با اينكه فيلم جديد شهرام مكري «جنايت بيدقت» هنوز فرصت نمايش در ايران را پيدا نكرده اما توجههاي زيادي به آن معطوف شده و از جشنوارههاي معتبر جهاني نظرات خوبي درباره آن منعكس ميشود. «جنايت بيدقت» اواخر شهريور امسال جايزه بهترين فيلمنامه اورژينال را از انجمن منتقدان مستقل در جشنواره «ونيز» دريافت كرد (به نويسندگي مشترك نسيم احمدپور و شهرام مكري) و هفتههاي گذشته هم در پنجاه و ششمين جشنواره بينالمللي فيلم شيكاگو جايزه هيات داوران (هوگوي نقرهاي) به اين فيلم داده شد.
اما نكته مهم ديگري كه درباره واپسين ساخته اين كارگردان مطرح است اينكه واپسين ساخته شهرام مكري شانس معرفي به عنوان نماينده سينماي ايران به اسكار را دارد و ميتواند نماينده خوبي براي كشورمان در اين مراسم به شمار رود. موضوع فيلم «جنايت بيدقت» با الهام از آتشسوزي سينما ركس آبادان، به ابعاد آن حادثه فجيع ميپردازد. با شهرام مكري (در حال حاضر ايران نيست) گفتوگويي انجام داديم و نظر او را درباره قواعد حضور فيلمها در اسكار، پيشبينياش از معرفي فيلم «جنايت بيدقت» به اين مراسم، وضعيت نمايش اين فيلم در ايران و اروپا پرسيديم. در ادامه اين گفتوگو مباحثي نظير موضوع فيلم «جنايت بيدقت»، بازخورد مخاطبان خارجي، وضعيت اكران فيلمها در سينماهاي امريكا و همچنين پوستاندازي شيوه توليد در سينماي ايران هم به ميان آمد كه پيش روي شماست.
جناب مكري ظرف هفتههاي اخير صحبتهاي زيادي مطرح شده مبني بر اينكه فيلم «جنايت بيدقت» به عنوان نماينده سينماي ايران نشانههاي معرفي به اسكار را دارد، از طرفي در خبرها آمده «جنايت بيدقت» در تعدادي از كشورهاي اروپايي نمايش داده ميشود، به نظر شما اين فيلم چه زماني در ايران اكران ميشود؟
همانطور كه ميدانيد براي اينكه فيلمي در اسكار به نمايش در بيايد حتما بايد در كشور مبدا حداقل يك هفته نمايش داده شود. درباره فيلم ما هنوز پروانه نمايش داخلي صادر نشده است. اوايل مهر تهيهكننده فيلم خانم اسكندرفر تقاضاي صدور پروانه نمايش را ارايه داده است ولي تا اين لحظه كه با شما صحبت ميكنم جلسهاي كه فيلم ما در شوراي پروانه نمايش بررسي شود تشكيل نشده. پس فيلم جنايت بيدقت هنوز پروانه نمايش براي پخش در سينماها را ندارد. اما به محض صدور پروانه نمايش، ما فيلم را اكران ميكنيم چون پيشتر قرارداد پخش داخلي را امضا كردهايم و فيلم را به آنها تحويل ميدهيم. به همين دليل الان نميتوانيم فكر جدي درباره اسكار داشته باشيم. نه تنها فيلم ما كه وضعيت درباره اكران حداقل يك هفته براي برخي ديگر از فيلمهايي كه حدس و گمان درباره آنها مطرح است و احتمال دارد به عنوان نماينده ايران به اسكار معرفي شوند هم همينگونه است مثلا فيلم دشت خاموش آقاي بهرامي يا حتي خورشيد هنوز اكران عمومي نشدهاند. در حال حاضر مشكل اصلي چگونگي اكران فيلمهاست.
