• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۴ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4760 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۱۴ مهر

نگاه تمركزگرا در مسكن‌سازي

اين مسكن‌ها كيفيت مناسبي نداشتند و حتي برخي مشكلات اجتماعي و فرهنگي براي ساكنان آن ايجاد كرده‌اند. مثال بارز مشكلات در شهرسازي در عريض كردن خيابان نواب و بزرگراه شدن آن است. اين كار ظاهرا اقدام خوبي بود و خيابان پر رفت و آمدي، عريض شد اما به لحاظ جامعه‌شناسي چون مطالعات كافي براي تبديل يك خيابان به بزرگراه نشده بود و ديدگاه موقتي هم به خانه‌هايي كه در اطراف اين خيابان وجود داشت و هم نسبت به خيابان، بر آن حاكم بود الان به يك معضل اجتماعي بدل شده و باعث شكل‌گيري محله‌هايي شده كه در واقع ضدفرهنگ هستند. وقتي از ساخت مسكن حرف مي‌زنيم؛ در واقع منظورمان محل زندگي يك خانواده است. يكي از ابعاد آن توجه به محتواي مسكن است. در شرايط فعلي كه كرونا در ابعاد وسيعي شيوع پيدا كرده، مسكن نيز كاربري جديدي پيدا كرده و از آن نگاه توتاليتري و كمونيستي كه «شب را در جايي بگذرانند و صبح سركار بروند» عبور كرده، چراكه دنيا نيز اين تفكر را نمي‌پذيرد. در واقع با شرايط فعلي، خانه جايي است كه علاوه بر محل استراحت، ‌محلي براي آموزش كودكان نيز هست. حتي در مجتمع‌هاي مسكوني بايد محل اجتماع يا ورزش با رعايت سيستم‌هاي جديد بهداشتي، از نظر فضايي و كيفي ايجاد شود. براي ساخت خانه‌ها بايد براساس فرهنگ و الگوي خانوادگي يك خانواده با فرهنگ و اقتصاد متوسط عمل كنيم. شايد اين هدف‌گذاري، امروز گران باشد (كه البته با روند فعلي تورم 5 سال آينده هزينه‌هاي فعلي به چشم نمي‌آيد) اما در واقع اين كار به حفظ پول هم كمك مي‌كند. صلاح در شهرسازي بر ساخت خانه‌ها مبتني بر تكنولوژي و حذف زوايد و براساس محتواي فرهنگي است. ساخت خانه براساس الگوهاي فرهنگي و اقتصادي را بايد از يك روزي شروع كرد. هر چند در اين بين نبايد از بخش خصوصي انتظار حضور يا كمك داشت چراكه منفعت چنداني برايش به دنبال ندارد. از سوي ديگر براي مسكن‌سازي بايد فرهنگ‌سازي شهري متناسب با فرهنگ ايراني شكل بگيرد. بايد با خانه‌سازي، فرهنگ‌سازي و در اين راه كيفيت را وارد عمل كرد. در واقع اگر دولت مي‌خواهد وارد اين عرصه شود نبايد به تعداد خانه‌ها اهميت دهد  حتي ساير بخش‌ها و بانك‌ها نيز يارانه به دولت بدهند تا راهبري توليد مناسب‌تر صورت بگيرد. نبايد دولت وارد خانه‌سازي مشابه پروژه مسكن مهر شود، چراكه آن رفع نياز موقت است و نه فرهنگ‌سازي. نتيجه اين امر نيز هم از لحاظ اقتصادي و هم جامعه‌شناسي شكست خورده بود، چراكه باعث شد افرادي با سطح درآمد پايين در كنار هم جمع شوند. اين‌جور خانه‌سازي دسته‌بندي جامعه به فقير و غني است. بدين صورت كه افراد آسيب‌پذير يك‌جا و افراد ثروتمند يك‌جا زندگي مي‌كنند. اين جداسازي‌ها به لحاظ تركيب اجتماعي غلط است و افراد از هم دور مي‌شوند. نتيجه يك تحقيق كه سال‌ها پيش انجام شد نشان داد كه محل سكونت، در واقع محل كسب اطلاعات از طبقه‌اي است كه فرد در آن زندگي مي‌كند. بدين معنا كه در يك محله پزشك، روحاني، ‌مهندس، معلم و... بايد حضور داشته باشد. در واقع محله‌ها بايد مجموعه و مخلوطي از جامعه باشند كه در كنار هم قرار مي‌گيرند. همه محله بايد تبادل فرهنگي داشته باشند. اما روش فعلي و نگاه كلي كه به مسكن مي‌شود، توده‌اي است. به اين معنا كه در بيابان و با حداقل امكانات براي افرادي كه خانه ندارند، خانه ساخته مي‌شود تا در آن زندگي كنند. اين با شهرسازي از زمين تا آسمان متفاوت است. افرادي كه متمول هستند و در خانه‌هاي لوكس زندگي مي‌كنند، خدمات نياز دارند اين خدمات مي‌تواند شامل پرستاري از سالمندان نظافت و... باشد. در سوي ديگر افرادي كه شغل‌هاي خدماتي دارند و در دهك‌هاي كم‌درآمد هستند در يك‌جا جمع مي‌شوند.‌ اين افراد مجبورند براي انجام شغل خود از جاهاي بسيار دور به محل كار خود بروند. دسته‌بندي محله‌ها باعث مي‌شود كه تركيب اجتماعي نيز نامناسب باشد، چراكه مانند قديم نيست كه در هر محله‌اي، از فرهنگ‌ها و حتي شغل‌هاي مختلف زندگي كنند. جداسازي افراد باعث مي‌شود حتي آسيب‌هاي اجتماعي نيز بيشتر شود و محل زندگي براي افراد كم‌درآمد پر از معتاداني شود كه امنيت را نيز به خطر مي‌اندازند. گپ اقتصادي باعث گپ فرهنگي مي‌شود و تعادل از بيرون رفته و جامعه دو قطبي مي‌شود. در بحث مسكن، روش توسعه و جامعه‌شناسي همراه با يكديگر مهم است. اگر به دنبال ايجاد محلات هستيم، بايد تركيب اجتماعي آنها را نيز درنظر بگيريم. همه اقشار را يك‌جا گذاشتن، نگاه تمركزگراي وحشتناكي است كه جامعه را به مناطق متضاد با هم تبديل مي‌كند. اين باعث مي‌شود كه يك روز جامعه به مرز فروپاشي اجتماعي مي‌رسد. پيش از توليد مسكن دولت بايد به مسائل مهم‌تر و عميق‌تري بپردازد تا الگوهاي صحيح اجتماعي را براي تعادل جامعه ايجاد كند. وقتي الگوها تعريف شد، توليدكنندگان انبوه نيز همان الگوها را جلو مي‌برند. اين امر الگوسازي براي افرادي است كه در آن ساختمان‌ها زندگي مي‌كنند. ابتدا بايد استانداردها تعريف شود كه آن هم از فرهنگ جامعه به دست مي‌آيد. در اين صورت سرمشق ديگران براي ساخت خانه‌ها مي‌شود. باتوجه به مسائلي كه گفته شد مي‌توان ادعا كرد كه پروژه و طرح‌هاي ساخت مسكن مي‌تواند موفق باشد يا نوعي مسكن مهر ثانويه خواهد بود.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون