و تا پاي جان ادامه مي‌يابد. 
جنبش‌ محيط‌زيستي در ايران از سوم شهريور نود و هفت با جاودانه شدن شريف باجور و اميد حسين‌زاده و ياران‌شان در آتش جنگل‌هاي مريوان وارد مرحله‌اي ديگر از كنشگري شد، كنشگري راديكال و مبارز كه زندگي را با مرگ مي‌آرايد و مبارزه را تا امري غايي ارتقا مي‌بخشد. مرحله‌اي كه البرز زارعي در آتش جنگل‌هاي گچساران و مختار خنداني، ياسين كريمي و بلال اميني نيز در آتش جنگل‌هاي پاوه آن را درك مي‌كنند و از جان‌شان براي خاموش كردن آن مي‌گذرند و به دل آتش مي‌زنند. امري كه سازمان محيط‌زيست آن را مسائل هيجاني توصيف مي‌كند تنها نبود درك كافي از گذار از مرحله كلاسيك كنشگري و ورود به مرحله نويني از آن است: «تاريخ اساطير زاگرس‌نشين.» حرف آخر؛ همان‌گونه كه شريف در مراسم جاودانگي اميرارسالان پيروتي به جاي ماتم و اندوه شروع كرد به كف زدن و شاد بود از وجود چنين انسان‌هاي رهبرگونه‌اي كه راه را نشان‌مان دادند و جان‌شان را براي زندگي بخشيدند، بايد براي شريف و يارانش كف زد و شاد بود زيرا انسانيت هنوز زنده است.
فعال مدني و محيط زيستي 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون