صلح امريكا و كره شمالي از پكن ميگذرد
مترجم: گلي اصغري
ايالات متحده براي حل مساله كره شمالي و مقابله با تهديد اين كشور راهي ندارد جز اينكه دست به دامان پكن شده و مذاكرات خود با دولت كمونيستي چين را آغاز كند.
به گزارش پايگاه خبري تحليلي «نشنال اينترست»، كره شمالي در چند دهه اخير مشكلات و چالشهاي فراواني را براي امريكا و متحدانش در منطقه به وجود آورده است و هنوز هم كسي راهحلي براي آن پيدا نكرده است. امريكا كه موفق به تغيير رژيم در اين كشور نشده، تلاش كرده با تركيب سياست تحريم و اقناع پيونگيانگ به خلع سلاح اتمي داوطلبانه و صلحآميز اين چالش را حل كند، اما تا وقتي سلسله كيم روي كار است، واشنگتن نميتواند به اين آرزوي خود دست يابد و فرقي هم نميكند كه دونالد ترامپ در انتخابات ماه نوامبر پيروز شود يا شكست بخورد. قدرت چين در منطقه و جهان رو به گسترش است و امريكا نيز در جايگاهي نيست كه بتواند براي مقابله با توان هستهاي پيونگيانگ راهحلي پيدا كند. 67 سال از پايان جنگ كره ميگذرد و در اين دوران، قدرت تأثيرگذاري بر اتفاقات در شبهجزيره كره دگرگون شده است. مسير صلح ميان واشنگتن و پيونگيانگ از پكن ميگذرد.
در دهههاي نخست پس از پايان جنگ كره در سال 1953، تمركز بر يافتن صلح پايدار ميان شمال و جنوب، و جلوگيري از ادامه جنگ متعارف در منطقه غيرنظامي در مرز دو كشور بود. در آن سالها نقش اصلي امريكا، ارسال سلاحهاي متعارف و اعزام نيرو براي محافظت از كره جنوبي در برابر حمله همسايه شمالي بود. در آن سالها توان نظامي پيونگيانگ بيشتر از سئول بود. طي چند دهه بعدي، 75 هزار نيروي امريكايي در كره جنوبي مستقر شدند و كره شمالي نيز در اين سالها به دفعات با ساقط كردن هواپيما، توقيف كشتي، و حمله به نظاميان امريكايي، اقدام به تحريك طرف مقابل كرده، اما در همه موارد امريكا و كره جنوبي مساله را به صورت ديپلماتيك حل و مديريت كردهاند. با اين وجود، همواره تمركز بر پيدا كردن راهحل پايدار براي صلح ميان شمال و جنوب و جلوگيري از بروز يك جنگ تمامعيار ديگر در شبهجزيره كره بوده است. چين در آن دوران براي امريكا بخش مهمي از معادله صلح كره نبود، چرا كه اصلا دو طرف با هم رابطه ديپلماتيك نداشتند. اكنون به نظر ميرسد آن روزها براي دو طرف درگير در شبهجزيره كره، روزهاي خوش محسوب ميشده است. با نزديك شدن به پايان قرن بيستم، كره شمالي توسعه تسليحات اتمياش را با هدف جلوگيري از حمله امريكا به خود آغاز كرد. با گذشت زمان، امريكا شاهد دستيابي تدريجي كره شمالي به اين هدف بود. در ابتدا مهمترين دغدغه امريكا جلوگيري از حمله كره شمالي به همسايه جنوبي خود بود. اما رفته رفته، تنش ميان واشنگتن و پيونگ يانگ به جايي رسيد كه اكنون كاخ سفيد بايد مراقب باشد كره شمالي با تسليحات اتمي خود به نيروها يا حتي اراضي امريكا و كره جنوبي حمله نكند. در اين بين، چين توانسته از انقلاب فرهنگي عبور كرده و گسترش نفوذ خود در صحنه جهاني را آغاز كند، مسيري كه با سفر تاريخي ريچارد نيكسون رييسجمهور وقت امريكا به چين در سال 1972 آغاز شد.
در نهايت با وجود چندين دهه اقدامات ديپلماتيك از سوي امريكا در دورهاي كه قدرت نظامي برتر شبهجزيره و منطقه به شمار ميرفت، وضعيت راهبردي واشنگتن بد و بدتر شد. روز 9 اكتبر 2006 كره شمالي نخستين انفجار اتمياش را جشن گرفت. پيش از نخستين آزمايش اتمي پيونگ يانگ، واشنگتن سالها تلاش كرد از طريق ديپلماسي اين كشور را از توسعه چنين توانمندياي منصرف كند. دولتهاي مختلف امريكا در توقف برنامه اتمي كره شمالي ناموفق بودند و حتي پس از سال 2006 با وعده امتياز نيز نتوانستند جلوي اين كشور را بگيرند. كره شمالي از آن زمان تاكنون به توسعه زرادخانه اتمي خود ادامه داده و اكنون حتي ممكن است در آستانه دستيابي به توانمندي هدفگيري امريكا با استفاده از موشكهاي قارهپيماي اتمي باشد. از آن بدتر اينكه در 20 سال اخير، امريكا بيش از يك ميليارد دلار صرف كمك به كره شمالي و لغو تحريمهاي اين كشور كرده است، اما همه اين تلاشها براي جلوگيري از ساخت سلاح اتمي در كره شمالي به بنبست خورده است. اما امريكا براي حل اين موضوع ديگر نميتواند به توان نظامي و ديپلماتيك خود اتكا كند، چرا كه كره شمالي و خاندان كيم نيز تمايلي به تسليم در برابر امريكاييها ندارند. اكنون امريكا بايد اين واقعيت راهبردي را بپذيرد كه چين نيز در كنار امريكا بازيگر بسيار مهمي در منطقه است (برخي معتقدند چين مهمترين قدرت منطقه به شمار ميرود.) چين اكنون بزرگترين قدرت اقتصادي جهان محسوب ميشود و علاوه بر توان نظامي گستردهاي كه در اختيار دارد، نزديكترين شريك اقتصادي كره شمالي است و كرهايها حيات خود را مديون پكن هستند. مشخص است كه چين تا چه اندازه براي تأثيرگذاري بر تحولات شبهجزيره كره نفوذ سياسي، اقتصادي و نظامي دارد و خيلي بهتر از امريكا ميتواند كره شمالي را به خلع سلاح اتمي راضي كند. امريكا در موقعيت استراتژيك سختي قرار دارد. يا بايد بازدارندگي هستهاي كره شمالي را بپذيرد و منتظر بماند حكومت سلسله كيم در اين كشور پايان يابد، يا اينكه رويكرد تازهاي را با در نظر گرفتن توازن راهبردي منطقه اتخاذ كند؛ البته توازني كه در حال حاضر در منطقه حكمفرماست، نه آن دورهاي كه امريكا تنها ابرقدرت محسوب ميشد. با توجه به تنشهاي ديگري كه ميان چين و امريكا وجود دارد، وارد كردن چين به مذاكره از نظر ديپلماتيك كار دشواري محسوب ميشود و براي غرور ديپلماتيك امريكا اصلا ساده نيست، اما واشنگتن بدون آن در حل مساله كره شمالي محكوم به شكست است.