• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۳۰ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4775 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۶ آبان

هنرمند مرزی

كاوه گرايلي

استاد محمدرضا شجریان با منشی دو وجهی و ورای جفت‌های متضاد، در مرز میان سنت و تجدد، کهن و معاصر، آسمان و زمین سیر می‌کرد؛ هم اهل این بود و هم آن، نه ساکن این بود و نه آن؛ او هنرمندی مرزی بود.
آوازش مبتنی بر ردیف موسیقی ایرانی و مکاتب قدما بود اما با نوآوری در فرم و محتوا، وجهی شخصی و امروزی داشت. علاوه بر شعر کهن از اشعار معاصر و حتی از شعر نو در موسیقی ایرانی استفاده کرد. هنرش ریشه در سنت داشت اما با پرآوازه کردن تصانیف مشروطه (از خون جوانان وطن و مرغ سحر) از منادیان گذار به تجدد شد. صدای دردها و آرمان‌های آزادی‌خواهانه و سروش مردمان سرزمینش بود و دغدغه حقیقت و انسانیت به هنرش سویه‌ای سیاسی می‌داد اما در دام سیاست‌زدگی نیز نمی‌افتاد. آوازش برای بسیاری راهی به سوی آسمان بود اما خود بی‌هیچ ادعایی، گیتیانه می‌زیست، خیام‌وار شور زندگی داشت و اهل شادخواری معتدل و گل و گیاه و آشپزی بود. به گمانم آنچه او را «شجریان» کرد، ‌در کنار کارهای کرده، کارهای نکرده‌اش است. او از محیط پیرامون تاثیر می‌گرفت اما به شدت فردیت‌اش را حفظ می‌کرد؛ به عاملیت خود باور داشت و به هر چیزی تن نمی‌داد.  شجریان در زمانه‌ای که موسیقی وسیله سرگرمی بود، آن را به عنوان ابزار اندیشیدن به کار گرفت؛ از این هدف کوتاه نیامد و اسیر بازار نشد. از نزدیکی به قدرت یا جریان‌های سیاسی پرهیز کرد. از اعتبار و قدرت ناشی از شهرت، محبوبیت و موفقیت بی‌نظیرش سوءاستفاده نکرد؛ با وجود انبوه ستایش‌های بی‌حد و حصر و باورنکردنی -که از هنرمند بت می‌سازد- خود را گم نکرد، دچار وهم نشد و به بیراهه نرفت. باور شجریان به وجدان بیدار جامعه و اینکه هنرمند زیر نورافکن جامعه است و کوچک‌ترین خطا و ریاکاری‌اش پنهان نمی‌ماند، سبب شد تا با آگاهی از جایگاه خود، سال‌ها مسوولانه و به دور از خودنمایی، از سرمایه اجتماعی‌اش محافظت کند. او نه هر کاری را خواند و نه در هر جایی خواند. هنر خود را تابع بازار و منفعت‌طلبی نکرد. اما از ارائه آن به بازار و کسب منفعت هم ابایی نداشت و همین، در کنار اقبال اجتماعی و منزلت ناشی از پایداری‌اش روی اصول خود، زمینه‌ساز تامین و استقلال مالی‌اش شد. استقلالی که به همراه طبع بلند و روح آزاده‌اش کمک کرد تا در برابر هضم در جریان ابتذال و قدرت مقاومت کند و تبدیل به سرمایه‌ای نمادین شود.  اگر در مقابل اصحاب ثروت و قدرت گردن خم نکرد، در برابر مردم نیز گردن‌کشی نکرد.‌ از هنر خود مطمئن بود اما دچار تکبر با مردم یا کناره گرفتن از آنها نشد؛ مصداق تعبیر نفیسی درباره نسیم شمال بود: «از میان مردم بیرون آمد، با مردم زیست، در میان مردم فرو رفت و شاید هنوز در میان مردم باشد.»  برای درک واکنش جامعه به مرگ او، توصیف این دو اندیشمند از نسبت مرگ خود با او گویاست (یکی با اشاره به شخصیت او و یکی به هنرش): احمدرضا احمدی گفت: «موقعی که سکته کردم از بیمارستان برای شجریان پیغام فرستادم، اگر قرار است بمیرم دلم می‌خواهد آخرین کسی که می‌بینم تو باشی.» 
رضا بابایی، پژوهشگر فرهنگی که اخیرا بر اثر ابتلا به سرطان درگذشت، درباره استاد شجریان نوشته بود: «بعد از مرگ، دلم برای آوازهای اين مرد تنگ می‌شود». 
آوازهای آسمانی آوازه‌خوانی از زمین که ما هنوز بخت کشف‌شان را داریم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون