يادداشتي بر فيلم «يك زندگي پنهان» از ترنس ماليك
در جستوجوي رستگاري
فاروق مظلومي
ترنس ماليك (Terrence Malick – 1943) را ميتوان فيلسوف كارگردان ناميد. البته نه به خاطر اينكه در هاروارد و آكسفورد فلسفه خوانده است و در امآيتي فلسفه درس ميدهد. او طي نزديك به پنجاه سال فعاليت در سينما فقط پنج فيلم بلند ساخته است و گاهي نزديك به بيست سال بين ساخت دو فيلمش وقفه داشته و درگيري اغلب اين فيلمها فلسفه زندگي بوده است. شخصيتهاي او در اغلب فيلمهايش مثل «درخت زندگي»
(The Tree of Life -2011)، «به سوي شگفتي»
(To The Wonder – 2012) و «يك زندگي پنهان» (A Hidden Life- 2019) انگار داخل يك توپ يويو بين زمين و آسمان در حالت رفت و برگشت هستند. عدم قطعيت و ترديد در افكار اين شخصيتها و سوالات پيدر پي آنها از خود و خدا، بستري از سوال را در سينماي ماليك ايجاد ميكند تا جايي كه ميشود سينماي ماليك را سينماي سوال ناميد كه معمولا هم به جوابي نميرسد و اين مهم، روح جستوجو را در فيلمهاي او تشديد ميكند.
ماليك فيلمهايش را نيازمند جلوههاي ويژه
- Special effects - نميكند، چراكه ويژهترين جلوههاي زندگي را در فيلمهايش خلق ميكند. در فيلمهاي اين فيلسوف كارگردان يا كارگردان فيلسوف داستان وجود دارد اما داستان براي او فقط بهانهاي براي طرح سوالاتش از زندگي و فلسفه بودن و آفرينش است. خوشبختي ماليك در اين است كه فيلمهايش با زمان طولاني حدود سه ساعت براي اغلب آدمهاي خوشبختي كه جواب سوالاتشان را گرفتهاند، كسلكننده است و تنها افرادي تحمل فيلمهاي ماليك را دارند كه دغدغههايي مشترك با او و شخصيتهايش در زندگيشان وجود دارد. پرهيز از ديالوگهاي طولاني و تكيه بر تكگويي آنها به عنوان گوينده متن از مشخصههاي اصلي سه فيلم مذكور ماليك است. او با اين تكگوييها عرصه را از ديالوگ شخصيتها با همديگر گرفته و مجال را به ديالوگ شخص با خودش و گاهي با خدا ميدهد و اينگونه لايههاي پنهان شخصيتهايش را برملا ميسازد و صحنههايي از راز و نياز را در خارج از معابد و زندگي روزمره به وجود ميآورد. با اين رويكرد ماليك، شخصيتپردازي در متن فقط به تصاوير و بيان چهره و بدن بازيگر متكي ميشود. يعني سينماي ماليك بهرغم داشتن داستانهاي قوي سينماي تصويرمحور است. در فيلم «يك زندگي پنهان» نقش اصلي فيلم، فرانز مرد ميانسالي است كه همراه همسرش فاني
و سه دخترش در يكي از روستاهاي اتريش زندگي ميكند تا اينكه با شروع لشكركشيهاي هيتلر به حضور در ارتش فراخوانده ميشود. امتناع فرانز از حضور در نبرد و كشتن انسانهاي بيگناه و پافشاري به اعتقادش تبعاتي فاجعهآميز براي خودش و خانوادهاش به دنبال دارد. فرانز و فاني در سختترين شرايط ممكن براي يك انسان در جستوجوي رستگاري هستند. آنها تعريفي بزرگ از يك رابطه بزرگ را در رستاخيز عشق و شكوه حمايت از همديگر به نمايش ميگذارند. اما ماليك به دنبال روايت يك درام نيست اگرچه با استفاده از امكان تعليق در درام و داستان، سه ساعت تصوير محض را به چشم و روان بيننده تزريق ميكند. يك زندگي پنهان در صحنههايي از طبيعت سحرآميز و اغواگر آلمان و ايتاليا -لوكيشن فيلم- «پديدارشناسي» درد و اعتقاد