شهاب شهسواري|
يك ماه بعد از آنكه دولت ايالات متحده امريكا در نامهاي به شوراي امنيت سازمان ملل متحد مدعي استفاده از مكانيسم حل اختلاف پيشبيني شده در قطعنامه ۲۲۳۱ براي بازگرداندن قطعنامههاي متوقفشده شوراي امنيت براساس برجام شد، حالا با مخالفت همه اعضاي شوراي امنيت، رييس شورا و دبير كل سازمان ملل متحد، نتوانست هيچ همراهي براي اين اقدام خود پيدا كند. مهدي ذاكريان، استاد روابط بينالملل معتقد است كه اساسا تحريمهاي پيشبينيشده در قطعنامههاي شوراي امنيت از ساختار تحريمهاي ثانويه كنوني كه توسط امريكا اعمال شدهاند ضعيفتر است و امريكاييها فقط با هدف پيدا كردن همدست و مشروعيت بخشيدن به اقدامات خودشان است كه سراغ شوراي امنيت سازمان ملل متحد رفتهاند.
به لحاظ عملي آثار اقدام امريكا چه خواهد بود؟ آيا از روز ۲۰ سپتامبر امريكا تلاش ميكند سختگيريهاي بيشتري عليه ايران اعمال كند؟
تحريمهايي كه امريكاييها از مه ۲۰۱۸ تا امروز برقرار كردهاند، در عمل سنگينتر و شديدتر از تحريمهاي سازمان مللي پيش از سال ۲۰۱۵ بودند كه بر اساس برجام ملغي شدند. تحريمهايي كه امريكاييها اعمال كردهاند بيسابقه هستند و تاكنون عليه هيچ كشوري در دنيا تا اين اندازه با شدت و با حدت انجام ندادهاند. در نتيجه با توجه به وسيعتر بودن تحريمهاي جاري نسبت به تحريمهاي پيشين شوراي امنيت، تصور نميكنم كه تغييري در شدت و گستردگي تحريمهاي امريكا عليه ايران ايجاد شود.
پس چرا امريكاييها انقدر اصرار دارند كه از طريق شوراي امنيت براي بازگرداندن تحريمها اقدام كنند؟
دليل اصرار امريكاييها به يك نكته كليدي بازميگردد كه تاكنون مغفول مانده است. مساله اين است كه تحريمهاي بيسابقه و بينظير كه شدت و حدت آن چندين برابر تحريمهاي شوراي امنيت سازمان ملل متحد پيش از برجام بود، به دو دليل شكست خورد و به نتيجه نرسيد. اين دو عامل را من بارها در نوشتهها و مصاحبههايم مورد اشاره قرار دادهام: نخست مقاومت مردم ايران و دوم كار تخصصي و حرفهاي وزارت امورخارجه. حالا اگر اين تحريمهاي يكجانبه امريكا با وجود گستردگي و شدتش شكست خورده است، سوال پيش ميآيد كه چرا امريكاييها تا اين اندازه علاقهمند به پيگيري پرونده در شوراي امنيت و بازگرداندن قطعنامههاي تحريمي هستند؟ و در برابر اگر تحريمها همين الان گستردهتر از تحريمهاي پيش از تعليق قطعنامهها است، چرا گروهي تا اين اندازه نسبت به موفقيت امريكا در بازگرداندن آنها نگران هستند؟
اينجا مسالهاي است كه تاكنون در بسياري از تحليلها مغفول مانده است. امريكا چرا انقدر ماشه ماشه ميكند؟ چرا ميگويد اگر هم از برجام عقبنشيني كرده اما عضو سازمان ملل است و بر اساس فلان ماده قطعنامه ۲۲۳۱ عضو برجام محسوب ميشود و ميتواند درخواست مكانيسم حل اختلاف كند؟ پاسخ اين چراها، در پيروزي بزرگ ايران نهفته است. امريكاييها همه كار عليه ايران كردهاند، نه تنها از اين كارها به نتيجه مورد نظرشان نرسيدهاند، بلكه هيچ كشوري هم در جهان حاضر نشده است به آنها بپيوندد. رژيم ترامپ و ايادياش اميدوارند كه در ۴۳ روز باقيمانده به انتخابات امريكا در تاريخ ۳ نوامبر، به دنيا اعلام كنند كه شكست نخوردهاند و تنها نماندهاند. تمام اصرار و تلاش امريكا بر اين است كه بتواند به نوعي تحريمهاي سازمان مللي را احيا بكند تا از اين طريق براي خودشان مشروعيت ايجاد كنند و براي اولينبار از دو سال و نيم پيش، بتوانند اين ادعا را مطرح كنند كه اقدامشان با همراهي ديگران همراه شده است. بزرگترين ضربهاي كه دستگاه ديپلماسي، مجموعه دولت روحاني و ملت ايران به دهان امريكا زد، اين است كه براي جهانيان ثابت كردند كه اين دولت امريكا و اقداماتش مشروعيت ندارد و جهانيان حاضر به همراهي با آن نيستند. البته به لحاظ اقتصادي بسياري از كشورهاي جهان از ترس مجازاتهاي اقتصادي امريكا، ممكن است با تحريمهاي امريكا همراهي كنند، اما به لحاظ سياسي هرگز حاضر نشدهاند به اقدام امريكا در خروج از برجام مشروعيت بدهند. همه كشورهاي عضو سازمان ملل متحد، به جز اسراييل، عربستان سعودي و تاحدي امارات متحده عربي، حاضر به همدلي با رژيم ترامپ نشدند. حتي درون امريكا گروههاي رقيب ترامپ و چه بسا برخي همحزبيهاي ترامپ اين تصميمها و اقدامات دولت ترامپ را عليه ايران مورد انتقاد قرار دادند.