وضعيت اكران فيلمتان در كشورهاي اروپايي چگونه است؟
اكران فيلم ما در اروپا هنوز شروع نشده ولي قرارداد فيلممان براي نمايش در كشورهاي فرانسه، آلمان سوييس، اتريش و ايتاليا بسته شده است. ولي نكتهاي كه وجود دارد اين است كه سالنهاي سينما در تمام دنيا به واسطه شيوع ويروس كرونا دچار مشكل شدهاند حتي ايتاليا اعلام كرده از شروع ماه ميلادي بعد سينماهايش را تعطيل ميكند. فرانسه برنامهاي بلندمدت براي قرنطينه دارد و اوضاع بلژيك و سوييس هم همين است. وقتي قرارداد اكران فيلم با پخشكنندههاي خارجي بسته ميشود در قرارداد كاملا مشخص است كه فيلم در چه تاريخي و در چه تعداد سينماها اكران ميشود. اما از زمان شيوع ويروس كرونا تمام قراردادهاي بسته شده با اما و اگرهايي همراه هستند و قرنطينه و كرونا قوانين همه كشورها را عوض كرده است و اين موضوع شامل همه فيلمهاي دنيا ميشود به اين معني كه پخشكنندهها تاريخ دقيق و مشخصي را براي اكران فيلم اعلام نميكنند و فقط در قراردادها ذكر ميكنند كه فيلم بين سال 20 20 تا 2021 اكران ميشود به همين دلايل نميدانم دقيقا در چه تاريخي فيلم ما اكران خواهد شد. نكته مهم ديگر اينكه وضعيت پخش فيلم در كشورهاي ديگر مثل يك شبكه پيوسته است. فيلمها معمولا با يك پخشكننده اصلي كه قرارداد ميبندند (كمپاني پخش بينالملل ما كمپاني دريم لب در فرانسه است) بعد آن كمپاني با كشورهاي ديگر وارد مذاكره ميشود و فيلم توسط كشورهاي ديگر به شكل جداگانه پخش ميشود. به اين معنا برنامه پخش در هر كشور به عهده كمپانيهاي ثانويه قرار ميگيرد.
البته به اين نكته هم اشاره كنيم كه در مورد معرفي فيلمي كه نماينده ايران در آكادمي اسكار باشد نظرات زيادي وجود دارد.
درباره موقعيت متناقض ايران و مراسم اسكار بايد بگويم كه با دريافت دو اسكار و يكبار نامزدي، ايران در ميان ديگر كشورها آمار قابلتوجه و خيلي خوبي دارد اما در سوي ديگر شناخت در ايران نسبت به مناسبات اسكار و اينكه چه فيلمي بهترين گزينه فيلم خارجي زبان باشد كامل و جامع نيست و حتي مخاطبان حرفهاي سينما هم اطلاعات كافي در مورد نحوه معرفي فيلمي به اسكار ندارند. بياييد نگاهي به چگونگي حضور فيلم غيرانگليسي زبان در اسكار داشته باشيم. فرض كنيم كشوري با آگاهي كامل فيلمي را به عنوان نماينده به اين آكادمي معرفي ميكند اولين اتفاقي كه براي اين فيلم ميافتد، اين است كه فيلم تاييد شده از طرف كشور مربوطه اعلام و نسخهاي از فيلم در آرشيو اين آكادمي ثبت ميشود. تا اينجاي كار را همه ميدانيم اما بعد از آن در آكادمي اسكار كسي كاري به فيلم شما يا برنامهريزيهايتان ندارد. تنها در ليست ارسال شده به تكتك اعضاي آكادمي كه تعدادشان چند هزار نفر است جاي نُه فيلم خالي است كه اين اعضا بايد انتخابهاي فيلم خارجي زبانشان را در آن نُه جاي خالي بنويسند. حالا اعضاي آكادمي اسكار به چه فيلمي راي ميدهند؟ پيداست. فيلمي كه حداقل درباره آن شنيده يا آن را ديده باشند. اينكه بگوييم فيلمي در جشنوارههاي معتبر نمايش داشته باشد يا جوايز بينالمللي زيادي دريافت كرده باشد يا پخشكننده امريكايي داشته باشد شرط لازم براي اينكه فيلم در اسكار راي بياورد، نيست. اعضاي آكادمي اسكار بايد درباره فيلمها شنيده باشند يا فيلم را به هر طريقي ديده باشند كه در ذهنشان باشد.
