واكنشها به گفتوشنود «نصيري» و «سوزنچي» بر سر «حجاب اجباري» همچنان ادامه دارد
پسلرزههاي يك مناظره كمنظير
شايد آن روز كه مهدي نصيري در برنامه زنده شبكه 4 صداوسيما در قامت يكي از چهرههاي رسانهاي جريان سياسي اصولگرا كه همواره نزديك به هسته سخت قدرت شناخته شده، از جبر 40 ساله حجاب در ايران ميگفت و صراحتا خواستار لغو قانون حجاب اجباري با استناد به مخالفت 70 درصدي مردم با آن ميشد، ميدانست كه احتمالا بازخوردهاي فراواني را به چشم خواهد ديد ولي شايد كمتر كسي تصور ميكرد ماجرا به يك جدال لفظي تمامعيار ميان اصولگرايان و سردبير سابق روزنامه كيهان تبديل شود. اصولگرايان يكي پس از ديگري در مرحله اول همچون محسن مهديان كوشيدند از اساس، گفتههاي نصيري را خلاف واقع نشان دهند و الزام به حجاب را در ايران توجيه كنند ولي زماني كه با پاسخهاي در نوع خود منطقي و روشن سردبير سابق كيهان مواجه شدند، دست به كار شيوههايي ديگر شدند تا مگر آماري كه نصيري به دست داده بود را زيرسوال ببرند. از اينرو نصيري در كانال تلگرامي خود منابع آمارياش را ذكر كرد و توضيح به نسبت مفصلي نيز راجع به آن ارايه داد ولي اين پايان ماجرا نبود.
مركز روابط عمومي و اطلاعرساني وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در اطلاعيهاي رسمي اظهارات سردبير «كيهان» در ارتباط با مخالفت 70 درصدي ايرانيان با حجاب اجباري را رد كرد ولي ازسوي ديگر مخالفان اصولگراي نصيري با همراهي مخالفان فرنگنشين جمهوري اسلامي به يادآوري سوابق مديرمسوول اسبق «كيهان» پرداخته و او را يكي از حاميان «برخورد خشن با بدحجابان» در سالهاي نه چندان دور و نه چندان نزديك معرفي كردند. نصيري در واكنشي به يادداشتي ضمن رد اين مهم، تاكيد كرد كه در گذشته معصوم از خطا و اشتباه نبوده است. او با اين حال براي رد اتهام تندروي عليه حجاب از خود، به ماجراي انتقاد تند و تيز سيدمحمد خاتمي در قامت نماينده عاليترين مقام جمهوري اسلامي در روزنامه «كيهان» از خود اشاره و همزمان تصوير نامه او را نيز منتشر كرد. خاتمي در اين نامه به تندي از عدم پرداخت مناسب روزنامه «كيهان» به تجمع نيروهاي موسوم به حزبالله در مخالفت با بدحجابي در ايران انتقاد كرده و خطاب به نصيري نوشته است: «آيا با اجازه و حساب و كتاب و آرامش هم حزبالله حق ندارد عليه مظاهر فساد اعتراض كند؟ نميدانم اين برخورد زشت و غيرقابل توجيه «كيهان» را بر چه حمل كنم؟ روشنفكري، مخالفت با حزبالله، طرفداري از فساد! يا عقل و منطق؟!»