فكر ميكنيد كه دولت ايران بايد در پي عبور از ضربالاجل امريكا براي بازگشت تحريمها چگونه رفتار كند؟
ايران بايد از اين فرصتها استفاده ببرد. ايران بايد از جامعه جهاني بخواهد كه ما بهازاي اقتصادي اين رفتارهاي سوء امريكا را تعيين كنند و خساراتي كه بر اثر اين رفتارهاي غيرمشروع به ايران وارد شده است، جبران شود. من معتقدم كه ما در جايگاه طلبكار قرار داريم. الان بسياري از كشورهاي جهان پذيرفتهاند كه رفتار يكجانبهگرايانه امريكا غيرقابل قبول است و آن را محكوم كردهاند. سه كشور اروپايي نامه زدهاند و تاكيد كردهاند و اعلام كردهاند كه آنچه را انجام ميدهيم كه شوراي امنيت تصويب كرده باشد. دبير كل سازمان ملل متحد هم همين را گفته است، دبير كل معتقد است كه مادامي كه شوراي امنيت درخواست تشكيل كميته تحريمها را ندهد، كميته تحريمهاي ايران تشكيل نخواهد شد. دو رييس متوالي شوراي امنيت اعلام كردهاند كه درخواست امريكا بدون مناسبت و بيجا است. اعضاي شوراي امنيت هم يكي پس از ديگري اين تلاش امريكا را رد ميكنند. اين موضعگيريها ما را در جايگاه طلبكار و شاكي قرار ميدهد. آنچه تعهدات ما در برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ بود انجام داديم. افتخار ميكنيم كه تعهدات بينالمللي خودمان را انجام داديم. حالا جامعه جهاني بايد متوجه شود كه در مقابل تعهدات ايران، بايد امتيازات در نظرگرفته شده در برجام هم به ايران برسد و اين رويارويي با يكجانبهگرايي امريكا از موضعگيريهاي صرفا سياسي وارد فاز سياسي، اقتصادي و تجاري شود.
بخشي از مواد ۶ قطعنامه متوقفشده شوراي امنيت، شامل اقدامات بسيار تهاجمي هستند، فكر ميكنيد آيا امريكاييها الان تمايل داشته باشند كه بعد از ادعاي بازگشت قطعنامههاي پيشين دست به چنين اقدامات تهاجمي بزنند؟
اگر وضعيت به صورتي بود كه در شوراي امنيت با اين پيشنهاد امريكايي موافقت ميشد و اكثريت شورا از بازگشت قطعنامههاي پيشين حمايت ميكردند، ترديدي نبود كه امريكاييها به تمام آنچه در قطعنامههاي پيشين آمده بود توسل ميجستند تا ايران را تحت فشار بيشتر قرار بدهند. اما در شرايطي كه اين درخواست امريكا مورد پذيرش جامعه بينالمللي قرار نگرفته است، امريكاييها متوجه هستند كه اقدامات تهاجمي به لحاظ بينالمللي هزينه زيادي براي آنها در پي خواهد داشت. علاوه بر اين در دوره حاضر ايران يك كشور ضعيف در منطقه خودش نيست كه قدرتهاي خارجي به سادگي بتوانند كشتيهايش را متوقف كنند. مابهازاي هر نوع مزاحمت يا هر نوع فكر و انديشه مزاحمت پاسخ سختي براي امريكاييها در پي خواهد داشت. امريكاييها خودشان متوجه هستند. ديگر دوره و زمانهاي نيست كه امريكاييها بتوانند عملي را انجام دهند و پاسخش را نگيرند. ايران در اين زمينه كه خارج از مشروعيت بينالمللي است و خارج از مصوبات شوراي امنيت و تعهدات قبلي دولت امريكا است، قطعا در صورت وقوع پاسخ بسيار سختي خواهد داد.