يعني اسم فيلم شما يا نام شما به گوش آنها خورده باشد؟
دقيقا. تمام موارد بالا -جشنواره و جايزه و غيره- به شرطي خوب است كه فيلم شما را تبديل به پديدهاي آشنا براي اعضاي آكادمي كند. قبلترها و تا سال ۲۰۰۶ اينگونه بود كه اعضاي آكادمي نام 5 فيلم را مينوشتند اما در حال حاضر اين تعداد به 9 فيلم افزايش پيدا كرده و در مرحله دوم 5 فيلم به ليست نهايي راه پيدا ميكنند. بهتر اين است كه فيلم شما در امريكا، اروپا و قارههاي مختلف و جشنوارههاي بينالمللي نمايش داشته باشد و نام فيلم شما براي آنها به نام آشنايي تبديل شود. در سالهاي قبل در مرحله دوم، فيلمهاي ليست كوتاه در سالن لسآنجلس يا نيويورك براي 30 نفر از نماينده اعضا به نمايش درميآمد و آنها از بين 9 فيلم درنهايت 5 فيلم را انتخاب ميكردند كه فيلم برگزيده در ميان اين 5 فيلم قرار ميگرفت. پس اگر فيلم شما خان اول را رد ميكرد و در ليست 9 فيلم قرار ميگرفت اين فيلمها در 3 روز به هر حال براي آن 30 نفر پخش ميشد. اين شانس فيلمها را بين 30 فيلم كمي بالاتر ميبرد. اما حالا اين روند هم تغيير كرده و همه اعضا بايد براي 5 و نهايتا فيلم برنده راي بدهند. درنظر بگيريد كه مشكل اينجاست كه تنها اعضايي ميتوانند از بين 5 فيلم به فيلم اصلي منتخب راي بدهند كه نشان دهند فيلم را بر پرده سينما (و نه ويديو و اينترنت) ديدهاند. حالا در اين ميان پخشكننده امريكايي و اروپايي يا حتي ايراني چه ميتواند بكند؟ كمپاني موردنظر بايد فيلم شما را براي تكتك اعضاي چند هزار نفر آكادمي اسكار بفرستد تا آنها بفهمند چنين فيلمي اصلا وجود خارجي دارد. شما فكر ميكنيد فيلم مهجوري مثل تصادف چگونه توانست جوايز اسكار را دريافت كند؟ پخشكننده آن ديويدي فيلم را براي تمام چند هزار نفر اعضاي آكادمي اسكار پست كرد. حالا اينجا بحث ديگري به وجود ميآيد فرض ميگيريم شما موفق ميشويد فيلمتان را تمام اعضاي آكادمي اسكار ببينند و فيلمتان هم در مرحله اول انتخاب شود. يعني شما از خان اول عبور كرديد حالا به مرحله بعدي ميرسيد و فيلمتان بايد از بين 5 فيلم نهايي گزينش شود و عنوان بهترين فيلم خارجي زبان را به خود اختصاص دهد. همانطور كه گفتم اينجا فقط كساني به فيلم شما ميتوانند راي بدهند كه آن را بر پرده سالنهاي سينما ديده باشند و حالا بحث اينكه اسم فيلمتان به گوششان خورده باشد، كفايت نميكند. يكي از اتفاقاتي كه مثلا براي فيلم جدايي افتاد، اين بود كه اين فيلم اكرانهاي خصوصي زيادي در امريكا به واسطه كمپاني پخشش داشت كه در آن اعضاي آكادمي اسكار حضور داشتند تا فيلم را بر پرده ببينند. آنها