هفتاد و پنج سال پيش فاتحان نبرد خونين جنگ جهاني دوم كه بناي سازمان ملل متحد را در سانفرانسيسكو بنا نهادند همپيمان شدند كه اين سازمان بين آنها و جامعه جهاني يك كليت واحد را تاسيس كند كه اراده آن بر اراده اعضاء غالب و اين اعضاء باشند كه از تصميم و مشي ملل متحد پيروي كنند.
اين تاسيس پراهميت، روزها و سالهاي بسياري راپشتسر نهاد و در دعاوي و نزاعهاي بسيار با كلاهپوشان آبي خود حائل بين متنازعين شد.
هرچند آنگونه كه آرمان بانيان اين سازمان بينالمللي كه در مقدمه و ماده يكم منشور مبني بر حفظ صلح و امنيت بينالمللي با رعايت اصول مندرج در ماده دوم (رعايت تساوي حاكميت، انجام با حسننيت تعهدات و حل و فصل مسالمتآميز اختلافات) به عرصه ظهور و حضور نرسيد و نتوانست همانطوركه مقصود و منظور بانيانش بر آن چيده شده بود به هدف و غايت خود برسد اما حقيقت اين است كه اين بند نيم بند بينالمللي در طول اين 75 سال حداقل توانسته شرم حضوري ولو افتان و خيزان، ميان دولتهاي جهان بگستراند. اين شرم برجسته نبوده و پررنگ نيست اما وقتي در مقايسه با تاسيس كشورهايي كه بيش از صدها سال قدمت دارند و هنوز خوي طغيان و جهانگستري خود را از سر دور نكردهاند درخواهيم يافت كه
75 سالگي يعني جواني و تلاش براي پختگي و تاثير موثر بر روابط بين دول براي تحقق آرمانهايي كه براي آن در ٢٤ ژانويه سال ١٩٤٥ اين سازمان تشكيل شد.
سازمان ملل متحد در قرن ٢١
قرن جديد در گذر سالهاي سخت و گاه سختتر و تاريك كه بر مردم جهان روزگاراني فاجعهبار را تحميل كرده بود به مضي زعمر جهان و آدمي اضافه شد. به نظر آنچه در قرن گذشته بر جان و مال و عِرض، حيثيت، كرامت و شرافت انساني در خلال جنگها، شورشها و تجاوزها رفت در عمل به تجربهاي تبديل شد تا بشر از آنچه در گذشته بر او به ناروا روا داشته شده، درس گرفته و تجربهاي اندوخته تا به مصايب سابق دچار نشود يا كمتر گريبان او را بگيرد.
سازمان ملل متحد بهرغم تمام كاستيها و نقدهاي وارده بر آن و با همه افت و خيزها اگر مانع مصيبتي نبوده حداقل موجب موجهي بوده و هست كه از جنايات عليه نوع بشر قبحزدايي نشود.
اين تاسيس به نظر جوان كه در قرن گذشته در قضيه «كنت برنادت» به تاكيد و تاييد ديوان بينالمللي واجد شخصيت عيني شد بيشك اثرات بيبديلي براي رسيدن به غايت خودش داشته است.
توسل به زور با تقنين واضعان منشور ملل متحد ممنوع شد هر چند پيش از آن در معاهده بريان كلوگ چنين روندي آغاز شده بود ولي شخصيت مستقل سازمان ملل متحد كه نتيجه پيشينه كنت برنادت بود هم جنبه بينالمللي به خود گرفت و هم واجد ضمانت اجرا (حتي شايد حداقلي) شد. توسل به زور كه وجه بارزش زور نظامي بود امروز به مدد قطعنامههاي مجمع عمومي سازمان ملل متحد به زور غيرنظامي هم تعميم يافته و يقينا ميتواند بيش از اين هم توسعه يابد.
سازمان ملل متحد اما هنوز جوان است و آنقدر ريشه ندوانيده تا بتواند در برابر توفان سهمگين نافرماني اعضاي قدرتمند و ياغي به تمام و كمال قامت از خود و حيثيتش دفاع كند اما در عين ضعف، سنگ پيش پايي است براي تركتازي دولتهايي كه سراسيمه و بيواهمه قصد تحميل آمال خود به ديگران دارند؛ با زور و رزم و زر!
تصميمات اين سازمان هنوز آنگونه كه بايد و شايسته است متضمن به ضمانت اجرايي كافي نيست ولي اين نقص در مسير تكوين حقوق بينالملل تا حدود زيادي كمرنگ شده است.
فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد اين امكان را به ارگان تصميمگيري اين سازمان يعني شوراي امنيت ميدهد كه در صورت تهديد صلح و امنيت بينالمللي اقداماتي از توصيه، تحريم و توسل به نيروي نظامي را اتخاذ كند.
تاسيس ديوان كيفري بينالمللي كه حسب اساسنامهاش امكان ارجاع موضوعي را از سوي مجمع سازمان ملل متحد به آن اعطا ميكند تلاش ديگري است كه سالها پس از ايجاد سازمان ملل به ثمر نشسته است. بنا براين ادعاي اينكه سازمان ملل متحد را نبايد و نشايد كه به دليل انتقادات وارد به آن ارگاني بياثر و خنثي قلمداد كرد گزاف و بيهوده نيست. هر چند مخالفان يا از سر بغض يا حب بود يا نبود آن را عليالسويه انگاشتند و پرواضح است.
ايران و سازمان ملل متحد
ايران بهرغم بيمهري ديدن اما بينصيب از سازمان ملل متحد نبوده است. قطعنامه ٥٩٨ شواري امنيت عراق را آغازگر جنگ معرفي كرد هر چند در اين بيان، نشان صريحي از متجاوز خواندن عراق دوره صدام نيست اما در آن همهمه جهاني كه تقريبا يكپارچه عليه ايران بود، خود نشاني از نقش موثر اين سازمان دارد.
ايران تاكنون چند پرونده در ديوان بينالمللي دادگستري داشته و دارد. بدون ورود به سابقه ميتوان حداقل به دو پرونده مفتوح در اين ديوان، بين جمهوري اسلامي ايران و ايالاتمتحده امريكا ملاحظه كرد. ديوان پيش از ورود به اصل دعوي دستور موقت مبني بر ممنوعيت تحريمهاي ضدبشري كشور ايالاتمتحده امريكا كه از دارو تا تجهيزات فني مربوط به هواپيماهاي مسافري را شامل ميشد، صادر كرد. عدم التفات كشور محكوم عليه و نيز اجرا و اعتنا نكردن به اين دستور ديوان بينالمللي دادگستري از ارزشهاي اين ديوان نكاسته و نميكند بلكه موجبي است براي عريان شدن نيت پنهان عصيانگر، عليه تمام اصول اخلاقي بشر و تمام آنچه مرتبط به كرامت و حيثيت ذاتي بشر است. اين قيد درنهايت گسستني نيست و نمود بارز آن را ميتوان در تلاش گسترده خاطي براي توجيه رفتارش به وضوح مشاهده كرد.
ايران-سازمان ملل متحد-ايالاتمتحده امريكا
ترديد نيست ايران حداقل پس از بهار سال ١٣٥٩ (قطع رابطه ديپلماتيك بين ايران و ايالاتمتحده امريكا) و ماجراي مشهور گروگانگيري در حالت تنش دايمي كه گاه تا مرز جنگ پيش رفته و گاهي در حالت جنگ سرد؛ شايد چيزي شبيه حالتي كه امروز وجود دارد، بوده است. ايالاتمتحده تا چند ماه پس از اشغال سفارتش در تهران روابط ديپلماتيك خود را با جمهوري اسلامي ايران قطع نكرد شايد به اين دليل كه ماجراي اتباعش زودتر و بهتر به سرانجام برسد يا اينكه اصلا تمايلي به قطع رابطه خود با نظام سياسي جديد حاكم بر ايران نداشت. هر چه بود سرانجام روابط بين اين دو كشور به امروز رسيده است. روزي كه رييسجمهور ايالاتمتحده امريكا از ترور سردار عاليرتبه ايران برخلاف تمام اصول حقوق بينالملل دفاع ميكند و در عين حال جمهوري اسلامي ايران را به سبك و سياق سلف خود جورج دبليو بوش اما به زبان و بيان ديگر تهديد ميكند و در اين سو جناب دكتر حسن روحاني در مقام رياستجمهوري اسلامي ايران پاسخ تهديد را با اين بيان كه «نه ميتوانيد مذاكره و نه جنگ را بر ما تحميل كنيد» پاسخ درشتي به ترامپ ميدهد. هر چه در اين ميان هست، نه جنگ هست به معناي كلاسيك و البته جنگ است در مفهوم و معناي توسعهيافته و نه صلح آنگونه كه بتوان در سايهسار آن رايحه عطر ريحان و بوي زيتون را به مشام چشيد!
