مروري كوتاه بر فراز و فرودهاي تاريخي اولين مجله تئاتري پس از انقلاب
روزگاري كه چخوف بازرگان شد
احسان زيورعالم
مجله نمايش در ميان اهالي تئاتر بدونشك بيش از هر نشريه تئاتري نامآشناتر است؛ مجلهاي كه در وانفساي فقدان منابع مكتوب تئاتري، در دوران پساانقلاب و افول شديد تئاتر در دهه شصت و انقلاب فرهنگي، التيامي بر پيكره نيمهجان هنر تئاتر بود. بدونشك حيات مجله در آن وانفساي فرهنگي بدون همت لاله تقيان غيرممكن ميبود. پژوهشگر سختكوشي كه در كنار جلال ستاري، حجم قابلتوجهي از مطالعات تئاتري را در اختيار اهالي تئاتر قرار دادند و تلاش كردند براي نمايش ايراني در كنار محبوبيت تئاتر غربي، ارزش قائل شوند. با اينكه تقيان سالهاي متمادي در نقش سردبير نشريه فعاليت كرده است اما بهندرت ردپايش را در مصاحبههاي ژورناليستي ميبينيم. او بيشتر در جايگاه ثبتكننده تاريخ تئاتر ظاهر شده است و كمتر در مقابل ذهني كنجكاو پاسخ داده است. از معدود گفتوگوهاي او، گفتوگويي است در مجله سيميا در پاييز 1386 با علي دهباشي، جاييكه او درباره شكلگيري مجله نمايش و داستانهايش گفته است. در اين مجال قصد دارم با بازخواني اين مصاحبه نگاهي به داستانشكلگيري مجله نمايش داشته باشيم.
لاله تقيان در اين گفتوگو اندكي از سابقه تحصيلي و كاري خود ارايه ميدهد. فارغالتحصيل رشته تئاتر، در نشرياتي چون «رودكي»، «فرهنگ و زندگي»، «آيندگان» و «پانزده روز تئاتر» فعاليت ميكرده تا آنكه در دوران مديريت علي نصيريان در اداره تئاتر و حضور جلال ستاري در شوراي تئاتر، ابتدا با تصميم شوراي عالي تئاتر، فصلنامه تئاتر با سردبيري خليل موحد ديلمقاني منتشر ميشود. ديلمقاني شماره نخست را سردبيري ميكند اما از شماره دو رضا سيدحسيني سردبيري را برعهده ميگيرد. در اين مدت لاله تقيان مسووليت شوراي نويسندگان را برعهده دارد. پنجمين شماره مجله تئاتر در آبان 57 منتشر ميشود اما با وقوع انقلاب و حال و هواي سياسي آن روز انتشارش متوقف ميشود. تقيان اما ميگويد «متاسفانه بر اثر حوادثي كه رخ داد اصلا [شماره پنجم] توزيع نشد. يعني آدمهايي كه حال و هوايي سياسي داشتند، با اين مجله مخالفتهايي كردند؛ درحاليكه نه فقط مجلهاي دولتي محسوب نميشد، بلكه پنج سرمقاله دارد كه همه آنها اعتراض به دولت است و جدا از آن براي تئاتر است.»
خاطره جلال ستاري در اين باره هم جذاب است. او بدون ذكر نام فرد مدنظر ميگويد پيش از انقلاب او را از مهلكهاي نجات ميدهد. فرد مذكور در دانشكده هنرهاي دراماتيك درس ميداده اما ستاري با وجود كمك به او ميدانسته طرز فكرش چه بوده است. ستاري ميگويد «پس از انقلاب گفت بايد كسانيكه اين مجله را اداره ميكنند محاكمه شوند. ميگفت براي اينكه بيتالمال را اينها هدر دادهاند. فكر ميكنم منعكس هم كرد در روزنامهها. ميخواهم بگويم يك چنين برنامههايي بود.»