چند صدهزار دلار هزينه صرف ميكنند تا بتوانند شانسشان را بالاتر ببرند و بعد پول فيلمشان برگردد. پس تنها با معرفي فيلم شهرام مكري به آكادمي اسكار (كاري كه در تمام اين سالها-منهاي فيلم آقاي فرهادي- از جانب سينماي ايران شده) هيچ ضمانتي بر انتخاب فيلم از طرف اسكار نيست تنها يك نسخه از فيلم از ايران در آرشيو اسكار ميماند چون نه ما ميتوانيم فيلم را براي اعضا نمايش دهيم، نه روي رايگيري ميتوانيم تاثير داشته باشيم و نه اعضاي اسكار از فيلم ما چيزي شنيدهاند. اين پروسه براي معرفي فيلمي در اسكار كه در ايران طي شود در شرايطي كه ما حتي نميتوانيم يك نامه به امريكا پست كنيم كمي متناقض و بازيگوشانه به نظر ميرسد. اصلا نكته مهم ديگر اين است كه حتي اگر پخشكننده امريكايي بخواهد به ما كمك كند هم در اين شرايط نميتواند با ما همكاري كند براي اينكه بانكهاي ما تحريم است و ما حتي نميتوانيم فيلمساز را به امريكا دعوت كنيم.
فقط بازار تبليغاتي فيلم در ايران گرم ميشود.
همينطور است. تنها مزيت و اتفاق بامزه اين هياهو در ايران اين است كه معرفي فيلمها به اسكار روي بازار داخلي فيلمها تاثير ميگذارد و اسم فيلم ما در چند خبرگزاري و صفحههاي اينستاگرامي و كانالهاي تلگرامي ديده و مقالاتي در اين باب نوشته ميشود. بازار تبليغاتي فيلم و معرفي و شناساندن به مخاطب داخلي تاثير دارد و سرگرمي خوبي است چه براي فيلمي كه شانس بيشتري براي نماينده بودن دارد و چه فيلمي كه كمتر شانس دارد كه به عنوان نماينده سينماي ايران معرفي شود. از طرف ديگر در بازاريابي بينالملل هم داشتن تايتل -نامزد سينماي ايران براي اسكار- ميتواند خوب باشد.
نميتوانيم كتمان كنيم كه بعضي سالها فيلمي از ايران به آكادمي اسكار معرفي شده است بدون آنكه نكاتي كه شما به آن اشاره كرديد درنظر گرفته شود.
ببينيد، در امريكا تا سال ۲۰۱۴ وقتي كارگرداني اسكار دريافت ميكرد نماينده يك كشور بود و روي اسكار نام بهترين فيلم خارجي و فقط اسم كشور مربوطه نوشته ميشد. يعني جايزه به كشور برنده تعلق ميگرفت و نقش مولف پررنگ نبود اما در اين سالها اتفاقي كه در اسكار افتاده نام كشور و نام مولف در كنار هم ميآيد. ولي باز با اين حال شيوه معرفي فيلم به آكادمي اسكار و اينكه كشور چيست و آيا اين روش معرفي منصفانه و درست است يا نه، محل بحثهاي فراوان در همه اين سالها بوده و همين مساله ممكن است باعث ايجاد تغييرات به نفع بسياري از فيلمسازان شود.
همين نكته باعث ميشود فيلمسازاني كه فيلمشان شانس بيشتري براي انتخاب از جانب اسكار دارند هم به اين آكادمي معرفي شوند.
بله، درباره «جنايت بيدقت» اما بگويم كه همين چند روز پيش اين فيلم در جشنواره شيكاگو جايزه دريافت كرد و نمايشهاي موفقيتآميز خوبي داشت، قبل از شيكاگو در ونيز مورد توجه گرفت و بعد از آن در جشنواره توكيو هم نمايش دارد ضمن اينكه خانم ميرشب با دو پخشكننده امريكايي مذاكره كرده و قرار است فيلم نمايشهاي ديگري در فستيوالهاي مختلف داشته باشد. من به مسير توزيع بينالمللي فيلم خوشبينم. اما درباره نمايش در امريكا آنچه اهميت دارد، اين است كه وضعيت اكران در امريكا با مشكلات زيادي همراه است. در جريان قرار داريد كه فيلم غولي مثل كريستوفر نولان به طرز كاملا تعجبآوري با افت گيشه همراه است همچنين در شهرهاي ساحل شرقي امريكا سالنهاي سينما تعطيل است. نه تنها در امريكا كه در سراسر دنيا برنامه سينماها دچار معضلاتي شده است. سال سخت و عجيبي براي سينما در دنيا بود.
كمي از انتخاب داستان سينماركس به عنوان موضوع فيلم «جنايت بيدقت» صحبت كنيم كه به نظر ميآيد اساسا ساختار اين فيلم نسبت به دو فيلم ديگرتان كاملا متفاوت باشد. موافقيد؟ اصلا چطور شد اين سوژه را انتخاب كرديد؟
ايده سينما ركس خيلي سال پيش ذهن مرا درگير كرده بود. فكر ميكنم تاريخ سينماي ايران با جريان سينما ركس ارتباط زيادي دارد و با استناد به چند فاكتور ميتوانيم بگوييم كه انتقال مفهوم سينما از سينماي قبل از انقلاب به بعد از انقلاب به سينما ركس وابسته است. از اين منظر اين سوژه براي من خيلي جذاب بود و جالب است كه ميبينيم چهل سال از اين حادثه ميگذرد اما موضوع هنوز براي مردم ايران تازگي دارد و هر سال درباره آن حرف ميزنند و آن را به هيچ عنوان فراموش نميكنند و به عبارتي فراموش كردن اين واقعه برايشان سخت است. من هم مثل خيليهاي ديگر به اين موضوع علاقهمند بودم فيلمهاي مستند مربوط به آن و دادگاههاي آن را ديدم و كتابهايي در اين زمينه خواندم با جزييات آن را دنبال كردم تا اينكه احساس كردم دوست دارم راجع به ابعاد اين اتفاق فيلم بسازم. البته نه فيلمي درباره اين حادثه بلكه بيشتر با الهام از آن. از طرف ديگر شباهتهاي فرمي اتفاق يعني محدود بودن به يك لوكيشن خاص و مفهوم زمان و تاريخ در آن از علاقهمنديهاي تكرار شده در فيلمهاي قبليام است. بله از نظر ظاهري فيلم «جنايت بيدقت» با دو فيلم ديگرم تفاوتهاي زيادي دارد اما راستش همين كه به تماشاي فيلم بنشينيد به اين موضوع پي ميبريد كه اين فيلم هم در مسير ساختههاي ديگرم است و متوجه ميشويد كه همان كارگردان فيلمهاي قبلي جنايت بيدقت را ساخته به نظرم شباهتهاي اين فيلم با فيلمهاي ديگرم بيشتر است تا تفاوتهايش.
بازخورد مخاطبان خارجي درباره فيلمتان چه بود؟
هيجان زيادي داشتم كه بفهمم برخورد آنها با يك فيلم كه داستاني ايراني مربوط به تاريخ ايران با اسامي كساني كه در سينماي ايران معروف و آشنا هستند، چيست. ميدانستم مخاطب ايراني به هر حال در يك رابطه با فيلم قرار ميگيرد اما درباره مخاطب خارجي هيچ ايدهاي نداشتم. واقعا غافلگير شدم. در ونيز وقتي نقدهاي خوبي بر فيلم نوشته شد، مخاطبان كنجكاوانه داستان فيلم را دنبال ميكردند و از ايده داستان فيلم آنها همان برداشتي را داشتند كه مدنظر من بود. به نظرم اين قصه سينما بود. جايي كه تاريخ و سينما به هم وصل ميشوند و همين نكتهاي بود كه آنها هم برآن تاكيد داشتند. اولين نمايش در ونيز نخستين نمايش در قاره اروپا بود. شيكاگو در قاره امريكا و بعد در ميان كشورهاي آسيايي فستيوال توكيو نمايشدهنده فيلم است. اينكه نمايش اول فيلم در سه قاره مختلف با فرهنگهاي مختلف است نشانه خوبي از ارتباط مخاطب غيرايراني با آن است.
