به ياد «سيدمحسن حبيبي»
از تبار شهرهاي آرماني
احمد آريننيا
قلب شار گرفت، چشم شهر گريست/ و خاطره حبيبي روييد
درگذشت ناباورانه استاد سيدمحسن حبيبي در روزگار غمزده امروزي سبب پريشاني افكار، تلخي مزاج و سوختن دل شاگردانشان گرديد. وصف اندوه جانفرساي مرگ غيرمنتظره استاد ناممكن و تلخترين حادثهاي است كه شاگردي ميتواند در همه عمر تجربه كند. شادروان سيدمحسن حبيبي بدون ترديد از بزرگترين معماران و شهرسازان ايران بود و فقدانشان خلأيي عظيم در اين حوزهها و ديگر علوم مرتبط پديد خواهد آورد. نظم، دقت، حُسن رفتار و تخصص والاي استاد به راستي بينظير بود. سيدمحسن حبيبي بر قديم و جديد شهرسازي استاد بود و شالوده فلسفي دانش شهرسازي در ايران به نظرات و تفكرات نوآورانه ايشان وابسته بود. تاثير استاد حبيبي در حوزه مطالعات تاريخي شهرسازي ايران بسيار شگفتانگيز بود. بازخواني شار كهن ايراني با استفاده از كتب كهن جغرافيايي و تاريخي و يافتههاي باستانشناسي و خلق نقشهها و پلان شهرهاي قديم و وصف فضاهاي شهري، شاهكاري بود كه پيش از او هيچكس به آن مبادرت نكرده بود. به واقع استاد در اين بازخواني از نيست، هست آفريد. انديشه فلسفي شهر و استنتاج زبان طراحي شهري در مكتب اصفهان ديگر وجه تخصص عالمانه استاد بود كه جز با اشراف بر حكمت و فلسفه اين دوره و يافتن ابعاد كالبدي متبلور آن در شهرها، امكان نداشت. استاد سيدمحسن حبيبي همزمان در روندي تاريخي وضع شهر ايراني را با شهرهاي غربي ارزيابي ميكرد. اين ديدگاه موجب گشودن دريچهاي تازه به شهر و دگرديسي مفهوم و تاريخ آن شد كه پيشتر در ادبيات برنامهريزي شهري ايران سابقه نداشت. ايشان اين رويكرد بديع را نخست در آرمانشهرهاي قُدسي و جغرافياي رمزي و مثالي ميجست و پايههاي نظري آن را از دوران اساطيري تا مرزهاي تاريخ از لابهلاي متون مقدس اديان مختلف، حكمت خسرواني ايرانيان و اسطورههاي يوناني و رومي استنتاج ميكرد. استاد سپس در ورود به دوره تاريخي، مرحله به مرحله با تشريح چرايي و چگونگي تغيير ضرباهنگ زندگي و توليد با بهرهگيري از نظرات ديويد ريكاردو، آدام اسميت، ماركس، انگلس و ديگران، تحول و تكامل دوره ابزار دستساز و توليد خانگي به عصر ماشين و توليد انبوه را تشريح كرده و به قاعدهمند كردن چگونگي شكلگيري شهر اول، دوم، سوم و چهارم ميپرداخت. ايشان در اين روند تاثير انقلابات فني بر انقلابات فرهنگي و پيامد آن دگرگوني چهره شهر را از طريق تعبير و تفسير رمانها و داستانهاي مشهوري همچون شهر آفتاب اميل زولا، بازگشت از مسكو آندره ژيد، ...، يا فيلمهاي برجسته سينمايي چون ايزي رايدر، بركت، ...، يا تابلوهاي نقاشان صاحب سبك مانند پيت موندريان، كلود مُونه، ...، يا تنديسان مجسمهسازان هنرمندي چون ميكل آنجلو تصويرسازي ميكرد. كلاسهاي درس استاد حبيبي به سبب همين جامعيت آموزههايشان، جذبه وصفناپذيري براي دانشجويانشان پديد آورده بود.
كلاسهاي درس استاد سيدمحسن حبيبي بسيار منحصربهفرد و متمايز بود. تخصص فوقالعاده و حسن رفتار استاد چنان بود كه كلاسهايشان همچون حلقه پُرازدحام درس عالمان بزرگ سدههاي مياني همانگونه كه بعضا جهانگردان معروفي مثل ابنبطوطه در سفرنامههايشان آوردهاند، همواره شلوغ و مملو از دانشجويان مشتاق و علاقهمند بود. شگفت آنكه تعداد افراد حاضر در كلاس استاد هميشه بيشتر از فهرست اسامي دانشجوياني بود كه آن درس را اخذ كرده بودند و شگفتانگيزتر اينكه بسياري از اين دانشجويان مهمان، رشتهاي غير از معماري و شهرسازي داشتند؛ و اين والاترين اعتبار براي هر معلمي ميتواند باشد كه با چنين شور و اشتياقي از سوي دانشجويان روبهرو شود. با اين حال عمر 73 ساله استاد سيدمحسن حبيبي براي شهرسازي ايران و شاگردانش، درنگي كوتاه اما بس پُربار بود. استاد هر چند دگرديسي مفهوم شهر از آرمانشهرها تا شهر چهارم را براي ما تفسير و روايت كرد اما خود به راستي از تبار شهرهاي آرماني بود، همان شهرهاي آسماني، قدسي و اثيري با زماني مستدير كه همواره در حالاند؛ شهرهايي كه در منتهياليه زيبايي، نظم و كمال، نقش خود را از نيروهاي ماورايي ميگرفتند. اما اكنون پس از درگذشت استاد حبيبي، شهري پنجم، دستكم براي شاگردان او و اهالي شهرسازي و معماري، نمود عيني يافته كه سرشار از خاطره حبيبي است. چراكه به فرموده استاد در روند دگرديسي مفهوم شهر تنها در صورت كوبيدن مهر خاطره خود و همسو شدن با قصه شهر ميتوان جاودانه شد و زنده ماند؛ همچنان كه اينك ياد و خاطره استاد سيدمحسن حبيبي براي هميشه در قلبهايمان زنده خواهد ماند. مرگ او را باور نخواهيم كرد چون او را به ياد داريم و اين نشانه آن است كه او زنده است. در پايان، اي استاد عزيز؛ رابطه ما به عنوان شاگرد و شما به عنوان استاد در تنگناي زمان و مكان جاي ندارد و در زمان ادامه مييابد، چون تا ابد از تو خواهيم آموخت؛ و هر چند شهر بي تو ما را حبس شده است، ياد و خاطرهات چنان در ميان جان حضور دارد كه انگاره نبودنت سرابي بيش نيست؛ هميشه هستي... .
عضو مركز دايرهالمعارف بزرگ اسلامي