سفرههاي خالي
نيوشا طبيبي
ايران به علت شرايط خــاص اقــليــمي و جغرافيايي و گاه به دلايل ديگر در طول تاريخ خود بارها گرفتار بليه قحطي شده است. آخرين قحطيهاي بزرگ در كشور ما مقارن دو جنگ جهاني و اشغال ايران توسط قواي بيگانه اتفاق افتاد و اولي در سالهاي ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ كه به روايتي سببساز مرگ چندين ميليون نفر از ايرانيان شد و دومي در سال ۱۳۲۱ شمسي اتفاق افتاد. ايران كه خود صادركننده غله بود، در مضيقه نان قرار گرفت. در تشديد قحطي دوم سياسيون نيز دخيل بودند كه منجر به شورشهايي شد كه در تاريخ معاصر ما
به نام «بلواي نان » خوانده ميشود. از آن پس دولتهاي ايران به جد كوشيدهاند كه نان مردم تامين شود و حداقل نياز خوراكي آنها در دسترس باشد. از اين رو كشور ما صاحب يكي از دقيقترين نظامهاي امنيت غذايي است. هرگز در بدترين شرايط اقتصادي كشور حتي در طول سالهاي جنگ، امنيت غذايي مردم با خطر جدي مواجه نشد. حداقل مقدار غذا با قيمتي منطقي و متعادل دراختيار همه افراد بود. نظام جيرهبندي كارايي لازم را داشت و خوب كار كرد. اين روزها مواد غذايي در دسترس و در قفسه فروشگاهها موجود است اما قيمتها فاصلهاي عظيم با توان خريد مردم پيدا كردهاند. به اين صورت حتي خريد نان هم براي خانوادههاي كمدرآمد و پرجمعيت به سادگي ميسر نيست.
نان و پنير و نان و ماست و نان و تخممرغ را مردم در زمان تنگدستي و فشار اقتصادي بر سر سفره ميگذاشتند و با اين خوراكيهاي ساده و ارزانقيمت روزگار ميگذراندند تا گشايشي شود. كنسرو ماهي تن در طول يكي، دو دهه گذشته از ارزانترين منابع تامين پروتئين مردمي بود كه دچار تنگي معيشت بودند. در دوره جديد مشكلات اقتصادي، تمامي اين مواد غذايي از دسترس خانوادههاي تنگدست خارج شدهاند. كنسرو ماهي تن با قيمت سرسامآور ۲۷ هزار توماني ديگر جايي در سفره مردم كمدرآمد ندارد. حتي خريد نان هر روز و به ميزاني كه شكم خانوادهاي پرجمعيت را سير كند، كار سادهاي نيست.
اين خبرها بسيار دردناك هستند، اما دردناكتر آنجايي است كه بسياري از مسوولان و مديران و نمايندگان مجلس و شوراها به جاي دغدغه نان مردم، يعني ولينعمتان خويش، مشغول كارهاي سياسي، جنگيدن با جناح رقيب، چاپلوسي، آماده شدن براي شركت در انتخابات بعدي يا پرداختن به اموري هستند كه حاصلي براي معيشت مردم ندارد و چه بسا حال و روز آنها را بدتر از پيش هم ميكند. فقر و تنگدستي و گرسنگي، رضايتمندي را از بين ميبرد و امنيت و آسايش همگان را نابود ميكند. گفتهاند شكم گرسنه ايمان نميشناسد. اولين نيازهاي مردم، خوراك و پوشاك و مسكن هستند. اين امور كه تامين شدند، حواس به سمت امور لطيفتري چون دينداري و اخلاقمداري معطوف ميشود. شرايط سخت اقتصادي و تحريمهاي ناجوانمردانه و البته تدابير گاه نابخردانه و جنگ و دعواهاي سياسي، دست به دست هم داده و روزگار را بر همگان سخت كردهاست. مردم دچار تنگي معيشت بيسابقهاي شدهاند. نان و كره و پنير و گوشت و مرغ و ماهي و حتي بنشن و غلات رفتهرفته از دسترس مردم خارج شدهاند. در اين ميان سودجويان هم از گرفتاري مردم كيسه ميدوزند، برنج ايراني را احتكار و برنج نامرغوب و بد هندي و پاكستاني وارد ميكنند و به قيمت گزاف ميفروشند، در توليد و توزيع غذا تقلب ميكنند و خلق خدا را آزار ميدهند. زرنگها و آنهايي كه در حاشيه امن هستند از مضايق مردم پول روي پول ميگذارند و خرده دلالها گير ميافتند و لقب سلطان برنج و سلطان مرغ و سلطان لوبيا ميگيرند و مجازات ميشوند. ساز و كار مسموم دلالي و تقلب در توليد و توزيع غذاي مردم البته به سادگي مهارپذير نيست. وقتي پدري يا مادري فرزند خود را گرسنه ببيند، ديگر هيچ توجيه و اصل اخلاقياي برايش وجود ندارد. او ممكن است دست به هر كاري بزند تا شكم فرزندش را سير كند. ايكاش مسوولان و مديران، نمايندگان مجلس به راستي دغدغه نان بر سفره مردم و كيفيت زندگي آنها را داشته باشند و به جاي پرداختن به موضوعات جنجالي و درگيريهاي سياسي تمام نيروي خود را صرف حل مشكلات معيشتي و نيازهاي اوليه مردم كنند.