چگونه با ماهي قزلآلا سفر كنيم؟
فاطمه باباخاني
اگر يك ماهي قزلآلاي دودي از استكهلم بخريم كه به نظرمان هم بزرگ باشد و هم ارزان چطور ميشود آن را سالم به مقصد برسانيم. جواب ممكن است ساده باشد: آن را در يخچال نگهداري كنيم. در زمانه «اومبرتو اكو» كه به قول روزنامهها، دنياي هجوم كامپيوترها و گسترش نگرانكننده جهان سوم بود به راحتي هم اين موضوع امكانپذير نبود حتي اگر در لندن هتل لوكسي برايتان رزرو كرده باشند. ممكن بود زماني كه وارد هتل ميشويد با صحنهاي مواجه شويد كه به گفته اكو بيشباهت به حضور در يك سفارتخانه خارجي در دوران قيام بوكسورها نباشد. مسافراني كه پتو دور خود پيچيدهاند و كنار چمدانهايشان به خواب رفتهاند. علت چيست؟ سيستم كامپيوتري هتل دچار نقص شده است. در چنين شرايطي شما خيلي بايد خوششانس باشيد كه بتوانيد اتاقتان را از بين ديگر مسافران پيدا كرده و ماهي قزلآلا را به يخچال برسانيد. اومبرتو اكو آن روز تا غروب منتظر ماند تا به اتاقش رسيد، با نگراني ماهي را از چمدان درآورد و دنبال مينيبار گشت. آنچه ديد مينيبار نبود بلكه يخچال بزرگي بود با انواع نوشيدنيها و تنقلات نظير بستههاي بادامزميني، بادام، شكلات، بيسكويت، شكلات و قرص جوشان. خوشبختانه در زمانه «اكو» كرونا سلامتش را تهديد نميكرد بنابراين لازم نبود چيزي را ضدعفوني كند. او دو تا از كشوهاي جادار كمد را درآورد، محتويات يخچال را داخل آن كشوها خالي كرد و ماهي قزلآلا را داخل يخچال گذاشت و ديگر به آن فكر نكرد. همهچيز خوب پيش رفته بود. اكو روز بعد بيرون رفت اما زماني كه برگشت ماهي روي ميز بود و يخچال كاملا پر شده بود در حالي كه تمام چيزهايي كه ديروز در كمد پنهان كرده بود سرجايشان بودند... «چگونه با ماهي قزلآلا سفر كنيم» مجموعهاي است از طنزها و يادداشتهاي «اومبرتو اكو» نويسنده ايتاليايي كه با ترجمه غلامرضا امامي توسط نشر «كتاب كوچه» منتشر شده است. در ابتداي كتاب نامهنويسنده به نوهاش را ميخوانيم و پس از آن مجموعهاي از يادداشتهايش را كه از نگاه مترجم در آن اكو «با نگاهي كنجكاو و دقيق و با زباني روان و رسا چون آينهاي دوران مدرن را مينماياند و به بررسي عصر كامپيوتر، اينترنت، موبايل، تلويزيون و... ميپردازد. با خواندن طنزها لبخندي بر لب مينشيند و روياروي انديشه و دل و ديده، دريچههاي تازه گشوده ميشود.» يكي از جذابترين يادداشتهاي اكو در اين كتاب «چگونه گواهينامه المثني بگيريم است؟» روايت اكو از گم شدن كيف پولش در ماه مه 1981 يعني زماني كه آمستردام برميگشت تا وقتي كه توانست مدرك موقت رانندگي تهيه كند، بسيار جذاب است، به ويژه براي خوانندگان ايراني كه در تمام مسائل ريز و درشتشان درگير بروكراسيهاي عجيب و غريب اداري هستند. به ابتداي يادداشت برگرديم آيا اكو توانست ماهي قزلآلايش را نجات دهد؟ اتفاقي كه روز اول افتاده بود براي او روز دوم هم تكرار شد و او بار ديگر با پذيرش هتل تماس گرفت. آنها گفتند مشكل سيستم كامپيوتري بيشتر هم شده. اكو درخواست كرد كسي از بخش خدمات هتل بيايد و تلاش كرد براي مرد جواني كه موهايش را دم اسبي بسته بود وضعيتش را توضيح دهد. اكو مينويسد: «او فقط ميتوانست به لهجهاي حرف بزند كه بعدها يكي از همكاران انسانشناسم شرح داد كه فقط در كافرستان آن هم در دوران خواستگاري اسكندر از ركسانا رواج داشته است.» به نظر ميرسد نتيجه معلوم باشد، ماهي قزلآلا سالم به مقصد نميرسد اما چه بر سر محتواي كمد ميآيد و عقيده ناشر درباره اكو چيست؟ در «چگونه با ماهي قزلآلا سفر كنيم؟» ميشود روايت جذاب اكو از اين سفر و ديگر سفرهايش را بخوانيم. «چگونه با ماهي قزلآلا سفر كنيم؟» با قيمت 38 هزار تومان و در شمارگان هزار نسخه در تابستان 1399 به بازار نشر عرضه شده است.