جريانشناسي نيروهاي سياسي
گاهي صداي ضعيف كودتا يا فرماليته كردن دموكراسي در محافلشان شنيده ميشود. آنها در سياست خارجي، تغيير به سمت درگيري بينالمللي را در شرايط ضعف كارآمدي داخلي دنبال ميكنند. مدل چهارم: احمدينژاد و گروهش. آنها خود را وابسته به تز آخرالزماني ميدانند. آنها عصر غيبت امام عصر(ع) را تمام شده ميدانند و بهصورت ساختاري با روحانيت و نواب امام زمان مشكل فكري دارند. مشكل اين گروه ايناست كه رابطه آنها با امام زمان مثل آن رزميكار كه چندي پيش خود را امام زمان ناميد، توهم است. آقاي مصباح و كساني كه احمدينژاد را به نظام و رهبري تحميل كردند نميدانستند كه وي و گروهش دچار مشكل اعتقادي مخالف قرائت رسمي هستند. احمدينژاد و پسر پهلوي يك رقابتي دارند در سردسته شدن ناراضيان. عدم برخورد با احمدينژاد و در حصر نگه داشتن مهندس موسوي اين را تقويت ميكند كه احمدينژاد مهره خود نظام است. گروه پنجم: گروه فعلي در قوه اجرايي گروه پنجم را شكل ميدهند. لاريجاني و روحاني و بخشي از اصلاحطلبان كه پاي در مسووليتهاي دولتي داشته يا دارند. آنها ادامه نگاه مرحوم هاشمي هستند. آزادسازيهاي بعضا افسارگسيخته و نوعي اليگارشي و نخبهگرايي. مشكل ايناست كه دايره آنها بسته و خانوادگياست و از نظر عدالت، بيتوجه به محرومانند. بيتوجهي به بيتالمال و پاسخگو نبودن و اينكه در تغيير مد نظر آنها يك نسل از بين ميرود تا نسل بعد ايران جان بگيرد. بدون آنكه تضميني در كار باشد. گروه ششم: اصلاحطلبان بدنه هستند كه نگاه خاتمي و مير حسين موسوي را دنبال ميكنند. آنها خود را ادامه كار مشروطه و مصدق و خاتمي و كروبي و ميرحسين ميدانند. آنها از طرفي براي كارآمدي ميكوشند نهادهاي ضعيف شده انتخابي و حتي انتصابي را با نقد فساد و مكانيزمهاي انتخاب گروه بالاي اين جريان؛ كارآمد سازند. از طرفي نهادهاي غيرپاسخگو را با خطرات تصلب و ديكتاتوري براي ايران آشنا سازند. اين گروه از سال 88 بهشدت آسيب ديده. برخي از آنها به پنج گروه بالا پيوسته است. لذا در تئوري نيز دچار منگنه نقد دروني شدهاند و افراد شبيه پيشكسوتانشان ديگرقادر به راهبري نيستند. تئوريسينهاي بعد از انقلابشان نيز نميتوانند راهي جديد بسازند. طيف آخر هم كه سردرگمهاي ناراضي فاقد تئوري هستند. وضعيت ژلهاي ايران مستعد فرصتهاي عالي و تهديدهاي خانمانبراندازي است كه بايد به آن توجه كنند. به ايشان نميتوان خرده گرفت ولي مطالبه بيبرنامه، هضم شدن در گروههاي بالاست و احتمالا بيبرنامهترينشان. مخالفت با رهبري و شوراي نگهبان كه نشد برنامه. فرصت هست كه براي اين دوستان احزاب و رسانهها صدايشان را ترجمه كنند تا دچار آشوب تحت دسيسه قرار نگيرند. صداي بيپناهان و افتادگان را در داخل چه كسي نمايندگي ميكند كه آنها تحت دسيسه قرار نگيرند. براي ايشان چه برنامهاي داريد؟ بايد از برخي گروههاي معقول در بالا اين سوال را پرسيد.