نويسندگان مجله پراكنده ميشوند، دستگاه فرهنگي پساانقلاب مركز هنرهاي نمايشي و انجمن نمايش را براي مديريت تئاتر كشور تاسيس ميكند. در اساسنامه انجمن بودجهاي براي كتابهاي تئاتري و انتشار مجلهاي به اسم «نمايش» پيشبيني ميشود. در 1363 علي منتظري، در دوران مديريت طاها عبدخدايي به مركز هنرهاي نمايشي دعوت ميشود و او سرپرستي مجله را برعهده ميگيرد. چهار شماره از مجله نمايش منتشر ميشود اما در شماره چهارم توقيف ميشود اما علت توقيف چه بود؟ تقيان ميگويد «ما تصويري از چخوف را روي جلد گذاشته بوديم كه براي آقايان اين شبهه پيش آمد كه اين تصوير آقاي بازرگان است. به هر حال مجله توقيف شد و در نيامد تا سال 66 كه منتظري رييس مركز هنرهاي نمايشي شد.»
خانم تقيان ميگويد منتظري به محض پذيرش مديريت مركز او را مامور روشن كردن چراغ مجله و راهاندازي انتشارات نمايش ميكند. در اين فرصت او از منتظري ميخواهد فصلنامه تئاتر را نيز منتشر كند. خاطره تقيان در اين باره جذاب است. «يك اخلاق خيلي خوبي داشت كه هر جايي را كه به قول خودش متوجه نميشد كه چه ميشود، ميگفت توكل به خدا، برو انجام بده ببينم چه ميشود، بعد تصميم ميگيريم. به اين صورت ما شماره اول فصلنامه تئاتر را به سرعت و به كمك كساني كه دست اندركار پژوهشهاي تئاتر بودند، درآورديم.»
سال 1370 خاتمي از وزارت ارشاد ميرود و منتظري نيز با او مركز هنرهاي نمايشي را ترك ميكند. در دوره وزارت ميرسليم بر ارشاد، براي خانم تقيان از يونسكو دعوتنامهاي ميرسد. فدريكو مايور او را به عنوان سردبير «يكي از بهترين نشريات تخصصي آسيا» يعني «فصلنامه تئاتر» به سمينار توسعه و آزادي مطبوعات در قزاقستان دعوت ميكند. ميرسليم روي خوشي به مطبوعات نشان نميداد؛ پس مجله و انتشارات تعطيل ميشود، به همين راحتي. چاپ هر گونه كتاب تئاتري هم تعطيل ميشود.
سال 1376 محمد خاتمي رييسجمهور ايران ميشود و حسين سليمي وارد مركز هنرهاي نمايشي ميشود. سليمي همانند مديران سابق از تقيان ميخواهد سكان مجله نمايش را به دست بگيرد. به نظر ميرسد همهچيز بر وفق مراد است تا آنكه در اواخر دولت خاتمي، خسرو نشان، يكي از پرحاشيهترين مديران مركز هنرهاي نمايشي وارد دفتر خيابان شهريار ميشود. هرچند آقاي نشان با ادامه كار تقيان موافق است اما او سردبير ميخواهد «فصلنامه را چاپ كن و اسم مدير مسوول قبلي را بردار و اسم مرا بگذار. من گفتم اين به لحاظ قانوني امكان ندارد و شما بايد مكاتبه كنيد. خلاصه اين منجر شد به دعواي من و آقاي نشان در اين مورد. مجددا مجله و فصلنامه و انتشارات تعطيل شد. يعني شما ببينيد يك جا، يك نهادي به هر حال يك مكاني كه سالها به بدبختي ما آن را سر پا نگه داشته بوديم بالاخره اينطوري تعطيل شد، تا امروز [1386] كه گروه ديگري آنجا هستند و دارند يك كارهايي ميكنند.»