سازمان ملل اما بهرغم تمام بيمهريها كه بر اعتبار و ناموسش بحق و غالبا ناحق روا داشته شده ميان اين دو ايستاده و قامت به زحمت راست نگه داشته است.
سازمان ملل متحد از طريق و وسيله ركن تصميمساز خود رابطه بين دو كشور را مبتني بر برنامه جامع اقدام مشترك به عنوان يك سند فني- حقوقي-ديپلماتيك كه در نوع خود در دوره معاصر بيبديل است سر و سامان داد. اين تابع برجسته حقوق بينالملل قطعنامه صادر كرد موخر بر توافق بينالمللي غيرمعاهدهاي موسوم به برجام كه مولود اراده چندين عضو موثر سازمان ملل متحد بود. اين قطعنامه رژيم حقوقي عيني غيرقابل انكاري را بين متعاقدين آفريد و شوراي امنيت سازمان ملل متحد در اقدامي كمنظير با وضع قطعنامه ٢٢٣١ اين نظام بينالمللي را به رژيم حقوقي جهاني لازمالاجرا حتي براي غيرمتعاهدين تبديل كرد و به همين دليل اعضاي سازمان ملل متحد ناگزير از لغو تمام تقنينهاي داخلي خود موخر و مبتني بر قطعنامه ١٩٢٩ شدند.
رژيم حقوقي منبعث از برجام با همه لطمههايي كه به اين موافقتنامه وارد شده هنوز منشا اثر است تا جاييكه رييسجمهور فرانسه در بزرگترين گردهمايي سياسي دنيا، كشور تحت رياست جناب ترامپ را براي استفاده از مكانيسم ماشه ذيحق نميداند. اين موضع و مواضع شبيه به اين صرفا سياسي نيستند بلكه اجرا و اعمال حق بر آمده از برجام از مسير مسالمتآميز و ديپلماتيك است.
اينگونه است كه نميتوان نقش اين نهاد زخمخورده را بياثر دانست. اين نهاد در آخرين تصميمش تسليم زيادهخواهي دلال ملكي نيويوركي كه از قضا در خانه شماره١٦٠٠ خيابان پنسيلوانيا مستاجر به نظر مستعجل، نشد. دبير كل اين سازمان به درخواست غيرمشروع و حقوقي او به صراحت اعلام كرد اقدامي از او براي مطالبه خلاف عهد (برجام) و قانون (منشور ملل متحد و اصول حقوق بينالملل) ساخته نيست؛ تصميمي كه چند روز پيشتر از سوي ركن تصميمگير سازمان ملل متحد اعلام شد. اينگونه شد كه مدعي بيچون و چرا و پيمانشكن چون آيينه نقش او بنمود آيينه شكست غافل از اينكه؛ آيينه چون نقش تو بنمود راست/ خود شكن، آيينه شكستن خطاست
تمام ماجرا اما اين نيست، اين هر دو عضو منشور ملل متحد در حال نه جنگ و نه صلح اما در حال جنگ و صلح هستند. شايد به تعبير همان مثل با دست پس و با پا پيش كشيدن! هر دو جنگ نميخواهند نه الزاما كه توان آن را ندارند بلكه ميدانند جنگ بيپشتوانه جامعه جهاني كه صلاحيت تشخيص وجاهت جنگ به سازمان ملل متحد تفويض شده؛ ميشود هماني كه در عراق و افغانستان رخ داد و هنوز دامن بانيان را گرفته، زيرا ايشان هرگز انديشه نميكردند وقتي دبيركل وقت سازمان ملل گفت اينها مساله سازمان ملل متحد نيست اينگونه متجاوزين را در گردابي افكند كه دو دهه تلاش براي رهايي آن كافي نبوده و نيست. خونهاي بيگناه و در بسياري موارد معصوم ريخته شده بر خاك آن دو سرزمين هم گواه صادقي است كه مصلحت جهان و بينالملل در گرو تمكين از قواعد بينالملل ناشي و متاثر از اصول حقوق بينالملل است كه از مسير و وسيله سازمان ملل متحد ميگيرد.
جنگ ايران و ايالاتمتحده با تمام بلايا و مصيبتي كه براي مردم ما و به ويژه بيماران رنجور و نانآوران خسته ايجاد كرده بيترديد شروع تازهاي است براي تعاملات جهاني و يقينا توسعه حقوق بينالملل؛ مسيري كه با تمام تلخي به نظر ناگزير است.
