نگاهي به عكسهاي منتشر شده از زندانهاي السالوادور
حيات برهنه
امير جديدي| دولت السالوادور براي نمايش موفقيتهايش در برخورد با جرم ،در زندانهاي پرازدحامش را به روي رسانهها باز كرده. در همين روز دادستان كل كشور اعلام كرد قرار است تحقيقاتي روي احتمال مذاكره دولت با سردسته گنگها براي كاهش ميزان قتل، انجام شود. اما بسياري معتقدند كه اين اتفاقات به نوعي تبليغات انتخاباتي ناييب بولكه، رييسجمهور السالوادور است كه هم به مردم نشان دهد دولتش در ايجاد امنيت موفق بوده و هم در پشت پرده با سران گروههاي تبهكار مذاكره كنند كه در ازاي ساپورت تبليغاتي و ادامه رياستجمهوري به آنها امكاناتي بدهد. گنجايش اين زندانها نزديك به 18 هزار نفر است اما بيش از 38 هزار نفر زنداني را در خود جاي دادهاند. در بندي كه تبهكاران در آن زنداني هستند اجازه هواخوري، ملاقات و تماس تلفني داده نميشود. اما اگر صرفا از روي عكس به اين زندان نگاه كنيم در نگاه اول انسانهايي را ميبينيم كه تقريبا تمام حقوق انساني از آنها سلب شده است. شايد تنها عنصري كه نشان دهد اين جماعت در زمره انسانها قرار ميگيرند تتوهايي است كه روي بدنشان حك شده. به احتمال زياد ماسكهايي هم كه روي صورتشان است تنها به دليل بازديد رسانهها به آنها داده شده و اساسا از نگاه دولت السالوادور اين جماعت به قول آگامبن در دسته «هوموساكر»ها قرار ميگيرند. اينجا براي شرح مفهومي كه آگامبن از حيات برهنه ميگويد جاي مناسبي نيست. اما اولين چيزي كه از ديدن اين عكسها به ذهن ميرسد همين حيات برهنه آگامبن است. آگامبن شرح ميدهد كه هوموساكر مفهومي متعلق به روم باستان است و به كسي اطلاق ميشد كه عمل ناشايستي را مرتكب شده و يكي از تابوهاي جامعه را زير پا گذاشته و به همين دليل از تمام حقوق شهروندي و انساني خود محروم شده است. به اين ترتيب هوموساكر يك اصطلاح حقوقي است كه در علم اخلاق هم كاربرد دارد. محروم شدن از حقوق انساني و شهروندي باعث مباح شدن خون هوموساكر هم ميشد و ديگر شهروندان ميتوانستند بدون آنكه مسووليتي گردنشان باشد هوموساكر را بكشند. در اين حالت هوموساكر از مقام انسانيت ساقط شده و هيچ قانوني نميتواند از كرامت و حتي حق حيات او دفاع كند. هوموساكر را ميتوان قرباني نامقدسي براي حفظ ارزشها دانست. آگامبن در اصل اين وضعيت را كه هوموساكر از همه حقوق خود معلق ميشود تا به قتل و تعذير برسد، «وضعيت استثنايي» مينامد. زندگي در «وضعيت استثنايي» يك زندگي برهنهاي است كه هر لحظه امكان قطع شدن آن وجود دارد. در واقع اين حيات برهنه، حياتي بيدفاع است. انسان با قرار گرفتن در وضعيت حيات برهنه از خودش به عنوان موجودي اجتماعي داراي حقوق اساسي بيگانه ميشود و به قالب موجودي درميآيد كه صرفا سزاوار مرگ است.