ميخواهم درباره موضوعي مهم صحبت كنم: خطرهاي عاديسازي روابط با اسراييل. اين بحث را به سه بخش تقسيم ميكنم:
نخست اينكه اسراييل به علل خاصي يك كشور عادي نيست، بلكه يك كشور خلاف عادت است. دوم اينكه از آغاز شكلگيري اسراييل يك وضعيت جنگي دايمي شكل گرفت و پروژه عاديسازي روابط هيچ ربطي به صلح ندارد، بلكه مقدمهچيني براي جنگ با ايران و خدمت به شانس پيروزي رييسجمهور امريكا در انتخابات است. سوم اينكه موضع ما در اين باره براساس مسائل مربوط به اصول همبستگي عربي و همبستگي اسلامي و اصول عدالتي است كه مانع از برپايي حكومت تبعيض نژادي ميشود، اينها همان مواضعي است كه در حكومت سودان درقبال مسائل آفريقاي جنوبي در دوره آپارتايد پيش گرفته بود، ضمن آنكه معاهده سازمان ملل نيز انضمام اراضي از طريق اشغال را ممنوع ميكند. ما در اين باره چند موضع مشخص داريم: نخست اينكه بيانيه رسمي عاديسازي روابط صرفا حالت بزككرده تسليم شدن است و هيچ ربطي به صلح ندارد، چون در حال حاضر هيچ كشور عربياي با اسراييل درگير جنگ نيست و همه درگيريها با نيروهاي مردمي غير حكومتي است. همانطوركه استيون والت و جان مرشايمر در كتابهايشان درباره تاثير لابي اسراييلي بر سياست امريكا گفتهاند، اين نيروهاي غير حكومتي به تندروها امكان جذب نيرو ميدهند و دايره تروريستها و همدلي با آنها را گسترش ميدهند و به افراطگرايي اسلامي دامن ميزنند. اين چيزي است كه در عمل هم ميبينيم.
اسراييل دولتي پر از مشكلات
هفت عامل باعث ميشود كه اسراييل حكومتي نامعمول باشد: نخست اينكه تنها كشوري است كه بر پايه اتحاد ملت و نژاد و موجوديت سياسي شكل گرفته و اين با نظام جهاني معاصر ناهماهنگ است.دوم اينكه اين كشور بر پايه حمله به اراضي ملتي ديگر شكل گرفته است. پيش از اين حملات شمار يهوديان در اين منطقه فقط چند دههزار تن بود.سوم نكتهاي است كه مايكل اورن در كتابش درباره سياست امريكا در خاورميانه از 1776 تاكنون به آن اشاره كرده و آن اينكه در عرصه مهندسي اجتماعي در جهان چيزي وقيحانهتر از حمايت امريكا از تاسيس حكومتي يهودي در قلب جهان عرب كه دشمني بسياري با هم دارند وجود ندارد. او ميگويد كه منتقدان از زمان جنگ جهاني اول اتفاق نظر داشتند كه اين حمايت امريكا به جنگهاي بيپايان ميانجامد.چهارم اينكه اسراييل يك كشور امپرياليستي محض است. در 1974، هنري كيسينجركه خود يهودي و طرفدار اسراييل است، گفت كه نبايد بگذاريم اعراب بار ديگر مانند 1973 عليه اسراييل همپيمان شوند. راه پيشنهادي او سرگرم كردن اعراب به اختلافات داخلي و پراكندگي فرقهاي و نژادي بود. اسراييل خود را به اين موضوع متعهد ميداند و با همه توان در راه آن ميكوشد.پنجم اينكه اسراييل به مرزهاي جغرافيايي باور ندارد و براي همين هميشه توسعهطلبي پيشه ميكند و از زمينهاي توراتي نيل تا فرات سخن ميگويد.