آيا اظهارنظرهايي همچون تاكيد دبير كل سازمان ملل، دو رييس شوراي امنيت و نامه سه كشور اروپايي شريك برجام به اين شورا، به لحاظ حقوقي به تنهايي سنديت قطعي و اثر حقوقي دارند يا ساز و كارهاي ديگري هم براي رد اقدام امريكا وجود دارد؟
قطعنامه شوراي امنيت واضح و روشن است، اساسا نياز به ساز و كار جديد نيست، هم قطعنامه ۲۲۳۱ و هم برجام به روشني شرايط را مشخص كرده است. اين امريكاييها هستند كه از برجام خارج شدهاند و به نقض فاحش قطعنامه ۲۲۳۱ اقدام كردهاند. مكانيسم حل اختلاف مال زماني است كه يك كشور در يك تفاهم حضور داشته باشد. وقتي از يك تفاهم خارج ميشويد نميتوانيد بياييد و ادعا كنيد كه براساس اين تفاهم بياييد اختلافاتمان را حل كنيم. اساسا استفاده از عباراتي مانند اسنپبك و مكانيسم ماشه، به همين دليل كه باعث ايجاد سوءبرداشت در مورد قضيه ميشوند، اشتباه است. اصولا در سراسر برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ به زبان فارسي و انگليسي هيچيك از كلمات ماشه و اسنپبك به كار نرفته است. اين واژه را من نخستينبار در هنگام امضاي برجام از خبرنگاري شنيدم كه ميپرسيد چرا از برجامي دفاع ميكنيد كه ماشه را در اختيار امريكا قرار ميدهد و امريكا يكطرفه ميتواند همه تحريمها را برگرداند. يعني استفاده از اين كلمات از همان ابتدا اين ذهنيت را ميان برخي ايجاد كردهبود كه چنين حقي براي امريكا در توافق وجود دارد. در حالي كه اساسا چنين حقي پيشبيني نشده است. من همان زمان هم به آن خبرنگار محترم گفتم كه من بارها و بارها متن برجام را خواندهام و زير و روي آن را ميشناسم، اما جايي اشاره به مكانيسم ماشه نشده است. وقتي كه ماده مورد اشارهاش را به من نشان داد، برايش توضيح دادم كه اين ساز و كار حل اختلاف است. در هر توافقي يك ساز و كار حل اختلاف پيشبيني شده است، اگر يك طرف بدعهدي بكند، طرف ديگر حق اقدامات متقابل پيدا ميكند. اما نكته اينجاست كه اولا ما بدعهدي نكردهايم و ثانيا امريكاييها اساسا در توافق نماندهاند و به تعهداتشان عمل نكردهاند. خلاصه امر اين است كه اساسا خواسته امريكاييها سالبه به انتفاع موضوع است. خواست امريكاييها هيچ وجاهت حقوقي و اخلاقي ندارد. اگر كوچكترين دستاويز حقوقي وجود داشت، قطع بدانيد كه متحدان امريكا كنار او ميماندند. نكتهاي كه براي من تا حدي عجيب است، اين است كه موضوع توسل امريكا به ساز و كار حل اختلاف توافقي كه از آن خارج شده است، خيلي بزرگنمايي ميشود و خبرنگاران، تحليلگران و رسانههايي مانند صدا و سيما به گونهاي وانمود ميكنند كه انگار مكانيسم حل اختلاف يك ديو خطرناكي است كه دوباره قرار است به ملت بزرگ ايران حمله كند، در حالي كه اين اقدام مذبوحانه پيشاپيش شكست خورده است.