اين جنگ در حال جريان به ظاهر بدون خونريزي و آوارگي از خونبارترين جنگهاي معاصر است؛ جنگي كه با درك درست قضات ديوان بينالمللي دادگستري، ارتكاب به آن توسط دولت ترامپ در قالب و فرم وضع تحريمهاي گسترده محكوم ميشود.
عامل به اين جنگ تاكنون ماجرا، عِرض خود برده و زحمت ديگران وا داشته، و الا در غير اين صورت ناگزير از هر استغاثهاي براي همراهي و توجيه عمل خلاف قرارداد خود نميبود.
سرانجام اين حكايت مطول بين جمهوري اسلامي ايران و ايالاتمتحده امريكا به نظر در احاطه عوامل بسيار است كه برخي خارج از اراده آنها و برخي ديگر معطوف و معلق به اراده آنهاست ليكن هر چه هست نبايد از اين واقعيت مسلم غافل ماند كه سازمان ملل متحد ٧٥ ساله با همه كاستيها هنوز منشا اثر است؛ اثري كه گاه به دليل ماهيت روابط بينالملل ناشي از توافق و گاهي مولود نظام حقوقي بينالمللي است اما تحميل ارادهاي بر اراده يك عضو ملل متحد ممكن نيست مگر به موجب يك تصميم حقوقي از سوي يك مرجع حقوقي مجاز بينالمللي (شوراي امنيت) كه يك الزام حقوقي را از ابتدا ميآفريند يا يك تصميم بينالمللي را تاييد و در زمره قانون بينالمللي درميآورد. دسترسي به قاعده عيني در حقوق بينالملل كه بهزعم برخي صاحبنظران حقوقي-بينالمللي يعني تخصيص ارتباط امنيت حقوقي موجود در نظام بينالمللي به روابط بين تكتك دولتها با رويه جديد كه به نظر شروع موثري است اگر سراسر مطرود نشده باشد تا حد بسياري كمرنگ و كماثر شده. شاهد ادعا اينكه شركاي ديرين ايالاتمتحده امريكا حداقل روي كاغذ با او و داستانش همراه نيستند. اين دستاوردي رو به جلو براي جامعه بينالمللي است.
اينگونه ميتوان اميد داشت اگر:
نخست: بازي در جامعه بينالملل را مبتني بر اغراض و اهداف گروهي نكنيم.
دوم: آزموده را از نو نياموزيم.
سوم: براي حضور در جامعه بينالمللي تاثير ديپلماسي را انكار نكنيم و آن را نشان و معادل تسليم ندانيم.
چهارم: دستاورد حاصل از حضور موثر در سياست خارجي را براي منافع گروهي ذبح يا مصادره نكنيم.
پنجم: تصلب در سياستورزي را معادل عزت و محمول بر حكمت و متعارف با منافع ملي قرار ندهيم.
ميتوان و ميشود اراده و مطلوب خود را حتي از طريق توافقي كه متكي به سازمان ملل متحد هست را به يك رژيم حقوقي عيني تبديل كرد كه يا نتوان آن را نقض كرد يا عبور و ناديده گرفتن آن بيهزينه و ساده نباشد در اين صورت ميشود در نبرد ديپلماتيك بيش از پيش منافع مسلم به دست آورد يا حتي پيروز ميدان بود چنانكه شاهد آن بوده و هستيم بيآنكه عزت، اقتدار، منفعت و حكمت خود را به حراج بگذاريم.
رژيم حقوقي منبعث از برجام با همه لطمههايي كه به اين موافقتنامه وارد شده هنوز منشا اثر است تا جاييكه رييسجمهور فرانسه در بزرگترين گردهمايي سياسي دنيا كشور تحت رياست جناب ترامپ را براي استفاده از مكانيسم ماشه ذيحق نميداند. اين موضع و مواضع شبيه به اين صرفا سياسي نيستند بلكه اجرا و اعمال حق بر آمده از برجام از مسير مسالمتآميز و ديپلماتيك ميباشد.
سازمان ملل متحد هنوز جوان است و آنقدر ريشه ندوانيده تا بتواند در برابر توفان سهمگين نافرماني اعضاي قدرتمند و ياغي به تمام و كمال قامت از خود و حيثيتش دفاع كند اما در عين ضعف، سنگ پيش پايي است براي تركتازي دولتهايي كه سراسيمه و بيواهمه قصد تحميل آمال خود به ديگران دارند؛ با زور و رزم و زر!