ششم اينكه اسراييل شاهد تناقضي دروني است، ميان بنيادگراياني كه معتقدند برپايي اسراييل در حال حاضر غلط است و براي اين كار بايد منتظر ظهور مسيح بود. آنها معتقدند كه مسيح ظهور ميكند و به تفرقه و سرگرداني ايشان كه عقوبتي الاهي بود پايان ميدهد. اما اسراييليهاي صهيونيست نظر ديگري در اين باره دارند. اسراييليهاي اروپايي با اسراييليهاي شرقي در اين باره اختلاف دارند. شدت اين اختلاف به حدي است كه سال گذشته يك يهودي اسراييلي به نام كريگ كارلستروم كتابي منتشر كرد با عنوان «اسراييل تا كي ماندگار خواهد بود؟» و پيشبيني كرد كه اسراييل از درون منفجر خواهد شد. آيزيا برلين كه او هم يهودي است، با اشاره به سلطهطلبي اسراييل گفته كه اسراييل هميشه پيروز خواهد شد تا روزي كه به جهنم وارد شود. هفتم اينكه 6 مدير سابق موساد گفتهاند كه روش كنوني اسراييل برايش ويرانگر خواهد بود. راجر كوهن در 20/4/2018 در «نيويورك تايمز» همين را نوشت. تامير باردو هم در نشريه «يديعوت احرونوت» خواستار اجراي راه حال دو كشوري شد چون در غير اين صورت كشوري واحد از رود تا دريا شكل ميگيرد و اين - به گفته او -پايان روياي صهيونيسم خواهد بود چون كشوري دو قوميتي ميشود. اما در عمل ميبينيم كه سلطه نيروهاي دست راستي بر سياست اسراييل باعث شد كه در ژوئيه 2018 طي قانوني مصوب شهروندي اسراييل منوط به ديانت يهود شود و اين عملا باعث شد كه اعراب و مسلمانان و مسيحيان و دروزيان ساكن اسراييل شهروندان درجه دوم باشند.تصميم ديگر آنها الحاق كرانه باختري و دشت اردن بود كه خلاف قطعنامه 242 است. همچنين موضع سخت آنان درقبال آوارگان فلسطيني كه خلاف مصوبه شماره 194 مجمع عمومي سازمان ملل است.
انگيزههاي عاديسازي روابط
در 1979 به موجب توافقنامه كمپديويد، مصر روابط ديپلماتيك با اسراييل برقرار كرد. اردن هم در 1994 همين كار را كرد. اين توافقنامه در عمل به صلحي سرد تبديل شد و هرگز نتوانست به عاديسازي روابط در سطح رسانهاي ميان اين دو كشور و اسراييل بدل شود. در فيلم مصري «سفارت در عمارت» ميبينيم كه سفير تنها و منزوي در خانهاش نشسته است. مصر و اردن در وضعيت جنگ با اسراييل بودند، اما درمورد بحرين و امارات چنين چيزي نبوده. جنگ احتمالي اسراييل يا امريكا عليه ايران هم هيچ منافعي براي آنان ندارد. ايران فقط كشور پارسيان نيست، اعراب شيعه با لشكرهاي مسلح آموزشديده غير رسمي هم از آن پشتيباني ميكنند و اينكه كشورهاي عربي به خط مقدم حمله اسراييل يا امريكا به ايران تبديل شوند به لحاظ امنيتي هم برايشان هيچ منافعي ندارد. دونالد ترامپ تلاش بسياري براي اين عاديسازي روابط كرد تا راي يهوديان امريكا را جلب كند. يهوديان امريكا جمعيت چنداني ندارند و فقط 2درصد ملت كويت را تشكيل ميدهند اما اصطلاحا چگالي آنها بالاست، از ميان 40 ثروتمند اول امريكا 14 تن يهودي هستند. آنها حضور پررنگي در شركتهاي بزرگ و رسانهها و دانشگاهها دارند. در قديم آنها به صورت سنتي به حزب دموكرات راي ميدادند اما با تغيير اوضاع و اقدامات ترامپ اكنون به حزب جمهوريخواه راي ميدهند. ترامپ حتي گفت كه هر يهودياي كه به حزب دموكرات راي بدهد خائن است. عجيب است كه بسياري از يهوديان امريكا با مواضع ترامپ در حمايت از اسراييل موافق نيستند چون معتقدند كه اين مواضع به آينده اسراييل ضربه ميزند و باعث تشكيل يك كشور مبتني بر تبعيض نژادي ميشود. ايهود باراك، نخستوزير اسبق اسراييل گفت كه كنار گذاشتن راهحل دو كشوري اشتباهي بزرگ است، چون در راهحل يك كشوري، حكومتي مبتني بر تبعيض نژادي شكل ميگيرد و اين به همبستگي جهاني با اسراييل پايان ميدهد. جالب است كه پژوهشگاه صلح امريكا كه تابع كنگره امريكاست، در يك موضعگيري آشكار تاكيد كرد كه نبايد سودان را براي عاديسازي روابط با اسراييل تحت فشار قرار داد چون حكومت فعلي سودان شكننده است و اگر اين حكومت در اين باره تصميمي بگيرد شاهد فروپاشي حكومت انتقالي خواهيم بود و اين به افراطگرايان فرصت ميدهد كه وارد ميدان شوند. براي همين، اين آدمهاي فهميده گفتهاند كه نبايد سودان را تحت فشار قرار داد چون دو ضرر در پي خواهد داشت: فروپاشي دولت انتقالي، تقويت جريانهاي افراطگرا كه از آن فروپاشي سوءاستفاده خواهند كرد. رييسجمهوري فعلي امريكا فقط به دشمني با ايران بسنده نكرده، بلكه شعارهاي اسلامهراسانه پيش گرفته است، امروز هم كه ميبينيم زشتترين تعبيرات را درباره سياهپوستان به كار برده است و در امريكا جنبشي عليه او و اقدامات خودسرانه پليس عليه سياهپوستان آفريقاييتبار راه افتاده است. اخيرا هم امبروزا نيومن در كتاب Unihiknged در اين باره افشاگري كرده است.
اينكه ترامپ دنبال عاديسازي روابط با اسراييل رفته به اين علت نيست كه وي طرفدار صلح است، صلحي هم به دست نخواهد آمد چون ادامه ظلم باعث تقويت جنبشهاي افراطگرا ميشود، او بيش از هرچيز به تقويت موضع انتخاباتياش فكر ميكند. او گرفتار انتشار هفت كتاب شده كه نويسندگان همه آنها كسانياند كه در كاخ سفيد با او كار ميكرده يا عضو خانوادهاش بودهاند. همه اين كتابها دربردارنده حملهاي تند به ترامپ است و نقطهضعفهاي او را هدف قرار داده است. اين وضعيت باعث شده كه خانهنشين كاخ سفيد سراغ معامله قرني برود كه دستپخت دامادش جارد كوشنر، صهيونيست متعصب، است و بهحكم خاخامهاي يهودي همسرش يعني دختر ترامپ را هم براي ازدواج به آيين يهوديت درآورده است.
«معامله قرن» اسمي بدون مسماست، چون معامله ميان دو طرف انجام ميشود اما اين معامله به معناي از بين بردن صورت مساله در فلسطين و الحاق اراضي عربي به اسراييل و موضعگيري آشكار دربرابر قطعنامههاي بينالمللي است. اين اهتمام انتخاباتي است كه باعث شد ديپلماسي امريكا تعادل خود را از دست بدهد. چون عرف سياسي در امريكا آن است كه هيچ يك از احزاب مسائل سياست خارجي را به سياست داخلي پيوند نزند. سودان هم در اين عرصه درگير يك باجخواهي شده است: عادي سازي روابط دربرابر برداشته شدن نامش از ليست كشورهاي حامي تروريسم.
