براي هنرمندي كه اوج خلاقيتش را با زبان حال مردم پيوند ميزد
مشكاتيان، نابغه موسيقي معاصر
حسامالدين سراج
حرف زدن در مورد پرويز مشكاتيان و آثار او كار سهل و ممتنعي است. سهل از اين جهت كه به نظر ميآيد چون بيشتر آثار او را در حافظه داريم و نسبت به تمام آثار او شناخت داريم و ممتنع از اين جهت كه وقتي ميخواهيم كار تحليلي درباره نوازندگي و شيوه آهنگسازي وي داشته باشيم، كار بسيار دشوار ميشود.
پيش از پرويز مشكاتيان استاد پايور، استاد ورزنده، استاد صارمي، استاد نجاهي و استاد فضلالله توكل بودند كساني كه هر كدام در كار خود صاحب سبك و شيوه هستند به خصوص استاد پايور كه دنيايي از معلومات و تكنيكهاي نوازندگي سنتور است.
پرويز مشكاتيان تجربه پيشنيان خود را با نوآوري و خلاقيتي كه در وجودش بود به هم پيوند زد؛ اگر بخواهيم در مورد آثار ايشان صحبت كنيم براي مثال، چهار مضرابهايي ساخته كه پيچيدهتر از شيوههاي قبلي و به موازات آن داراي حال هستند، يعني جنبه حال و تعمقي را كه در موسيقي ايراني وجود دارد با تكنيك نوازندگي سنتور با هم جمع كرده است.
اما عاملي كه پرويز مشكاتيان را از همترازان او متمايز ميكند يا بهتر بگوييم او را به عنوان يك نوازنده و آهنگساز شاخص مطرح ميكند، عامل ارتباط هنر با مسائل اجتماعي است، آثاري همچون «همراه شو عزيز، همراه شو عزيز/ تنها نمان به درد، كاين درد مشترك/ هرگز جدا جدا، درمان نميشود» يا «بيداد» كه با شرايط اجتماعي همراهي دارد و در واقع زبان حال مردم بودهاند.
اما اگر بخواهم از لحاظ آهنگسازي و تكنيك نوازندگي همزمان انتخاب كنم، من دستان (چهارگاه) را انتخاب ميكنم. البته من همه آثار پرويز مشكاتيان را دوست دارم ولي به لحاظ تاثير بر مخاطب و بازخورد اجتماعي اثر هنري، چهارگاه، نوا، بيداد و بر آستان جانان شاخص ميشوند.
بر آستان جانان به لحاظ غيراركسترال بودن و ايفاي نقش دوساز سنتور (مشكاتيان) و تنبك (ناصر فرهنگفر) كه در حد يك گروه كامل موسيقي ايراني جلوهگري ميكنند و صداي بيبديل استاد شجريان در آن موقعيت خاص اجتماعي و عدم نشر موسيقي درخور و ارزشمند اثري بينظير است.
آثار پرويز مشكاتيان همه خوب هستند. به دليل ملودي دلنشين و با حال، كوك بسيار عالي، تكنيك ويژه و به روز، انتخاب شعر مناسب، ملودي كلام عالي، جوابهاي بجا و خوش فرم و تناسب با شرايط اجتماعي.
در واقع بايد گفت دليل تمايز و زيبايي آثار پرويز مشكاتيان اين است كه او راجع به اثر چه با كلام چه بيكلام فكر ميكرد و روي اثرش به خوبي كار ميكرد و در واقع اثر خود را به صورت قوي و بينقص آماده و عرضه ميكرد به طوري كه هم شنونده تحت تاثير كار او قرار ميگرفت و هم اهل فن كار او را باعلاقه دنبال ميكردند.
او شعرشناس بود و كلام را بسيار خوب ميشناخت و بهتر است بگويم شاعر بود؛ اين شناخت و هماهنگي با مردم در بحرانهاي اجتماعي و شرايط خاصي كه به وجود ميآمد، طبيعتا جلوه بيشتري به بعضي از آثار او ميداد.
تقسيمبندي به نوع ديگر يا از منظري ديگر در مورد آثار پرويز مشكاتيان، ميتوان گفت كارهاي عاشقانه، كارهاي عارفانه و در نهايت آثار حماسي در واقع مجموعه آثار پرويز قابل تقسيمبندي به اين شكل نيز هستند كه براي مثال آلبوم «لحظه ديدار» يك كار عاشقانه صرف است.
پرويز مشكاتيان در مورد آثار با كلام نيز نوآوري ويژهاي داشت و داراي يك سبك آهنگسازي خاص بود و مهر و امضاي خودش با كارها هميشه همراه بود در آثاري كه در زمينه با كلام ساخته شده است به دليل اينكه به شعر اشراف كامل داشت يا بهتر است بگوييم خود او شاعر بود و همچنين انتخابهايش نيز خاص بودند به همين علت تاثيرگذاري اين آثار در شنونده به دليل اين شناخت زياد ميشوند؛ براي مثال « صبح است ساقيا قدحي پرشراب كن» يا «جان جهان دوش كجا بودهاي/ ني غلطم، در دل ما بودهاي» يا «برمن كه صبوحي زدهام خرقه حرام است/ اي مجلسيان راه خرابات كدام است...»
مشكاتيان براي آثار خود هر وقت شعري را انتخاب ميكرد با آن دستگاه تناسب داشت و ملودي كلام كاملا رعايت ميشد، در عين اينكه حال ويژهاي نيز بر مضمون شعر افزون ميكرد.
به نظر من پرويز مشكاتيان يك نابغه موسيقي معاصر ما بود و چه قدر حيف شد كه او را زود از دست داديم. او ميتوانست منشأ آثار هنري بسيار زيادي باشد و باغ موسيقي ايران زمين را شكوفاتر كند و البته در آينده نيز چشم اميد ما به آيين و آواي عزيز فرزندان نازنين استاد مشكاتيان است كه داراي ذوق هنري سرشار هستند و عمق نبوغ هنري پدر را به خوبي لمس كردهاند.
به روز واقعه تابوت ما ز سرو كنيد
كه ميرويم به داغ بلند بالايي