موزههايي از دل
موسسات تجاري
سارا كريمان
در دوران معاصر جنبههاي مالي و تجاري هنر بيش از پيش اهميت يافته است و در قالب ساختاري نظاممند، عرصهاي براي سرمايهگذاري و كنشهاي اقتصادي شركتها و موسسات تجاري شده است. بديهي است انگيزههاي ورود و فعاليت در حوزههاي فرهنگي هنري صرفا اقتصادي نبوده و مجموعهاي از محركها و عوامل را طلب ميكند كه شناخت و تحليل دقيق اين عوامل بيش از هر چيز وابسته به رويكردهاي ذاتي موسسه تجاري و جايگاه محلي و بينالمللي آن است. امروزه بيشتر اين موسسات براي فعاليتهاي فرهنگي- هنري خود از دانش مشاوران هنري بهره ميجويند و كارگروههاي ويژه نمايندگي حضور خود در محافل هنري تشكيل ميدهند. علاوه بر علاقه فرهنگي- هنري موسسان و جنبههاي اجتماعيشان امر ورود و حضور در عرصههاي فرهنگي جنبههاي رقابتي نيز براي موسسات بزرگ به وجود آورده است. با وجود پيچيدگيهايي كه در بازدهي مالي و خطرات و ريسكهايي كه پيرامون اين نوع از سرمايهگذاري وجود دارد همچنان جاذبهها و تاثيرگذاري آن در انعكاس رويدادهاي مهم فرهنگي آن را به گزينهاي وسوسهبرانگيز مبدل كرده است. اين ورود به جهان هنر ميتواند شيوههاي متعددي داشته باشد كه حاميگري مالي از رويدادهاي هنري بارزترين آن است. يوبياس از نمايشگاه مهم آرت بازل حمايت ميكند. چمپين لارنت پريير از نمايشگاههاي برجسته بينالمللي در زمينه هنر معاصر در سراسر جهان (از نمايشگاه هنر فريزه در لندن تا آرته قييرا در بولونيا و حتي افتتاح موزه دي پونتا دلا دوگانا در ونيز) پشتيباني ميكند و سرانجام هوگو باس نام خود را به جايزه شناخته شده هوگو باس وام ميدهد. يكي از شركتهايي كه بيشترين علاقه را به دنياي هنر دارد، مونت بلانش (توليد كننده محصولات ادبي) است كه در سال 1992 بنياد فرهنگي مونت بلانش را تاسيس كرد تا از حاميان هنر پشتيباني كند و نشان دهد كه چگونه عملكرد آنها زيربناي زندگي فرهنگي است.
مجموعهداري و اقدام به گردآوري آثار هنري مهمترين اقدام فرهنگي- اقتصادي سرمايهداران به صورت خصوصي و در قالب موسسات و شركتهاي تجاري است. شيوههاي گزينش آثار در ميان مجموعهداران و نحوه گردآوري و خريد آنها ميتواند به گونهاي باشد كه جريان هنري خاصي را تقويت يا راهاندازي كند. مثلا از بهترين نمونههاي آن ژن شوارتز نيويوركي و چارلز ساعتچي انگليسي است. ژن شوارتز از اوايل دهه 1980 اقدام به جمعآوري آثار هنر كرد و در شكلگيري جنبشهايي مانند هنر مفهومي، هنر محيطي و هنر مينيماليسم نقش موثري داشت.
در ميان بزرگترين مجموعهداران شركتي، مجموعه بانك چيس منهتن، كميكال بانك، اي تياندتي، سيبا سيجي، فيليپ، موريس، مجموعه هنري مايكروسافت، مجموعه دايملر كراسلر و تعداد بيشمار بانك ديگر را ميتوان نام برد.
مجموعهداران پر قدرت با خريدهاي قابل توجه و به قيمتهاي پايين منجر به موفقيت برخي از هنرمندان جوان نوظهور و نفوذ آنها در بازار هنر ميشوند. اغلب به عنوان مشاور و مدير موزه به ساير مجموعهداران در برپايي نمايشگاههاي عمومي كه از مجموعهشان برگزار ميكنند و قصد فروش آثار خود را دارند، راهنمايي ميدهند و نقش مرجع را ايفا ميكنند.
در امريكا ميتوان مديران بزرگي مانند اندرو ملون را نام برد كه در ساختن گالري ملي در واشنگتن مشاركت داشته همچنين مجموعه خود را به اين موزه اهدا كرد. راكفلرز نيز مجموعه خود را به متروپوليتن اهدا كرد و از بنيانگذاران موزه هنر مدرن بوده و گرترود وندربيلت ويتني و سُلِمون گوگنهايم كه دو موزه معروف معاصر نيويورك را تاسيس كردند كه نام آنها را نيز به همراه دارد.
نمونه قابل توجه ديگر مجموعه بانك دويچه است كه 56000 اثر هنري آن در 911 مكان در 48 كشور مختلف به نمايش گذاشته شده و بزرگترين مجموعه هنري شركتي جهان را نشان ميدهد. در ايتاليا اولين موسسهاي كه به اين سمت حركت كرد، بانك دي ناپولي بود كه از زمان تاسيسش سياست خريد فعال آثار هنري را در پيش گرفت.
بسياري از اين موسسات در تعاملي با موزهها، آثاري را كه خريداري كردهاند و به موزه وديعه ميدهند يا متعهد ميشوند به طور منظم(مثلا ساليانه) از يك نمايشگاه در موزه كه منطبق بر سياستهاي فرهنگي آن موسسه است، پشتيباني مالي ميكنند. علاوه بر آن برخي از اين موسسات مجموعههاي خود را در فضاهاي نمايشگاهي در معرض بازديد عموم قرار ميدهند يا اقدام به تاسيس بنيادهاي هنري ميكنند. در اين زمينه ميتوان به بنياد هنري و موزه گتي(سانتامونيكا - امريكا) اشاره كرد كه در زمينه هنرهاي تجسمي و ميراث فرهنگي فعاليت دارد و توسط شركت نفتي با همين نام از سال 1990 بنيان نهاده شد. اين مجموعه از مهمترين نهادهاي حمايتي هنري است. بنياد هنري و موزه لويي ويتون (پاريس) نيز در ساختماني كه توسط فرانكگري طراحي شد، سال 2014 گشايش يافت در اين موزه مجموعه هنر مدرن و معاصر به نمايش درآمده است. روند رو به رشد توسعه مجموعهها و موزههاي موسسات نشانگر ظهور گونهاي تازه از موزههاست كه به تبع، سياستهاي مديريتي خاص خويش را پيگيري ميكنند.