است و ساختاري بديع از تجربه درد و نوعي آگاهي نسبت به اعتقاد را به بيننده ارايه ميكند. اگرچه فيلمهاي ماليك محتوايي سترگ را به همراه دارند اما همين محتوا بدون فرمهايي قوي كه او با كارگرداني خلق ميكند، در حد مانيفيستي نخنما ديده ميشد. او بيشتر از تحريك احساسات به تحريك خرد بيننده توجه دارد و در جديدترين فيلمش هم در برابر تسليم شدن احساسات بيننده به پلانهاي زيباي طبيعت و صحنههاي عاشقانه، مقاومت ميكند اما رابطه انسان با انسان و انسان با زمين و طبيعتگرا بودن ماليك در اين فيلم هم مشهود است. ماليك همچنان به تاريخ توجه دارد اما اين بار عقبگردش به اندازه فيلم «درخت زندگي» كه به ابتداي آفرينش برميگشت نيست و فقط حدود هشتاد سال به گذشته ميرود تا به جنگ جهاني دوم برسد. اما روحيه ضدجنگ او موجب ميشود هيچ صحنهاي از جنگ نشان داده نشود و لحظهاي كه دوست فرانز در زندان توضيح ميدهد كه بعد از قطع سرش توسط جلاد نازي چگونه سرش را دوباره روي گردنش ميگذارد و ميرقصد را، به صحنه رقص فرانز و همسرش فاني در كافه روستا پيوند ميزند. تصاوير آشناي خانواده و روستا در فيلم «يك زندگي پنهان» محتواي فيلم را از محدوده زندگي فرانز و خانوادهاش خارج كرده و وارد زندگي بيننده ميكند و باعث ميشود بيننده حتي در صحنههاي زندان هم همراه فرانز و فاني باشد و دچار تقطيع ارتباط با آنها نشود. ماليك در فيلمهايش اغلب از تكنيك فيلمبرداري دوربين روي دست
- Hand-held camera- كه بعد از ديجيتالي شدن دوربينها رونق گرفته است، استفاده ميكند. او به تواناييهاي بصري اين تكنيك كاملا وقوف دارد. وقتي فيلمبرداري با شيوه دوربين روي دست انجام ميشود وجود يك ناظر همراه و هميشگي كاملا محسوس است. در فيلمبرداري با دوربين ثابت يا روي ريل فاعليت و نظارت انساني كمتر است و فيلمبردار و كارگردان خيلي بيشتر- نسبت به وضعيت دوربين روي دست - تابع وضعيت دوربين هستند. علاوه بر اين به اعتقاد اغلب منتقدان وقتي دوربين روي دست فيلمبردار پا به پاي بازيگران حركت ميكند و حتي دچار پرشهاي ناگهاني ميشود مستند بودن فيلم بيشتر قوت ميگيرد. تصاوير متنوع و متوالي از زواياي ديد مختلف كه با شيوه دوربين روي دست در فيلم «يك زندگي پنهان» فيلمبرداري شده است امكان عبور ناگهاني از يك وضعيت ثابت به يك وضعيت غيرقابل پيشبيني را در ذهن بيننده بيشتر تقويت ميكند و اين همان اتفاقي است كه در زندگي فرانز و همسرش با وقوع جنگ جهاني دوم ميافتد و البته در روزهايي كرونايي ما هم محسوس است. علاوه بر صحنههايي كه با دوربين روي دست و با لنز وايد برداشت شده همانند ديگر فيلمهاي اين فيلمساز پوشش وسيع اين لنز كه از گستره چشم انسان بسيار وسيعتر است حضور و نگاه ناظري ماوراي انسان را پررنگتر كرده و بيننده را درگير حضور قدرتهايي فراتر از او در جهان ميكند. نورپردازي سرد، يخبندان موسيقي محتاط جيمز نيوتن هاوارد
و تدوين آخرالزماني رحمان نزار علي و فيلمبرداري هولناك يورگ ويدمر در فيلم «يك زندگي پنهان» نخواستهاند و نتوانستهاند گرماي عشق رشكبرانگيز فرانز و فاني را پنهان كنند و اين هنر كارگرداني به نام ترنس ماليك است كه انسان و طبيعت را دوست دارد.