ادامه از صفحه اول
انگيزه ائتلاف تلآويو و رياض
نگارنده بر اين اعتقاد است كه روابط عربستان و امريكا در دوره بايدن ممكن است چالشهايي حقوق بشري را تجربه كند و اختلافاتي بر سر اين مساله ميان دو كشور به وجود آيد اما در مجموع اصل روابط دو كشور صدمه جدي نخواهد ديد. به هيچوجه دور از ذهن نيست كه دولت امريكا برخي مسائل حقوق بشري را دستاويز قرار داده و خواستار اصلاحاتي در عربستان شود. حتي ممكن است دولت بايدن درصدد تقويت جريان سنتي قدرت در عربستان شود اما باتوجه به برخي روابط رياض و تلآويو به احتمال بسيار زياد اسراييل مانع از آن خواهد شد كه جايگاه محمد بن سلمان آسيب جدي ببيند. از نگاه اسراييل، بحث عاديسازي تا حد زيادي وابسته به حضور محمد بن سلمان در قدرت است و به همين دليل نيز تلآويو خواهد كوشيد تا از تضعيف جايگاه سياسي او در عربستان جلوگيري كند. امريكا نيز كاري نخواهد كرد كه منافع كلان اسراييل آسيب ببيند و در مقابل بن سلمان حاضر است براي
باقي ماندن در قدرت امتيازهايي نظير آزادي فعالان مدني يا بهبود ظاهري وضع آزادي بيان در عربستان به امريكا اعطا كند.
مطالبه سوم
با تجربياتي كه در عكاسي و گرافيك و نوشتن داري، نانت در روغن است كه فقط به احترام و ادب سخنانش را به مطايبه گرفتم و گذشت. به سالي نشد كه هر دو برگشتند. يكيشان را به مرور بيخبر شدم ولي آن ديگري با دو دست به اينجا چسبيده و با آن همه طعن و لعن و نفريني كه موقع بازگشتش نثار كشور ما ميكرد، حالا با كلنگ هم نميتوان از اين جايي كه چاله متعفنش ميناميد بيرون آورد. دليلش چيست؟ هر جامعهاي براي بهروزي و رشد، سه مطالبه و نياز اصلي را پي ميگيرد؛ امنيت، رونق اقتصادي و دموكراسي. اگر دقت كنيم در اين سه، امنيت نيازي قديميتر و دموكراسي جديدتر است. يعني در گذشتههاي دور ابتدا نياز به امنيت بود كه جوامع را شكل داد و سبب دور هم جمع شدن انسانها و تشكيل مدنيت و شهرها شد. بعد از آن و طي قرنهاي بسيار، از دل اين مدنيت حاصل از امنيت، اقتصادها شكل گرفت و نهايتا به پديدهاي اجتماعي به نام آزادي و دموكراسي منجر شد. اما هيچوقت اين مسير برعكس طي نشده و با هيچ ابزاري و استفاده از هيچ قدرتي چنين اتفاقي رخ نداده است. همين تجربه عراق و افغانستان نمونه روشني است. نزديك دو دهه دموكراسي نسبي و آزاديهاي اجتماعي در اين دو كشور، نه به رونق اقتصادي و نه به امنيت منتهي نشده است و حالا هم كه در آستانه خروج نيروهاي امريكايي، تصويري كه پيش چشم ديده ميشود، محاصره دوباره كابل مثل سابق و موشكباران شهر و احتمالا بازگشت طالبان به اريكه قدرت است و آن مهاجرت معكوس نه تنها شكل نگرفت و بعد از 20 سال همچنان چند ميليون افغانستاني در ايرانند كه احتمالا ديري نخواهد گذشت كه با سيل دوباره و اينبار بسيار بيشتر آوارگان روبهرو خواهيم بود. امنيت، آنهم در جايي مثل خاورميانه كه خون را با خون ميشويند، مهمترين نياز اجتماعي است كه بدون آن هيچ جامعهاي نه روي رفاه اقتصادي را خواهد ديد و نه ميوههاي دموكراسي و آزادي را خواهد چيد. نمونه بارز و روشنش كه پيش چشممان است، همين عراق و افغانستان كه دو طرفمان را گرفتهاند. آن يكي با سي و چند ميليون جمعيت، بعد از ماهها كلنجار رفتن، رييسجمهورش با آراي حدود يك ميليون رايدهنده و به ضرب و زور امريكا معرفي ميشود و آن يكي، تكهتكه و اقليم اقليم شده و ساز جداسري در اقليمهايش بلند است. اما داستان فقط همين نيست. اگر به ايجاد امنيت افتخار كنيم و با وجود تحريمها نهتنها قحطي نبينيم بلكه صادرات هم داشته باشيم، خواسته يا ناخواسته در مقابل مطالبه سوم قرار ميگيريم.
جايي براي كتاب!
جانسون در كتاب «هنر كتاب خواندن» مي گويد: «كتب ميتوانند در شمار دوستان ما در آيند. ما ميتوانيم به جستوجوي آنها برويم تا ما را به خودمان بشناسانند. اما اين توانايي را نيز دارند كه در ما تاثير كنند و درهاي زندگي را به روي ما بگشايند يا ببندند. ميتوانند ما را در پناه خود گيرند يا از ميان بردارند. از ما پشتيباني كنند يا منكوبمان سازند. كتابها چون زبانند كه بهترين و در عين حال بدترين چيزها است.»
بعد از مطالعه هر مطلبي زماني را درنظر بگيريم براي فكر كردن به آن تا بتوانيم به تجزيه و تحليل دادههاي خواندهشده بپردازيم و ذهن را نيز براي دريافت دادههاي جديد آماده كنيم.
ما ميتوانيم آهسته و پيوسته فرهنگ خواندن را از خانه تا دوستان، اقوام، همكاران و جامعه گسترش بدهيم.
از همين امروز شروع كنيم.