سودان با انقلاب درخشان خود بهتنهايي شايسته است كه نامش از ليست گروههاي تروريستي برداشته شود، بلكه حتي به موجب برنامه حمايت از كشورهاي فقير داراي بدهي بالا (HIPC) بايد بدهيهايش بخشوده شود. ربط دادن اين حقوق مسلم سودان به عاديسازي روابط با اسراييل اهانت به كرامت ملت سودان است.نخستوزير اسراييل هم در پي موفقيتهايي براي خودش است. او در چهار پرونده فساد مالي متهم است كه اثبات آنها به زندانش ميكشد. اين فعاليتها باعث شده كه سودان و ديگر كشورها درراستاي منافع حزبي امريكا و اسراييل كه هيچ ربطي به اين كشورها ندارد وارد روند عاديسازي روابط شوند.جهان عرب امروز درگير جنگهايي است كه اولويت با صلح در آنهاست، در يمن و ليبي. هيچ كشوري عربي در حال حاضر با اسراييل درگير جنگ نيست و هرچه هست مقاومت غيررسمي است. درمورد اسراييل در ميان اعراب درباره طرح پيشنهادي عربستان 2002 اتفاق نظر وجود دارد.
موضع ما چيست؟
موضع ما درقبال عاديسازي روابط يعني تسليم چيست؟ موضعمان را با اين نكات توضيح ميدهم:
1- برخي بينوايان گفتند كه اول حزب امت بود كه با اسراييل تماس گرفت. بله، مرحوم محمد احمد عمر، بنيانگذار حزب كامنولث واسطه ديدار صديق مهدي مرحوم با فرستاده سفارت اسراييل در لندن شد و موضوع آن ديدار قرار بود فروش پنبه به يك شركت اسراييلي شود اما آن ديدار به هيچ نتيجه سياسي يا اقتصادي نرسيد. همه اسناد در اين باره موجود است. حزب امت مدافع قانون بايكوت اسراييل بود و وقتي كه قدرت دست اين حزب بود بهروشني از جنبشهاي رهاييبخش آفريقا و جهان عرب حمايت ميكرد. عبدالله خليل، نخستوزير از حزب امت، و وزير خارجه دولت وي، محمد احمد محجوب، در جنگ سهجانبه عليه مصر در 1956 كمپين حمايت از مصر را هدايت كرد. كنفرانس معروف «نهها» (اللاءات) هم در دولت محجوب در خرطوم برگزار شد. كساني هم حرفهاي عجيب ميزنند. يكي گفت كه الصادق حق ندارد از لزوم محاكمه عمرالبشير سخن بگويد چون از دست او نشان گرفته. خب، من نشان گرفتهام، اين چه ربطي به جنايتهاي البشير دارد؟ او به من نشان داد، من كه دنبال گرفتن نشان نبودم. در سراسر دوران حكومت سابق دنبال آن بودند كه ما را در قدرت شريك كنند چون خودشان ميدانستند كه به زور قدرت را از ما گرفتهاند اما نتوانستهاند مشروعيت را از ما بگيرند و كار به تهديد هم رسيد كه اگر شركت نكنيم تصفيه ميشويم. حتي پول هم دادند و وقتي تن نداديم، اقدامات بسياري عليه ما انجام دادند و براي بسياري از اعضاي حزب ازجمله خود من پروندهسازيهايي كردند كه حكم برخي از آنها ميتوانست اعدام باشد.
2- برخي در سودان ميگويند كه مسائل با اسراييل به جهان عرب و اسلام مربوط ميشود و ربطي به آنهايي كه عرب و مسلمان نيستند ندارد. بله، موضوع اسراييل يك مساله عربي اسلامي است، اما مساله حق بينالمللي به موجب قطعنامههاي بينالمللي هم هست. ما همانطوركه از حقوق مردم آفريقاي جنوبي در نظام آپارتايد حمايت كرديم امروز هم از مشروعيت بينالمللي حمايت ميكنيم. اسراييل يك كشور نژادپرست است و زمينهاي ديگران را اشغال كرده و حاضر به اجراي قطعنامههاي بينالمللي نيست.
