ادامه از صفحه اول
همان احمدينژاد
كمترين حرفي به رييس دولت وقت با اتهام توهين به رييسجمهور با حبس و فشارهاي آنچناني مواجه ميشد، تمام نظام پشت سر او در آمدند، ۷ نفر از ۱۲ عضو شوراي نگهبان از او حمايت كردند، سخنران ميتينگ انتخاباتي او عضو رسمي شوراي نگهبان بود كه قرار بود داور بيطرف رقابت انتخاباتي باشد، دبير اين شورا قاطعترين حمايتها را از او ميكرد، موضع و نهادهاي امنيتي و انتظامي كه ديگر گفتن ندارد. حالا در مقابل اين بديهيات، ميگويد ميرحسين موسوي از طرف طبقه حاكم و اشراف بوده و او مظلوم ماجرا! آدم واقعا ميماند به اين حجم از ناراستي چه بگويد كه حق مطلب را ادا كند. مطمئنا واژهها به سادگي پاسخگو نيستند. آخر به كسي چون احمدينژاد با آن وجنات، وقتي خود را طرفدار و نماينده نخبگان معرفي ميكند و مخالفانش در سال ۸۸ را امنيتيها برميشمرد، چه ميتوان گفت؟ جايي براي بحث منطقي مگر ميگذارد؟ جالبتر آنكه در جايي از اين مصاحبه و در توصيف آن خس و خاشاكي كه سال ۸۸ بيان كرد، اين بار آنها را اراذل و اوباش خطاب ميكند! از همه خوشمزهتر آنكه به نحوي ميگويد مخالفانش دست به اجاره اراذل و اوباش براي بههم زدن شرايط كشور ميزدند. حرفهاي آشنايي است كه... بماند. بماند تا زمان يافتن يا خلق واژهاي مناسب افاضات.
اما چه اتفاقي افتاده كه او مجددا اين اعتماد به نفس را پيدا كرده تا به جاي تشبه خود به منتقدانش و جا زدن خود به عنوان آزاديخواه و عدالتطلب، اين اكاذيب بگويد؟ دلايل اين موضوع از اين قرار است:
۱- او و نزديكانش فكر ميكنند كه موقعيت اجتماعي سبزها و اصلاحطلبان و منتقدان مسالمتجو كاسته شده است. طيفي خشمگين از مردم كه از اينگونه كنشها و جنبشهاي مدني عبور كردهاند و به دنبال تخليه خشم و اعتراضات تندتر و متفاوت هستند، با نشانههايي چون دي ۹۶ و آبان ۹۸ افزايش يافتهاند و احمدينژاد خيلي دلش ميخواهد تا سر اين جنبش بيسر شود و آن را تصاحب كند يا از بين آنها ياركشي كند. نوعي جنبش تودهاي معترض كه نمايندگي سياسي روشني ندارند و شايد اين فرصتي براي بهاريون باشد كه براي خود جمعيتي حامي داشته باشند. شاهد ديگر اين تحليل، همراهي سودانگارانه اين طيف با شعارهايي چون اصلاحطلب اصولگرا ديگه تمومه ماجراست. گويي اين خاتمه را آغاز خود ميپندارند. البته اشتباه ميكنند، ولي تلاشش كه ضرر ندارد. چه بسا در اين مسير حمايتهايي هم از درون برخي محافل دروني سيستم دارند تا در مديريت اعتراضهاي مشابه بعدي، فرد مطمئني را داشته باشند.
۲- آنها در چند سال اخير تلاش زيادي كردهاند تا خود را به لحاظ گفتماني به جريانهاي سبز و اصلاحطلب و مدني كشور نزديك كنند، اما كسي بهايي نداد. حتي گاهي تندتر از ميانگين اين بخش از جامعه مدني كشور، مواضع آنچناني گرفتند، عليه سيستم قضايي و امنيتي تندترين مواضع را گرفتند، پشت مفاهيمي چون قرائتهاي مختلف از دين، نقد ولايت فقيه و از اين قبيل موضوعات در آمدند، اما همواره دم خروسي پيدا بود كه مانع از پذيرش قسم حضرت عباسشان ميشد. طبيعي بود بالاخره در جايي به اين بيمحلي واكنش نشان دهند كه در اين مصاحبه اخير نشان دادند. افراد رسانهاي بهاريون، در جريان درگذشت استاد شجريان هم در فضاي آنلاين، پس از چند توييت همدلانه كه چندان توجه كسي را جلب نكرد، دلخوري و بيحوصلگيشان را بروز دادند و به سمت تنش و پرخاش با سبزها و طرفداران استاد شجريان رفتند و جالب آنكه سعي ميكردند خود را در مدل جمعيتهاي عزادار در درگذشت هنرمنداني چون مرتضي پاشايي جا بزنند و آن را در مقابل سوگواران استاد شجريان، تبديل به دوقطبي كنند. رفتاري لوس و كودكانه كه در هر حال انجام دادند.
۳- انتخابات ۱۴۰۰ نزديك است و انتخابات، برهكشان همه جريانهاي سياسي، اعم از پوزيسيون و اپوزيسيون است. بهاريون هم از اين قاعده مستثنا نيستند و دنبال بروز و ظهوري دوباره در آن هستند. برنامهاي كه احتمالا با اعلام كانديداتوري نفر اول جريانشان، احمدينژاد شروع ميشود تا گوي را نهايتا به كانديداي نزديك ديگري بدهد. اتفاقي كه لااقل براي اين انتخابات بعيد است برايشان محقق شود ولي به هر حال موقعيت آنها را در فضاي سياسي كشور تا حدي روشنتر خواهد كرد.
مردم گناهكار، حاكمان بيگناه
مردمند كه كاري كردهاند صدا و سيماي مملكت بيننده و شنوندهاي نداشته باشد. مردمند كه كاري كردهاند كه قيمتها به آسمان هفتم سربكشد. مردمند كه زمينهساز اعتياد و قاچاق موادمخدر شدهاند. مردمند كه دوست دارند بهره در بهره به بانكها نزول بدهند و بانكها فربهتر شوند. مردمند كه دوست دارند در هزارتوي نظام اداري له شوند. مردمند كه دوست دارند كتابهايشان سانسور شود. مردمند كه نميفهمند... مردمند .... مردمند .... مردمند.... مقصر مردمند با اين رفتارها و اخلاقشان وگرنه هيچ مديري كمترين نقش و تقصيري در مسائل كشور نداشته است. آنها بيگناهند.
حجتالاسلام صديقي نكته تازهاي نگفته است. ايشان فقط مضموني را به زبان آورده است كه سالهاست به آن عمل ميشود.
مردمان گناهكارانند و حكمرانان بيگناه.