خط تبليغي وجود دارد كه برخي جريانهاي سياسي در مورد برجام در پي ميگيرند. اشاره به اينكه برجام ما را تا ۲۵ سال گرفتار آژانس كرده است يا ماشه را بچكانيم پيش از آنكه امريكاييها بچكانند. فكر ميكنيد چه منفعتي در چنين شعارها، مطالبات و اظهارنظرهايي باشد؟
بايد از خود كساني كه اين حرفها را ميزنند پرسيد. نكتهاي كه من مطلع هستم اين است كه آنچه ما در دانش حقوق و روابط بينالملل به دانشجويان دوره كارشناسي خودمان آموزش ميدهيم اين است كه براي حفظ صلح و امنيت در دنيا بايد چندجانبهگرايي و سازمانهاي بينالمللي را تقويت كنيم. هر چه نهاد چندجانبهگرايي و سازمانهاي بينالمللي تقويت شوند، يكجانبهگرايي بيشتر به سمت شكست ميرود. يكجانبهگرايي معمولا محبوب ابرقدرتها، قدرتهاي استعماري و قدرتهاي سلطهجو است. امريكا دنبال يكجانبهگرايي است، اسراييل دنبال سلطهگري بر منطقه خاورميانه است در نتيجه دنبال يكجانبهگرايي است. بازيگران مثبت در روابط بينالملل، غالبا دنبال چندجانبهگرايي و تقويت سازمانهاي بينالمللي هستند؛ در برابر بازگيران منفي و بازيگران منفور، معمولا يكجانبهگرايي را دنبال ميكنند و امريكا و اسراييل نمونههاي اين رويكرد هستند. برجام تفاهمي است كه در مقابل يكجانبهگرايي و به عنوان يك دستاورد چندجانبه به دست آمده است. بنابراين از منظر دانش روابط بينالملل سبب صلح و امنيت براي همه كشورها ميشود. نميتوانيم بگوييم كه در اين تفاهم همه امتيازات و مزاياي ممكن به ايران تعلق گرفته است. اما امتيازاتي كه به ايران دادهشده است بسيار قابل توجه، گاه كمنظير و حتي گاهي بينظير است. در متن برجام ۷ كشور امضاكننده تاكيد ميكنند كه اين توافق صرفا و فقط براي ايران است. يعني به لحاظ حقوقي تاكيد ميكند كه اين امتيازها به ساير كشورها داده نخواهد شد. متحدين نزديك امريكا در غرب از جمله سوئد هم نتوانستهاند حقي همچون حق غنيسازي هستهاي در خاك كشورشان را به صورت رسمي و مستند از ايالات متحده امريكا دريافت كنند و در واقع از اين حق بيبهره شدهاند. اينكه بگوييم ايران گرفتار آژانس شده است هم دقيقا نقض غرض است. يكي از مطالبات اصلي ايران اين است كه نظارتهاي بينالمللي آژانس بر همه كشورها وجود داشته باشد. ما هيچ بيمي از طرف آژانس نداريم، بلكه معتقديم كه اين نظارت بايد فراگير باشد. ما نه تنها نظارت را بر خودمان روا ميدانيم، بلكه با اين رويكرد در مقام طلبكار قرار ميگيريم كه چرا اسراييل نبايد عضو انپيتي باشد و چرا آژانس نميتواند بر عملكرد نيروگاه ديمونا نظارت كند؟ خواست ايران اين است كه همه كشورها به استانداردها و معيارهاي بينالمللي تن بدهند و از اقدامات گزينشي اجتناب شود. ايران در دو مرحله ۱۰ و ۱۵ ساله براساس برجام از نظارت ويژه خارج ميشود و تنها براساس انپيتي و براساس گزارش و اقتضاي مورد نظارت و بازرسي همراه با اطلاع قرار ميگيرد. همانگونه كه ايران از چند روز ديگر ميتواند بدون هيچ محدوديتي به تجارت سلاحهاي متعارف بپردازد، بر اساس همان برجام هم ايران اين امتياز را دريافت كرده كه نظارتهاي ويژه براساس اين توافق بعد از گذشت مدتي پايان پيدا كند. من به عنوان كسي كه مطالعاتي در علم سياست هم داشتهام، تصور ميكنم كه گروهي براي پيروزي در رقابت سياسي داخلي، به مسائل ملي و امنيت متوسل ميشوند و از اين طريق ميخواهند از احساسات و انگيزههاي ملي مردم ايران براي رسيدن به ميز قدرت سوءاستفاده كنند. اگر چنين نيتي وجود داشته باشد، يك گناه نابخشودني است، چرا كه ميتواند باعث ضعف ايران در نظام جهاني شود. تنها توصيهاي كه به اين افراد ميشود كرد اين است كه همه جناحها در مورد مسائل كلان ملي و امنيت ملي بر اساس انسجام ملي با سنجه منافع ملي و نه منافع حزبي و گروهي اظهارنظر كنند.