3- همكاري با اسراييل اشغالگر تجاوزگر غير قابل قبول است. ما پيشنهاد بررسي حقوقي را دادهايم و از كانون وكلاي سودان ميخواهيم كه قانوني تنظيم كنند كه برقراري روابط با اسراييل از خارج از چارچوبهاي حكومت را ممنوع كنند. در اين باره به آزادي بيان نميتوان استناد كرد چون خيانت ربطي به آزادي بيان ندارد. نظام آزاد دموكراتيك نيروهاي مسلح منضبطي دارد كه در سياست دخالت نميكنند و كار دستگاههاي اطلاعاتي آن گردآوري اطلاعات و تحليل آنها به دور از هرگونه اقدام عملي است. اينها هيچ ربطي به خيانت و هرجومرج ندارد.
4- اقداماتي گسترده براي بيان حقيقت به مردم تدارك ديدهايم تا فريب عبارت صلح را نخورند و شعار هوچيگرانه «صلح دربرابر صلح» را باور نكنند.
5- سنگ بنايي روشن براي موضعگيري دربرابر تسليم برقرار كردهايم. نيروهاي سياسي و مدني و كميتههاي انقلابي و گروههاي سنتي قبيلهاي و صوفي و ديگر نهادهاي اسلامي را به تدوين قوانين عدالت انتقالي و قانون «از كجا آوردهاي» فرا ميخوانيم و از آنها ميخواهيم كه يك موضع مردمي يكپارچه ايجاد كند.
6- نهادهاي حكومت انتقالي حق ندارند وارد طرحهايي شوند كه كشور ما را به مسائل مورد اختلاف بكشاند. اميدواريم مقامات رسمي كشور پايبندي خود را به اصل خودداري از تكروي اعلام كنند تا باب فتنه و آشوب در كشور گشوده نشود.
7- از عزيزان آفريقاييتبارمان در ايالات متحده ميخواهيم كه انتخابات امريكا را جدي بگيرند و به كساني كه با تبعيض نژادي چه عليه سياهپوستها و چه عليه مسلمانان موافقند راي ندهند. ما در حزب امت نيروهايي در امريكا داريم كه از آنها در اين مسير كمك ميگيريم. اين ايمان ماست كه انسانها همه از هر رنگي كه باشند با هم برابرند و همه از نسل آدميم و هر انساني با هر رنگي در نهايت انسان است. ما خواستار همزيستي مسالمتآميز پيروان اديان هستيم. اين فراخوان عليه يهوديان نيست، بلكه ما پيش از اين «نداي ايمانيان» را مطرح كردهايم. يهوديان و مسيحيان برادران ما هستند، اما صهيونيسم يك پروژه سياسي خصمانه است. انشاءالله با تبيين مواضعمان فتنههايي را كه متاسفانه كساني از سر جهل يا به علت خيانت مطرح كرده و ما را به همكاري با امريكا متهم كردهاند دفع كنيم. عاديسازي روابطي كه امروز راه افتاده ربطي به صلح ندارد، بلكه خدمت به شرايط انتخاباتي است. منبع: راياليوم
نخستوزير اسبق سودان و رهبر حزب امت
مترجم: حسان موسوی خلخالی
از عزيزان آفريقاييتبارمان در ايالات متحده ميخواهيم كه انتخابات امريكا را جدي بگيرند و به كساني كه با تبعيض نژادي چه عليه سياهپوستها و چه عليه مسلمانان موافقند راي ندهند. ما در حزب امت نيروهايي در امريكا داريم كه از آنها در اين مسير كمك ميگيريم. اين ايمان ماست كه انسانها همه از هر رنگي كه باشند با هم برابرند و همه از نسل آدميم و هر انساني با هر رنگي در نهايت انسان است.