بازخواني يك زخم تازه؛ تخريب خانه پرويز مشكاتيان
خانهام آتش گرفتهست آتشي جانسوز
گروه هنر و ادبيات
از دفن پرويز مشكاتيان در شهر زادگاهش نيشابور 11 سال ميگذرد؛ آن سالها وعدههاي بسياري از سوي مسوولان وقت داده شد كه آرامگاه پرويز مشكاتيان جز اين باشد كه اكنون هست حالا بايد گقت بعد از طي شدن اين سالها نه تنها محل آرامگاه او ساماندهي و آباد نشد بلكه خانهاي را كه او در آنزاده شده بود نيز تخريب كردند؛ خانهاي كه براي آن هم نقشهها كشيده شده بود. مراسمي چهارم مهر ماه سال ۸۸ در نيشابور، زادگاه پرويز مشكاتيان برگزار شد كه در آن مراسم چند هزار نفر براي همراهي پيكر سنتورنواز بزرگ ايران آمدند؛ حتي كسبه بازار نيشابور به صورت خودجوش مغازههاي خود را به حالت تعطيل درآوردند. خالق قطعه شنيدني «خزان» پاييز آن سال در محوطه بيروني باغ عطار و در جوار مقبره شيخ فريدالدين عطار نيشابوري به خاك سپرده شد. مسوولان وقت در آن زمان وعدههاي بسياري براي ساماندهي آرامگاه پرويز مشكاتيان دادند اما از آن سالها نه تنها هيچ اتفاق خاصي نيفتاد بلكه بارها نامطلوب بودن وضعيت فضاي آرامگاه اين هنرمند شاخص خبرساز شد؛ از نوشتههاي تبليغاتي روي تنديس او گرفته تا اتراق نابجاي برخي مسافران و گردشگران در جوار آرامگاه مشكاتيان و حتي حضور درشكهچيها و شترداران در نزديكي مقبره وي در زمانهاي مختلف موجب اعتراض و ناراحتي هنر دوستان و بسياري از مردم شد. عملي نشدن وعدههايي كه در آن زمان توسط مسوولان پيشين عملي نشد به عملكرد نامناسب و ضعيف مسوولان كنوني در اين زمينه انجاميد و همچنان آرامگاه پرويز مشكاتيان آنگونه كه بايد نيست. اما موضوع عملي نشدن وعدهها و عملكردهاي ضعيف به اينجا ختم نشد و خردادماه امسال بار ديگر قدرناشناسي، بيتوجهي و اهمال مسوولان متوليان فرهنگ خبرساز شد؛ اين بار شكايت و گله هنر دوستان از عدم ساماندهي آرامگاه نبود بلكه زخم بيالتيام ديگري بر پيكر ميراث به جا مانده از فرهنگ و هنر اين سرزمين وارد آمد؛ زخمي كه بلافاصله تيتر خبرگزاريها و جرايد از آن رونمايي كردند: «خانه زادگاه مشكاتيان در نيشابور تخريب شد» زخمي كه آتش بر جان دوستداران اين بزرگان زد. توگويي بار ديگر سطرهاي استعاري شاعر همولايتي مشكاتيان در عالم واقع مصداق يافته بود و تو گويي اينبار مشكاتيان بود كه داشت شعر اخوان را زمزمه ميكرد: «خانهام آتش گرفته است آتشي جانسوز». رييس ميراث فرهنگي نيشابور به رسانهها گفته بود: «استاد پرويز مشكاتيان دوران كودكي و نوجواني خود را در اين خانه سپري كرده بودند به همين علت اين خانه اهميت خاصي داشت؛ اين منزل مسكوني قبلا توسط ورثه به دو نفر فروخته شد. اين خانه اخيرا به عنوان اثر واجد ارزش ثبت آثار ملي شده بود و اداره ميراث فرهنگي شهرستان نيز در حال انجام مراحل پاياني ثبت ملي اين خانه بوده و اين موضوع را به مالك كنوني نيز اطلاع داده، اما مالك بدون اطلاع اقدام به اين خبر نيز موجي از اعتراضها را برانگيخت كه البته اين بار همه ميدانستند ديگر آب ريخته به جوي باز نميگردد. هر چند صحبت از بازسازي به ميان آمد اما نميتوان براي مثال سفال به جا مانده از يك عصر را شكست و با خاك بر جاي مانده از آن سفالِ اصل را ساخت... اين خانه نيز ديگر آن خانه نخواهد شد... به هر روي در حال حاضر خانه زادگاه مشكاتيان تخريب شده است و از ديگر سو هيچكس مسووليت اين اتفاقات را قبول نميكند و البته عزم جدي نيز براي ساماندهي آرامگاه مشكاتيان ديده نميشود اگر چه تمام اينها بر خلاف وعدههاي دادهشده بود. مسوولان شهري مباحث مالي را مانع اصلي ساماندهي و عامل بروز چنين رخدادهايي ميدانند و ميراث فرهنگي نيز محدوديتها و مشكلات مربوطه را در ضوابط خاص منطقه تاريخي ميداند.
*عنوان مطلب سطري از شعر «فرياد»
مهدي اخوان ثالث است.