• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4740 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۲۲ شهريور

مطالبه‌گري را به بلاتكليفي باختيم

وجيهه قنبري

تعدادمان زياد است همان‌هايي كه تكليف‌مان با خودمان با شغل‌مان و با يارمان مشخص نيست. نخواستن‌هاي‌مان بيش از خواستن‌هاي‌مان است. شغل‌مان راضي‌مان نمي‌كند، مثل رابطه و دوستي‌هاي‌مان. سرگشتگاني بي‌اميد شده‌ايم كه ندانسته‌هاي‌مان بيش از دانسته‌هاي‌مان است. از اين رابطه به رابطه ديگر مي‌رويم يكي براي يافتن گمشده‌اي كه نمي‌داند كيست، يكي از ترس عمق شدن و نزديك نشوهايش. يكي دنبال عشق مي‌گردد و هر كسي را در جايگاه نداشته‌هايش مي‌نشاند بي‌آنكه در دل باورش داشته باشد. يكي به هر سلام و نگاهي پيوند مي‌خورد اما در دلش به انتظار آمدن عشق است. يكي شغلش را دوست ندارد اما به درآمدش نياز دارد. يكي كارش را دوست دارد اما آن‌قدر در نمي‌آورد كه روزمره‌اش بگذرد. همگي در حسرت دوراني هستيم كه يا خود ديده‌ايم يا از پدر و مادران‌مان شنيده‌ايم.  دوره‌اي كه حال همه بهتر بود اگر جيب‌ها پر نبود دل‌ها از همدلي لبريز بود. دوره‌اي كه تكليف‌مان با همه‌چيز معلوم بود. زندگي‌مان فوري و لحظه‌اي نبود. ما هميشه در حسرت شنيده‌ها و ديده‌هاي‌مان هستيم و روزهاي امروزمان را به نامعلوم‌ها و نمي‌دانم‌ها سپرده‌ايم.  مي‌دانيم چه نمي‌خواهيم اما هنوز نمي‌دانيم خواسته‌هاي‌مان چيست. خواستن‌ها را يادمان نداده‌اند.  هيچ‌كس به ما نگفت بايد خواسته‌هاي‌مان را بشناسيم تا مطالبه‌گري در دنياي‌مان شكل بگيرد.  و بلاتكليفي‌ها يقه‌مان را رها كند. خانه، مدرسه و جامعه سركوبگراني شدند كه خواسته‌ها نتوانستند متولد شوند و اگر هم به دنيا آمدند آنقدر نارس بودند كه خيلي دوام نياوردند، همين شد كه ما مطالبه‌گري را به بلاتكليفي هرروزه باختيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون