آخرين غروبهاي زمين
اسدالله امرايي
فردا 11 سپتامبر است، سالروز كودتاي ژنرال پينوشه با پشتيباني امريكاييها عليه سالوادور آلنده كه از مقاطع تاريخي امريكاي لاتين به شمار ميآيد و صدها رمان و داستان كوتاه پيرامون وقايع پيش و پس از آن نوشته شده. يكي از نويسندگاني كه پس از مرگش شهرت يافت، روبرتو بولانيو است. در آثار بولانيو دو عنصر كليدي حضور پررنگ دارند؛ يكي شخصيتهاي شاعر و نويسنده كه تقريبا در تمام كتابهاي او يا شخصيت اصلياند يا يكي از شخصيتهاي فرعي مهم. داستانهاي بولانيو به نوعي حكايتهايي از درون ادبياتند؛ ماجراهايي حول زندگي نويسندگان و درباره سروكله زدن آنها با نوشتن؛ كساني كه زندگيشان را وقف نوشتن ميكنند در اغلب موارد شكست ميخورند و در حد نويسندگان و شاعران گمنام و درجه دو ميمانند. دوم گم شدن ناگهاني شخصيتها و فقدان وابستگي آنان به محل استقرارشان است. اين نويسندگان و شاعران آسو پاس همگي در حال سفر و تغيير مكان هستند دقيقا به اين دليل كه به محل اقامتشان هيچ نوع وابستگياي ندارند. شخصيتهاي او مدام در حال غيب شدن و پنهان شدن از زندگي دوستان خود هستند و بخش قابل توجهي از تنشي كه در داستانها اتفاق ميافتد، محصول همين گم و پيدا شدن ناگهاني شخصيتهاست. آخرين غروبهاي زمين با ترجمه پوپه ميثاقي كه در نشر چشمه منتشر شده يكي از آن كتابهاست. «هيچ نشانهاي از پدرش نميبيند و لحظهاي او را تصور ميكند كه در آب غوطهور است، يا بدتر از آن مثل سنگي غرق ميشود، با چشماني باز، در گودالي عميق كه بر فراز آن بر سطح آب، در قايقي كه چون گهوارهاي تكان ميخورد، پسرش دست از خنديدن برداشته و كمكم نگران شده است. آن وقت سر جايش مينشيند و چون آن طرف قايق را نگاه كرده و آنجا هم هيچ نشانهاي از پدرش نديده، ميپرد توي آب و آنچه روي ميدهد از اين قرار است: مادامي كه با چشمان باز پايين ميرود، پدرش، او هم با چشماني باز، كيف پول در دست راست بالا ميآيد (كمابيش هم را لمس ميكنند). وقتي از كنار هم ميگذرند به هم نگاه ميكنند اما نميتوانند، يا دستكم بلافاصله نميتوانند مسيرشان را تغيير دهند بنابراين به فرود خاموش خود ادامه ميدهد و پدرش هم در سكوت به صعود خود.» اين كتاب درباره نويسندگاني ناموفق است، درباره استيصال موجود در زندگي آنها و شرايط دشواري كه در آن زندگي ميكنند. شخصيتهاي او مدام در حال غيب شدن و پنهان شدن از زندگي دوستان خود هستند و بخش قابل توجهي از تنشي كه در داستانها اتفاق ميافتد محصول همين گم و پيدا شدن ناگهاني شخصيتهاست. در كتاب آخرين غروبهاي زمين با شخصيتهايي روبهرو ميشويم كه از دل ديكتاتوريزاده شدهاند. شخصيتهايي كه خشونت بر آنها تحميل شده و با همه رنجها و شكستهايي كه تجربه ميكنند در نهايت تبديل به قهرمان ميشوند. اين اوج هنر نويسنده است كه از دل كوچكترين نمونههاي جامعهاش به كشف قهرمانها پرداخته است. شاعران درجه دو، نويسندههايي كه سرانجام براي مجلههاي دست پايين مطلب مينويسند، نوجوانهاي سركش و پيرمردهاي معمولي شيلي، همه از قهرمانهاي مورد علاقه بولانيو هستند.