فارغ از تمام اين مباحث ما به عنوان مخاطب چه زماني ميتوانيم فيلمتان را به صورت فيزيكي در سينماهاي كشور يا اكران آنلاين شاهد باشيم؟
راستش را بخواهيد اكران آنلاين خيلي ايده خوبي است اما از آنجايي كه قانون كپي رايت در كشور ما سر و سامان درستي ندارد و مثل باقي جهان از يك قاعده درست پيروي نميكند به آن خوشبين نيستم. عدم قانون كپي رايت باعث ميشود بلافاصله نسخه قاچاق فيلم بيرون آيد. حتي جايي كه مخاطب امكان انتخاب دارد يعني فيلم روي پرده سينماست يا در پلتفرمهاي آنلاين قانوني است برخي ترجيح ميدهند نسخه قاچاق ببينند و اين رويه تبديل به عادت شده و ضمن اينكه عادت خطرناكي است باعث ميشود اكران آنلاين نامطمئن باشد، اگرچه معتقدم درباره آينده سينما و مدلهاي پلتفرمي آن بحثهاي زيادي ميتوان مطرح كرد و حرفهاي زيادي زد اما ما امكان نمايش آنلاين فيلم را به شكل مطمئن نداريم. ولي به محض اينكه پروانه نمايش فيلم ما صادر شود با عجله زيادي آن را اكران عمومي ميكنيم. موضوع ما اسكار و غيره نيست. ما به سرعت فيلم را نمايش ميدهيم چون ميدانم هجوم فيلمها براي نمايش در بازگشايي سينماها زياد خواهد بود. البته به شرط عادي شدن شرايط سينما.
آقاي مكري از آنجايي كه نسبت به اوضاع سينما مطالعات زيادي داريد، درباره وضعيت اكران فيلمها در سالنهاي سينما در امريكا تاكنون چه دريافتي داشتيد؟ اساسا سينماگران چه تمهيداتي براي خروج از بحران انديشيدهاند؟
بحران كرونا و سينما در امريكا به دو شكل خودنمايي ميكند؛ شكل اول مشكل سينمادارهاست و شكل دوم مربوط به دستاندركاران توليد فيلم. به واسطه شيوع كرونا پلتفرمها و اكران آنلاين رشد زيادي داشتهاند. نتفليكس و آمازون توليداتشان نه تنها كمتر نشده كه افزايش زيادي داشته و سفارشات زيادي به توليدكنندگان ميدهند و حتي به كشورهاي ژاپن آلمان و كره سفارش توليد دادهاند و از اين حيث دستاندركاران توليد فيلم درگير توليد هستند اما سالندارها به واسطه تعطيليهاي پيدرپي ناراضي و شاكي هستند. ايامسي چندي پيش اعلام كرد كه به زودي ورشكسته ميشويم. البته اعلام ورشكستگي از جانب آنها به معناي تعطيلي كار آنها نيست. آنها اگر اين موضوع را اعلام ميكنند به اين معناست كه دولت بايد به كمك آنها بيايد و آنها را از پرداخت ماليات معاف و آنها را حمايت كند، درست برعكس كشورمان كه اعلام موضوع ورشكستگي معنا و مفهوم ديگري ميتواند داشته باشد.
