آخرين رييس جمهور
نوشته فرهاد والي
بنياد دونالد ج. ترامپ يك بنياد خيريه خصوصي مستقر در نيويورك بود كه دونالد ترامپ تاسيس و رياست آن را بر عهده داشت و از سال 1988 تا زمان صدور حكم انحلال به دستور دادگاه در سال 2019 فعاليت ميكرد. ترامپ اين بنياد را براي امور خيريه تاسيس كرد و درآمد حاصل از كتاب خود «ترامپ: هنر معامله» را به آن اهدا كرد. او از سال 2008 كمك مالي خود به بنياد را متوقف كرد هرچند اين بنياد به فعاليت و درخواست كمك ادامه داد. فعاليتهاي اين بنياد مورد توجه ديويد فارنتولد David Fahrenthold نويسنده واشنگتن پست در سال 2016 قرار گرفت. در پي تحقيقات طولاني فارنتولد موفق شد از اقدامات غيرقانوني بنياد خيريه ترامپ پرده بردارد. او در مقالهاي كه 22 نوامبر 2016 در نشريه واشنگتن پست منتشر شد، حقايقي را در مورد سوءاستفاده خانواده ترامپ از بنياد منتشر كرد.
فارنتولد براي اين گزارشها در سال 2017 جايزه پوليتزر گزارشگر ملي را دريافت كرد. در اين مقاله كه كمتر از يك ماه پس از انتخابات منتشر شد، نوشته شده است كه بنياد خيريه رييسجمهور منتخب، دونالد ترامپ در حضور مقامات اداره ماليات اعتراف كرده است كه قانون «استفاده شخصي» كه مديران موسسات خيريه را از استفاده از پول خيريه براي كمك به خود، مشاغلشان يا خانواده منع ميكند را نقض كرده است. چنين تخلفاتي ميتواند، مجازاتي از جمله پرداخت ماليات مستقيم و بازپرداخت مبالغي كه به نام خيريه به مديران رسيده است را در بر داشته باشد. در طول مبارزات انتخاباتي رياستجمهوري، واشنگتن پست چند مورد گزارش منتشر كرد كه خانواده ترامپ را متهم كرده بود از پول بنياد ترامپ براي خريد اقلام براي خودشان يا كمك به يكي از مشاغل انتفاعي خود استفاده كردهاند. اين اتهامات بعدها در دادگاه ثابت شد.
مارالاگو و كمپ ديويد
مارالاگو ويلاي اعياني دونالد ترامپ عمارت شخصي او محسوب ميشود كه افرادي با استفاده از حق عضويت ميتوانند از آن استفاده كنند. اين مجموعه مسكوني يك كلوپ خصوصي است كه افرادي با حق عضويت از آن استفاده ميكنند، برخي از ماجراي خوشگذرانيهاي جفري اپستاين در اين منطقه رخ داده است. در واقع يك هتل اولترا لوكس است.
به طور معمول روساي جمهور امريكا بايد از منطقه تفريحي كمپ ديويد كه در فاصله 100 كيلومتري واشنگتن قرار دارد براي دعوت از مقامات خارجي يا محل تفريحي رييسجمهور استفاده كنند. به همين دليل كمپ ديويد از حداكثر حفاظت برخوردار است و هيچ كسي جز با نظر رييسجمهور و كاخ سفيد حق استفاده از آن را ندارد. اتفاقات مهمي مثل ديدار سران كشورهاي صنعتي يا پيمان كمپ ديويد ميان اعراب و اسراييل زير نظر جيمي كارتر در اين منطقه جنگلي كه ويلاهاي مخصوصي براي رهبران جهان دارد، انجام شده است.
اما دونالد ترامپ براي ديدارهاي خودش با سران جهان از جمله رهبران چين و ژاپن از كمپ ديويد استفاده نكرد و آنان را به عنوان ميهمان دولت امريكا به هتل ويلاي شخصي خودش برد و هماكنون هم ميهمانانش را به همانجا ميبرد. در حالي كه مارالاگو از ويژگيهاي لازم امنيتي و حفاظتي برخوردار نيست. او به عنوان دليل قانعكننده گفته است:«كمپ ديويد خيلي دهاتي است و خوب است، ازش خوشتان ميآيد. ميدانيد چقدر ازش خوشتان ميآيد؟ در حدود ۳۰ دقيقه.» او كه درآمد سرشاري از مارالاگو دارد، تعدادي از ساكنان آنجا را فقط و فقط به اين دليل كه مستاجران خوبي براي ترامپ بودند، وارد دولت كرده به عنوان معاون وزير يا سفير.
