نگاهی به فیلم 5 همخون جديدترين ساخته اسپایک لی
مرهمی بر زخمهای جهان بعد از جنگ
کامل حسینی
به نظر میرسد تم و پیشفرض روایت «5 همخون» مانند برخی ساختههای اسپایک لی از برخی جهات همانندیهایی دیده میشود زیرا رنگین پوستان در ساختار روایی آنها نقش تعیینکننده دارند. در فیلم «5 همخون» بسیار تکان دهنده موضوع به پیشکشیده میشود و چه بسا معناهای تلویحی، ارجاعی و پیشفرض روایت و کشمکشهایش بیشتر در بافت زمینه یکی از خونینترین جنگهای طول تاریخ یعنیجنگ ویتنام همراه با فلاشبکهای متعدد به یکی قابل کشف و تماشاییتر میشود. در واقع، این فیلم زندگی غمانگیز سیاهان را از راه اشاره به دوران ورود سیاهان آفریقا به امریکا و سپس دوران مارتین لوترکینگ و مالکوم ایکس تا زمان ما زیرلوای دیالکتیک سیاه و سفید جمع كرده و از قضا حوزههای معنایی فیلم و مضامینش از این چشمانداز تقابل سیاه و سفید غنای بیشتری به حقایق نهفته در پس جنگهای ویتنام نیز بخشیده است.
البته روایت فضای روحی تیر و زخم خورده پس از هرگونه جنگهای خانمانسوز تاریخ یکی از عناصر مهم محتوای نه تنها برخی فیلمهای مهم سینمایی بلکه حتی دیگر آثار هنری و ادبی است. از همین رو در لابهلای بیشتر سکانسهای این فیلم اسپایک لی از دیالوگها گرفته تا واکنشهای برخی شخصیتها و میزانسن؛ دلالتی بر این حقیقت سلبی جنگ و سیمای تاسفبرانگیز دنیای پس از جنگ آمده است. به ياد بیاوریم واکنشهای آشفته پاول و جاری شدن دیالوگی کوتاهش با اشاره به آشفتگیهای ناشی از جنگ ویتنام؛ در عین حال چندین سکانس مهم دیگر بغض جنگ همچنان در آنها میترکد.
سکانسی داخل رودخانه هنگامی که مرد فروشنده تهیدست ویتنامی روی قایق از پاول تقاضای مکرر خرید دارد ولی پس از رد كردن دستش توسط پاول کینه کهنه و خفته مرد ویتنامی دوباره بالا میآید؛ رو به پاول می گوید: تو بودی پدر و مادر من را کشتی! سکانسی دیگر زمانی است که راهنمای 5 همخون «وین» رو به یکی از همخونها میگوید: آدم بعد از جنگ میفهمه که جنگ هیچوقت تمام نمیشه چه در ذهنت باشه یا بیرون ذهنت باشه فقط درجهاش فرق میکنه! اینجاست کابوس جنگ و آثار آن نه تنها در جهان درونی کاراکترها و تقابل رفتارهایشان دیده میشود بلکه «مین» ها در لوکیشنهای یک طبیعت بسیار زیبا و چشمنواز جهان بیرون ذهنی، مینها(به عنوان یکی از هولناکترین آثار جنگ) کاملا نمایان میشوند وهمراه با حضور عنصر تنشزای «طلاهای انبوه باقی مانده» زایش تعلیقها و پیشبرد روایت را بر عهده گرفتهاند. شاید بتوان به زبان ساده گفت که این فیلم به گونهای نشان تداوم وضعیت نابسامان و دید منفی به سیاهان است جایی که در آن بهطور تدریجی سیاهپوستان در جامعه امریکایی در عین استفاده ابزاری از آنها همچنین مورد سرزنش نیروهای مقابل ویتنام میشوند زیرا آنها نیز پی بردهاند که چگونه توسط نظام سیاسی ایالات متحده همچنان استثمار میشوند. چنین است پایانبندی فیلم با تحقق آرزوی «نورمن» فرمانده سابق آنها و سایرهمفکرانش طلاها به مقصد نهایی خود میرسند و جهت پاکسازی مینها و بهبودی زندگی قربانیان در سراسر جهان بر زخم کهنه اما دردآور سرگذشت سیاهان مرهمی تازه گذاشته میشود.