بحثي را همين چند وقت پيش با تعدادي از فيلمسازان باز كرديم مبني بر اينكه با توجه به مشكلاتي كه كرونا پيش پاي سينماي ايران گذاشته و همچنين بحران اقتصادي كه در كشور وجود دارد اين پرسش به ذهن ميرسد كه آيا نبايد مناسبات توليد در سينماي ايران تغيير و هزينه توليد كاهش پيدا كند و از هزينه فيلمها با تمركز بر دو، سه چهره (كه عمده بودجه فيلم به آنها تعلق ميگيرد) جلوگيري شود تا فرصت توليد به فيلمسازان بيشتري تعلق گيرد؟ نظر شما در اين باره چيست؟
آنقدر شرايط سينماي ايران اين روزها پيچيده شده كه نميتوان از منظر دقيقي به آن ورود كرد اما آنچه مسلم است اينكه اقتصاد سينماي ايران بسيار كوچك است و اصلا در مقياس با اقتصاد سينماي جهان قرار نميگيرد. در ايران فيلمساز ميتواند خانه يا ماشين بفروشد و فيلم دلخواهش را بسازد ولي در هيچ جاي دنيا ما نميتوانيم ببينيم كه سينماگري با فروش يك ماشين بتواند فيلم بسازد. يعني نسبتهاي اقتصادي در ايران با هم جور نيست. هيچ جا پول يك بيام دبليو به اندازه توليد كل يك فيلم نيست جز در ايران. كل اقتصاد سال سينماي ايران معادل يك مجتمع آپارتماني در شمال شهر تهران است. اين نسبت غلط است و بايد اصلاح شود. نكته ديگر مناسبات توليد است. در سينماي ايران سود در توليد است نه در مواجهه با مخاطب. يعني تهيهكننده و توليدكننده در بدنه اصلي سينماي ايران هنگام توليد سود را ميبرند نه هنگام اكران. در نتيجه مادامي كه چنين نسبت و تناسبي را در سينماي ايران شاهد باشيم همين روند ادامه پيدا ميكند و شما ببينيد بازيگرها دستمزدهاي بالا دريافت ميكنند ولي به اندازهاي كه دستمزد دريافت ميكنند در گيشه بازگشت ندارد. هميشه براي من سوال بوده كه چرا در سينماي ايران به بازيگران دستمزدهاي بالا داده ميشود ولي اين بازيگران در گيشه موفق نيستند. صنعت سينماي ما درست مثل خودروسازي است. كجاي دنيا شما ميتوانيد ببينيد كه قيمت خودرو با افزايش همراه باشد ولي صف خريد آن هم طولانيتر شود. چطور ممكن است بازيگران در گيشه بازگشت مالي نداشته باشند اما دستمزدهايشان بالا برود؟ چطور است كه فيلمهاي ما فروش زيادي ندارند اما با هزينههاي بالا و بالاتر ساخته ميشوند؟ من فكر ميكنم در حال حاضر سينما حداقل در اين بخش با تعاريف غلط پيش ميرود كه بايد اصلاح شود.
نه ما ميتوانيم فيلم را براي اعضا نمايش دهيم، نه روي رايگيري ميتوانيم تاثير داشته باشيم و نه اعضاي اسكار از فيلم ما چيزي شنيدهاند. اين پروسه براي معرفي فيلمي در اسكار كه در ايران طي شود در شرايطي كه ما حتي نميتوانيم يك نامه به امريكا پست كنيم كمي متناقض و بازيگوشانه به نظر ميرسد.
تنها مزيت و اتفاق بامزه اين هياهو در ايران اين است كه معرفي فيلمها به اسكار روي بازار داخلي فيلمها تاثير ميگذارد و اسم فيلم ما در چند خبرگزاري و صفحههاي اينستاگرامي و كانالهاي تلگرامي ديده ميشود و مقالاتي در اين باب نوشته ميشود. بازار تبليغاتي فيلم و معرفي و شناساندن به مخاطب داخلي تاثير دارد و سرگرمي خوبي است.