فصل سوم: كارآموز بر فراز قله
انگيزه اصلي ترامپ براي شركت در انتخابات رياستجمهوري 2016 وضعيت متزلزل برنامه تلويزيوني و هتلهايش بود. چيزي كه مشتريهاي ترامپ را به هتلها و كازينوهايش جلب ميكرد، حضور او در برنامههاي تلويزيوني به خصوص كارآموز (اپرنتيس) بود. در آن روزها جايگاه برنامه داشت روز به روز بدتر ميشد و بعيد نبود كه شبكه ان.بي.سي از ادامه پخش آن خودداري كند. دونالد ترامپ پير شده بود و ميدانست كه ديگر آن جواني، ابهت و قدرت را ندارد. او ميدانست كه چند سال ديگر دستهايش خواهد لرزيد، لحن صدايش كشدار خواهد شد و ديگر پوست صورتش پيري را نشان خواهد داد. از طرفي موسسه املاك خودش اسپانسور برنامه بود يعني اين برنامه جز هزينه براي او هيچ فايده مالي نداشت مگر اينكه ميتوانست با زنده نگه داشتن برنامه مشتري براي موسسات غالبا خدماتي و تفريحي خودش جلب كند.
با خودش ميگفت كه ديگر آن قيافه خوشتيپ جواني را ندارد و با خودش ميگفت: از خودت يك چهره موفق كاغذي ساختي، يك شركت و يك كازينو را به باد دادي، بانكهاي امريكايي ديگر به تو وام نميدهند و خودت اين را بهتر از همه ميداني. تنها چيزي كه باعث ميشد كراوات و همبرگر و ودكا و ادوكلن ترامپ كه همه آنها ورشكست شدند، فروش برود همين برنامه تلويزيوني بود. او نياز به حضور مجدد و شايد بالاتر و گستردهتر و دايمي در جلوي دوربين و تلويزيون داشت. سن و سالش به جايي رسيده بود كه براي مجله لايف و نسل امروزي ديگر جذابيتي نداشت و نميتوانست نسل جديد را متوجه خودش كند. او تصميم گرفت به طور آزمايشي داوطلب انتخابات رياستجمهوري شود. هر كسي در دنيا ميداند يك نامزد انتخابات رياستجمهوري ممكن است نفر هشتم شود ولي احتمالا تا سالها رييس يك هتل ميماند. به جرد كوشنر گفت ما دو برنامه انتخاباتي برگزار ميكنيم. خيلي باشكوه.
دونالد كه قبلا با همين ترفند در سال 1999 خودش را وسط افكار عمومي ظاهر كرده بود اين بار هم فكر كرد، انتخابات حساس 2016 ميتواند براي شركتهاي ورشكسته او تبليغات كم هزينه باشد. او در سال 2000 سعي كرد كه نامزدي حزب اصلاحطلب يا رفورم را به دست آورد. ترامپ روز هفتم اكتبر 1999 در برنامه مشهور لري كينگ اعلام كرد كه كميته مقدماتي براي شركت در انتخابات 2000 كه در آن جورج بوش و ال گور نامزدهاي جمهوريخواه و دمكرات بودند، تشكيل داده است. در آن سال او با شعارهاي تعديل تجارت جهاني، از بين بردن كسر بودجه و بهداشت عمومي وارد شد. ترامپ اعلام كرد كه او قصد دارد، چهره معروف تلويزيوني اوپرا وينفري را به عنوان معاونش انتخاب كند و بلافاصله با ملانيا رسما ازدواج كند. او راجر استون كاركشته كه در مبارزات انتخاباتي به بوش و ريگان كمك كرده بود را به عنوان رييس كميته مقدماتياش استخدام كرد.
در 14 فوريه 2000 ترامپ از رقابت كنار كشيد. او در يك اعلاميه مطبوعاتي اعلام كرد، نزاع داخلي در حزب رفورم باعث شده كه اين حزب هرگز نتواند در انتخابات پيروز شود. او نتيجه گرفت كه نميتواند به عنوان نامزد حزب در انتخابات پيروز شود بنابراين برخلاف آنچه كه قبلا گفته بود، مبارزات خود را ادامه نخواهد داد. او با اشاره به ديويد دوك، پت بوكنان و لنورا فولاني به ترتيب به عنوان كوكلاسكلن، نئونازي و كمونيست نگرانيهايي را در مورد جهتگيري اعضاي حزب ابراز كرد. از آغاز معلوم بود كه نامزدي او در حزبي كه شانسي براي پيروزي ندارد يك بازي بيشتر نيست هر چند كه او حتي نتوانست در ميان همان حزب هم به محبوبيت برسد.
