منافع ملي ارجح است
آنچه در اين ميان قابل انتقاد است، تبديل كردن نتيجه انتخابات ايالات متحده به سوژهاي براي افتراق در داخل كشور است.
شايد اگر واقعبينانهتر نگاه كنيم در چند ماه منتهي به برگزاري انتخابات هم كم نبودند چهرههاي سياسي داخلي يا طرفداران اصولگراها يا اصلاحطلبهايي كه پيروزي نامزد دموكراتها در انتخابات 2020 را مساوي با افزايش شانس جريان اصلاحطلب در داخل براي پيروزي در انتخابات 1400 و بالا رفتن دست نامزد جمهوريخواهان را برابر با بالا رفتن شانس اصولگراها در انتخابات سال آتي ميدانستند. مساله مذاكره با ايالات متحده همواره سوژهاي براي حمله دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب به يكديگر در حداقل سه دهه گذشته در ايران بوده اما تجربههاي متعدد نشان داده كه مجموعه نظام فارغ از آنكه دولت وقت در اختيار كدام جناح سياسي است با توجه به مصلحت عمومي و منافع ملي، هرگاه رايزني، گفتوگو يا مذاكره موردي با امريكا را در راستاي تامين منافع ملي دانسته از آن ابايي نداشته است. بر همين اساس ميبينيم كه در هر كدام از دولتهاي پس از انقلاب اسلامي ما شاهد نوعي از تماس ميان تهران و واشنگتن در سوژههاي موردي بودهايم. آخرين نمونه و ملموسترين اين تجربهها نزد افكار عمومي برجام است كه مذاكرات آن از پيش از دولت حسن روحاني آغاز شد. در جريان مذاكرات هستهاي نيز رهبري هر چند در بزنگاههاي مختلف توصيهها يا هشدارهايي را درباره اين مذاكره مطرح كردند اما هيچگاه حمايت خود از تيم مذاكرهكننده را دريغ نكردند. مذاكرات دوجانبه ايران با ايالات متحده در عمان زماني آغاز شد كه تهران در موضع ضعف نسبت به ايالات متحده يا ساير كشورهاي حاضر در گعده 1+5 قرار نداشت و همزمان برگههاي امتياز قابل توجهي براي مذاكره داشت. در چنين فضايي مذاكره يعني درك فرصت براي كاستن از فشار سياسي و اقتصادي بر ايران. در زمان مذاكرات برجام نيز به كرات گفته شد كه اين توافق و روند مذاكره، تصميم نظام است و چه اين دولت و چه دولتهاي قبلي مجري تصميمهايي هستند كه در سطح عالي با در نظر گرفتن جميع مصالح اتخاذ ميشود. با اين همه با برجام در ايران نيز همان برخوردي صورت گرفت كه در ايالات متحده ميان دموكراتها و جمهوريخواهان. برخي اصلاحطلبان اين توافق را دستاورد عظيم خود خوانده و در مقابل اصولگراياني صف كشيدند كه برجام را از صفر تا صد محكوم و مستحق نكوهش خواندند. سير تحولات نشان داد كه تبعات جناحي كردن توافقي كه مقدمات آن از دولت اصولگرا آغاز و در دولت حسن روحاني به سرانجام رسيد چه بود.
امروز نيز ما دوباره در معرض تكرار همين اشتباه قرار گرفتهايم و در حالي كه اين مردم عادي هستند كه بيشترين بار فشار اقتصادي را تحمل ميكنند ما باز هم شاهد گروكشيهاي سياسي درباره نتيجه انتخابات ايالات متحده هستيم! اصلاحطلبهايي كه پيروزي جو بايدن را معياري براي افزايش شانس پيروزي كانديد مشخص نشده خود در انتخابات رياستجمهوري 1400 ميدانند و اصولگراهايي كه گمان ميكنند شكلگيري هرگونه ارتباط ميان ايران و دولت جو بايدن در چند ماه پيش رو، نامزد فعلا نامشخص آنها در رقابتهاي سال آينده را از دفتر رياستجمهوري دورتر ميكند. دو جناح سياسي يا طرفداران آنها در حالي نتيجه انتخابات در ايالات متحده را در تهران مصادره به مطلوب ميكنند كه تجربه مذاكرات بينالمللي نشان داده زماني كشور مدنظر بيشترين دستاوردهاي پشت ميز مذاكره خارجي را به دست ميآورد كه نخست در داخل كشور از شكاف عميق سياسي ميان دو جناح اصلي سياسي خبري نباشد و دوم آنكه يك جناح مذاكره با طرف مقابل را بيش از آنكه در چارچوب تامين منافع ملي تامين كند در قالب دستاورد حزبي نگنجاند. ايران در سه سال گذشته در جنگ نابرابري با ايالات متحده قرار گرفته است؛ جنگي كه در آن شايد از توپ و تانك و موشك خبري نبوده اما فشارهاي سياسي، اقتصادي، دارويي و درماني، امنيتي كه واشنگتن بر تهران تحميل كرده كم از جنگ نداشته است. در چنين شرايطي نخستين رسالت اخلاقي گروههاي سياسي در داخل كشور تلاش براي كاستن از بار فشار تحريم بر مردم عادي و عاديسازي رابطه اقتصادي و تجاري ايران است.
نبايد فرصتهاي رفع تحريم را ناديده گرفت و نبايد با ذوقزدگي از مذاكره انتظارات غيرواقعي و اميدهاي واهي ساخت. نكتهاي كه موافقان و مخالفان مذاكره در اين مقطع فراموش كرده يا عمدا آن را به گوشهاي از ذهن پرتاب كردهاند، اين است كه «نه جنگ و نه مذاكره» سياست دايمي و ثابت ايران نبوده و گواه اين ادعا هم موارد متعددي از مذاكره ميان تهران و واشنگتن در 40 سال گذشته است. جمهوري اسلامي ايران تصميم براي مذاكره با امريكا را منطبق با رفتار دولتهاي اين كشور بهروزرساني كرده و شاهد بوديم كه در دوره باراك اوباما زماني كه ايران فرصت تامين منافع ملي خود پشت ميز مذاكره را ديد، از اين رويارويي ديپلماتيك پرهيز نكرد و البته در چهار سال گذشته با درك بازي سياسي ترامپ و تعريف دوگانه «يا مذاكره يا جنگ اقتصادي تا تسليم شدن تهران»، اين گفتوگو را تامينكننده منافع ملي نديد. براي جمهوري اسلامي ايران مذاكره هيچگاه خط قرمزي ابدي نبوده و نگاه تهران به هر گونه گفتوگو ابزاري براي تامين حداكثري منافع بوده است. فراموش نكنيم كه مقام معظم رهبري در دوره هشت ساله رياستجمهوري باراك اوباما دو بار پاسخ نامههاي مكتوب او را دادند و در نهايت هم هر چند تاكيد داشتند كه دولت امريكا قابل اعتماد نيست، اما از مذاكرهكنندگان بيشترين حمايت را كردند. امروز در حالي كه بخش قابل توجهي از مردم از شعارهاي حزبي دلزده و عملكرد نظام را به قضاوت نشستهاند، اولويت اصلاحطلب و اصولگرا بايد تامين منافع ملي و نه بازي با كارت انتخابات كشوري ديگر در صحنه سياست داخلي باشد.