ادامه از صفحه اول
ديكتاتور حقير
يعني دروغ و تلاش براي تخريب نخبگان جامعه در برابر خود نديد. او دروغ در سياست را به سطحي بيسابقه در تاريخ ارتقا داد و زندگي سياسي همه روزهاش با نمايش، هو و جنجال، جعل و تحريف درآميخت. تيم دروغسنج روزنامه واشنگتنپست كه در بيخ گوش كاخ سفيد مستقر است و دروغهاي ترامپ را به طور مستند و مورد به مورد رصد ميكند در 9 ژوييه 2020 اعلام كرد كه شمار دروغهاي او از 20 هزار گذشته است. ترامپ به زودي دريافت كه براي تحقق هدف انتخاب مجدد و شايد عملي كردن روياي مادامالعمر كردن حكومت خود، دشمناني چون نهادهاي مدني، رسانهاي، دانشگاهي، بروكراتيك و قضايي و نيز نهادهاي منتخب فدرال، ايالتي و محلي دارد. او براي تخريب رسانههاي مستقل امريكا حربه fake news(اخبار جعلي) را ابداع كرد. نخبگان جامعه مدني و دانشگاهي را به سخره گرفت و به طور مستمر با مقامات دولت فدرال كه اغلب گمارده خود او بودند، درگير شد كه اخراج يا كنارهگيري دهها نفر از آنان و رابطه توام با تنش دايم با بسياري ديگر را در پي داشت. حتي هم حزبيهاي او نيز با ترديد و تحقير در او مينگرند. آنان كه ديگر در پي تصدي سمتهاي انتخابي نيستند مانند جورج بوش، كالين پاول، ميت رامني، جان كاسيچ، سناتورهاي سابق جمهوريخواه مانند ديويد دورنبرگر، گوردن همفري، جان وارنر، جف فليك، شماري از اعضاي جمهوريخواه سابق مجلس نمايندگان و يك گروه 73 نفري از مقامات سابق دولتهاي جمهوريخواه و... يا از او حمايت نكردند يا علنا جانب بايدن را گرفتند. همچنين روشن است كه سكوت يا حمايت اغلب جمهوريخواهاني كه هنوز قصد شركت در انتخابات دارند ناشي از ملاحظه پايگاه راي ترامپ است.
ترامپ صرفنظر از اينكه در اين انتخابات پيروز شود يا شكست بخورد، تنها كاريكاتور يك ديكتاتور يا رهبر اقتدارگراست كه از بخت بد در بستري نامناسب و مكان و زماني ناموافق ظهور كرده است. او سادهلوحانه تصور كرد كه ميتواند با بسيج مشتي عناصر افراطي دستراستي نهادهاي دمكراتيك با سابقه 240 ساله را تخريب و اراده خود را مسلط كند. غافل از اينكه همتايان او در كشورهاي جهان سوم در شرايطي متفاوت و در غياب نهادهاي مدني ديرپا و ريشهدار تنها از طريق توفيق در گماردن تدريجي آدمهاي خود در سمتهاي حساس و جلوگيري از ظهور عوامل مزاحم مانند رسانهها، نهادها و نخبگان مستقل توانستهاند پايگاه قدرت خود را محكم كنند.
ايالات متحده و پوپوليسم
شروع آن از چين بود، بنياد زندگي و اقتصاد مردم جهان را همچون توفاني سهمگين در هم پيچيد. كرونا و محدوديتهايي كه براي زندگي بشر به وجود آورد در كنار بالا بردن شديد شاخص ترس در اقتصاد جهاني ناگهان خوابهاي طلايي ترامپ را به كابوسي بزرگ تبديل كرد. تقاضاي جهاني نفت سقوط كرد، قيمت نفت در ايالات متحده حتي به منفي 37 دلار در هر بشكه نيز رسيد و 40 ميليون بيكار براي استفاده از بيمه بيكاري ثبتنام كردند. هر چند شرايط كوويد19 كم و بيش براي تمام دنيا فاجعهآميز بوده است، اما ترامپي كه هر آنچه آبرو و استايل و رويا توسط امريكاييها در چند دهه اخير براي مردم جهان بافته شده بود را يكجا حراج زده بود، حالا و در اين واپسين سال رياستجمهوري دست خالي و بدنام در پيش روي مردم امريكا قرار گرفته است. دونالد ترامپ و همه پوپوليستهايي كه در كشورهاي ديگر رييسجمهور شدند، همواره به دست نامرئي براي انتخاب در دور دوم معتقد هستند و تاريخ انتخابات از خاورميانه تا ينگه دنيا نشان داده است كه پوپوليسم بيش از چهار سال نميتواند مردم را گول بزند. از اينرو اگر بايدن و همكارانش اشتباهات فاحشي در روزهاي پاياني نكنند، تنها يك معجزه، يك تقلب يا يك عددسازي فاحش ميتواند ساكن كاخ سفيد را مجددا در سر جايش ابقا كند. اگر ترامپ مجددا رييسجمهور امريكا شود، بن سلمان و نتانياهو خوشحالترين افراد در شرق خواهند بود، زيرا كه همه تخممرغهاي خود را در سبد ترامپ چيدهاند. اما چنانچه بايدن رييسجمهور امريكا شود، بايد راهي براي برقراري توازن بين توافق با ايران، آرام كردن سياست خارجي و بازگرداندن عقلانيت به ايالات متحده و پمپ شدن دو ميليون بشكه نفت صادراتي ايران كه ميتواند قيمت نفت را تا 20 دلار كاهش دهد، برقرار كند. بعيد به نظر ميرسد كه در روابط ايران و امريكا، حتي با آمدن بايدن تغييرات چشمگيري به وجود آيد. تنها ممكن است حركت به سوي توافق پيشتر انجام شده بين ايران و پنج كشور ديگر صورت گيرد و البته اين اتفاقات ميتواند تسلط روسيه روي توليدكنندگان نفت را تثبيت و فراگيرتر كند و شايد تا مدتي عربستان از دور كنترلكنندگان اوپك خارج شود.
با فرض پيروزي ترامپ
به هر حال ترامپ در قامت يك دشمن بالفعل در صورت پيروزي تغيير نخواهد كرد. اين ايران است كه بايد گارد بسته حكمراني و نگاه مشاركت جو، منعطف و توان حداكثري و شكاف حداقلي را در پيش بگيرد تا در دوره پيش رو در اقتدار به پايان اين جنگ در جريان برسد.
اگر هم ترامپ پيروز نشود كه احتمال آن شايد كمتر باشد، ما در صحنهآرايي تازهاي با رهبران جديد كشور ستيزهجو گفتوگو از موضع توانايي را برقرار ميسازيم. قطعا كشوري كه در اقتدار بتواند سياست داخلي را به مشاركت حداكثري برساند، نگراني حداقلي در ستيزهجويي خارجي خواهد داشت.