همدردي تهران با كابل
محمد سالاري
سالهاي متمادي است كه در همسايگي كشورمان صداي گلوله و انفجار و فرياد افراطگرايي، آرامش مردماني سختكوش و مظلوم را كه مسيري متفاوت از گروههاي تروريستي را براي زندگي بهتر برگزيدهاند به اسارت گرفته است. مردمي كه تلاش دارند علاوه بر مبارزه با گروههاي تروريستي به عنوان مظاهر جهل و تحجر با افزايش دانايي و علماندوزي خود و فرزندانشان، ريشههاي تفكر تكفيري را بخشكانند و چه بسيار سختيهايي كه در اين مسير متعالي به جان خريدهاند. سالها مبارزه با دشمن خارجي و وقوع جنگ داخلي، تن خسته افغانستان را رنجور از جور زمانه كرده و مردم مقاومش را به تكاپوي نجات كشورشان از چنگال خشونتطلبي واداشته تا آيندهاي روشن را براي فرزندانشان ترسيم كنند. حمله تروريستي به دانشگاه كابل كه به جانباختن دهها دانشجوي افغان انجاميد و محيط علم و دانش را به خون جوانان طالب علم رنگين كرد، نمونهاي آشكار از تفكري است كه با سوءاستفاده از مذهب و بر پايه نفي عقلانيت و انديشهورزي به حذف مخالفان ميپردازد. ايدئولوژي و نگاهي خطرناك كه مبارزه با آن علاوه بر صحنههاي نبرد فيزيكي بايد با تلاشي مضاعف در گسترش علم و اخلاق و آگاهيبخشي روزافزون به جامعه توام باشد و چهبسا در اين مبارزه مقدس، نقش علم، كتاب، قلم و استاد و دانشجوي آگاه، نه تنها بايد همسان با مجاهدِ مسلح بلكه به مراتب افزونتر از آن ترسيم شود. حمله به دانشگاه كابل و مراكز علمي افغانستان قطعا به دليل اهميت نقش دانايي و آگاهي، در مبارزه ريشهاي با افراطگرايي و تحجر كور صورت ميگيرد. حمله رذيلانه به دانشگاه كابل اگرچه اين شهر را در غم و اندوه فراواني فرو برد اما برخلاف تصور افراطگرايان و تلاش آنان براي ايجاد رعب و وحشت در دلها، كابل را به نقطهاي براي همدردي جهاني براي مبارزه با خشونت و ترويج صلحطلبي تبديل ساخت و شايد بتوان تهران را در اين همزادپنداري انساندوستانه بيش از ديگر پايتختهاي جهان، همدرد اين شهر و مردمانش دانست. تهراني كه در سالهاي ابتدايي پيروزي انقلاب اسلامي شاهد صحنههاي دردناكي از ترورهاي كور توسط گروههاي خشونتطلب و متحجر بود و در مسير تعالي انديشه و پيشرفت و توسعه، عزيزان بسياري را از دست داد. زخمي كه اينك بر پيكر پايتخت افغانستان نشسته است و همه را متاثر كرده، پيش از اين بارها كالبد تهران و جسم و روح ساكنان آن را به درد آورده و شايد به همين دليل همدردي و همراهي همشهريان تهراني با مردم داغديده كابل، واقعي و ملموستر از ديگر شهرهاي جهان است. اين روزها عبارت «جان پدر كجاستي؟» كه با مسووليتپذيري مديريت شهري در سطح شهر تهران به چشم ميخورد، علاوه بر مردم افغانستان، براي ايرانيان و به خصوص مردم تهران نيز بسيار دردناك و البته قابل درك است. از دست دادن عزيزان در راه نجات وطن از چنگال انديشههاي سياه و تفكرات پليد تروريستي اگرچه دردناك مينمايد اما ثمره روشن و اميدواركننده آنكه امكان تربيت و رشد نسلهاي آينده در پرتو آرامش و امنيت را فراهم ميكند، تحمل آن را امكانپذير ميسازد. اميد آنكه مردم خونگرم افغانستان نيز بتوانند همانند ايران عزيزمان با عبور از بحرانها و با پيروزي بر افراطگرايي و خشونت، امنيت پايدار و توسه و پيشرفت را در آغوش كشند كه بيترديد در اين مسير پر چالش و سخت، تكيه بر تجربه و توان علمي و امنيتي كشورمان و نزديكي بيش از پيش شهرهاي كابل و تهران نيز ميتواند به نيل به اين هدف آرماني و برقراري صلح و آرامش در منطقه و به خصوص در سرزمين همسايه شرقي ايران كمك شاياني كند.