اعلام نامزدي براي حزب جمهوري خواه
ترامپ و فرزندانش تصميم گرفتند كه با چند مانور انتخاباتي و برگزاري چند همايش نمايشي، دونالد را دوباره در افكار عمومي مطرح كنند. بيخبر از آنكه اين بار افراد با نفوذ بسياري چه در داخل و چه در خارج از احتمال اينكه دونالد ترامپ به صحنه بيايد، خشنود شدند. از جمله اين افراد راجر ايلز، مدير شبكه تلويزيوني فاكسنيوز بود. ايلز كه فردي نژادپرست، ضد زن و بسيار محافظهكار بود 8 سال از زمامداري اوباما رنج برده بود. او كه در مدت آن 8 سال و حتي پيش از آن سعي كرده بود با تمام قوا با اوباما مبارزه كند، تحمل انتخاب يك دمكرات ديگر را نداشت. ايلز فكر ميكرد ديگر افراد مانند تد كروز سناتور تگزاسي، يا ماركو روبيو سناتور از فلوريدا، يا حتي جب بوش فرماندار سابق فلوريدا كه پدر و برادرش هر دو از روساي جمهور سابق بودند، شانسي براي برد در برابر هيلاري كلينتون ندارند. ايلز همچنين فكر ميكرد هيچكدام از اينها به اندازه كافي «محافظهكار» نيستند. راجر ايلز در طول 8 سال گذشته براي ترامپ تريبوني فراهم كرده بود كه ادعاهاي دروغيني مثل كنيايي بودن باراك اوباما را بارها تكرار كند و آن را به يك مساله جدي و بحران سياسي براي دولت اوباما تبديل كند.
در همين اثنا بود كه ايلز دست به كار شد. او به ترامپ كمك كرد كه مراسم اعلام نامزدياش را با شكوه اجرا كند و برخي از مسائلي كه ترامپ در آن سخنراني جنجالي گفت را براي او بنويسد. ايلز به دونالد ترامپ گفت بايد تعداد زيادي سياهي لشكر استخدام كند و نشان دهند كه مردم نيويورك مشتاق نامزدي او هستند. همه ميدانند كه ترامپ در نيويورك آبروي زيادي ندارد اما هدف ايلز نيويورك نبود. او ميخواست توجه رسانهها را جلب كند. كارمندان ترامپ با استخدام دهها بازيگر سياهي لشكر از برادوي و با پخش تيشرتهايي كه نام ترامپ بر آنها نقش بسته بود آنها را در برج ترامپ جمع كردند.
ترامپ در 16 ژوئن 2015 با برگزاري يك گردهمايي تبليغاتي و سخنراني در برج ترامپ در شهر نيويورك، نامزدي خود را رسما اعلام كرد. او به رغم اينكه بين سالهاي 2001 تا 2008 رسما عضو حزب دمكرات بود، گفت براي نامزدي حزب جمهوريخواه مبارزه ميكند. شعار مبارزات انتخاباتي با عنوان «عظمت امريكا را بازگردانيم» اعلام شد. ترامپ اعلام كرد كه بودجه مبارزات انتخاباتي خود را براي رياستجمهوري تامين و از دريافت هر گونه پول اهداكنندگان و لابيگران امتناع خواهد كرد.
ترامپ با ادبياتي شبيه به ادبيات بچههاي دبستاني بدون رعايت آداب و قواعد سياسي با اعلام نامزدي براي حزب جمهوريخواه گفت: كشور هماكنون با يك مشكل جدي روبهرو است. ما پيروزي چشمگيري نداشتهايم. چين در حال ضربه زدن به ماست. ما چين را در عرصه تجارت شكست ميدهيم. ژاپن هم به ما ضربه ميزند. آنها ميليونها چيز به امريكا ميفرستند و ما هيچ كاري انجام نميدهيم. كي ما ميخواهيم مكزيكيها را از مرز برانيم. آنها به حماقت ما ميخندند و از لحاظ اقتصادي ما را شكست ميدهند. آنها دوست ما نيستند. آنها دارند اقتصاد ما را ميكشند. ايالات متحده آشغالدوني بقيه شده. متشكرم. واقعيت دارد. وقتي كه مكزيكيها آدمهايشان را ميفرستند، آدمهاي خوب را نميفرستند. آنها افرادي مثل شما را نميفرستند. آنها افرادي را ميفرستند كه كلي مشكل دارند، آنها آن مشكلات را با خودشان براي ما ميآورند. آنها مواد مخدر ميآورند. آنها جرم ميآورند. آنها متجاوز جنسي هستند. برخي هم فرض ميكنم، آدمهاي خوبي باشند. رسانههاي جهان به خصوص ايالات متحده تا هفتهها بعد اين سخنان را با ابراز انزجار تكرار كردند. اما اين حرفها به دل انبوه افرادي كه از فقر، بيماري و بيكاري رنج ميبردند، نشسته بود. اين بار دونالد غيرقابل توقف شده بود. حرفهاي ترامپ پر از دروغ بود. او مدعي شد كه رشد اقتصاد منفي شده و بيكاري بين 18 تا 20 درصد است. او گفت، آمار رسمي را باور نكنيد كه نرخ بيكاري را 5.6 درصد نشان ميدهد. كلي از مردم بيكارند براي اينكه چين كارهاي ما را دارد، مكزيك كارهاي ما را دارد. آنها همه كارهاي ما را دارند. دشمنان ما قوي و قويتري ميشوند ما به عنوان كشور ضعيف و ضعيفتر ميشويم. حتي زرادخانه اتمي ما هم از كار افتاده. ما يك فاجعه داريم كه دروغ بزرگ نام دارد: اوباماكر. يا همان نظام بهداشتي جديد كه اوباما بنياد گذاشته بود.