طبق مستندات تا شماره 74 مجله نمايش، لاله تقيان سردبير است و مجيد شريفخدايي مديرمسوول. اين شماره در فروردين 1383 منتشر ميشود اما شماره بعدي با رفتن تقيان با يك عبارت عجيب همراه هست «نمايش: دوره جديد، شماره اول». صاحب امتياز مجله انجمن نمايش ذكرشده و زير نظر شوراي سردبيري منتشر شده است. با اتمام دولت خاتمي و سر كار آمدن دولت محمود احمدينژاد، حسين پارسايي به انجمن هنرهاي نمايشي ميرود و مهرداد رايانيمخصوص سردبير مجله ميشود. در سال 86، يعني زمان مصاحبه تقيان، مجيد سرسنگي و محمدحسين ناصربخت مجله و انتشارات را مديريت ميكنند ولي از آن زمان تا به امروز هيچ زني مسووليت مجله را برعهده نگرفته است. همچنين در ادوار مختلف انتشار مجله دچار مشكلات متعدد ميشود. براي مثال در سال 84 فقط يك شماره منتشر ميشود يا در سالهاي 87 دو شماره را در يك شماره منتشر ميكنند.
تقيان ميگويد علت موفقيت دوره او، رابطه مستقيم منتظري با دنياي مطبوعات بوده است. «سردبير چهار مجله در خود روزنامه اطلاعات بود. اطلاعات هفتگي، ماهنامه، سياسي، اقتصادي. همهجور چيزي زير دست ايشان بود و به هر حال ميدانست مساله چيست ولي آن روزي كه به من گفت شما آن كار را انجام بده... ما نه كاغذ داشتيم، نه مداد داشتيم، نه صندلي داشتيم، نه اتاق داشتيم. ما چهار شماره مجله نمايش را روي پلههاي مركز هنرهاي نمايشي نشستيم درآورديم... دوره خيلي خوبي بود براي ما. آقاي منتظري هم براي ما مزاحمتي واقعا فراهم نميكرد.»
در دورههاي بعد مديران مركز همواره با سردبيران دچار اصطكاك ميشوند. نمونه متاخر آن زماني است كه مهدي شفيعي نسبت به سرمقاله نصرالله قادري واكنش نشان ميدهد. نصرالله قادري هم به مدت چندين ماه ديگر سرمقالهاي منتشر نميكند. مقاله «تئاتر،اي تئاتر! من دروغ ميگويم» تركيب اسطورهشناسي يوناني و رابطه واژه پرسونا (نقاب) با هادس، در مقام خدايي كه نبايد اسمش را برد و البته روانكاوي فرويدي است. از منظر قادري جامعهاي كه فراخودش را در حجاب قرار ميدهد، در يك بازي نقابگذاري بر چهره وارد ميشود و حالا دروغ و شايعه بخشي از آن جامعه ميشود. با توجه به مقاله اين نگاه متبادر ميشد كه قادري رسما مديريت تئاتر كشور را مورد نقد قرار داده است و در نهايت مديريت وقت تاب نقد قادري را نداشت. قادري در نهايت موفق ميشود در ارديبهشت 96 دوباره سرمقاله بنويسد، با عنوان «آه تئاتر، تئاتر نازنين!»
همين وضعيت در دوره نشان براي تقيان شكل ميگيرد. خانم تقيان ميگويد زمان كنار گذاشته شدن از انتشارات چهل كتاب آماده چاپ در دست داشته است، «حتي زينك آماده، هنوز هم هست.» تقيان تاكيد ميكند هدف از مجله و نشرش بالا بردن ظرفيتهاي علمي در تئاتر بود اما مديران تئاتري چنين نگرشي نسبت به مجلهداري نداشتند. تقيان در مصاحبه به خاطرهاي اشاره ميكند كه ستاري و او با پهلبد جلسهاي درباره مجله برپا ميكنند. پهلبد از رويه مجله تئاتر رضايت دارد اما از ستاري ميخواهد كاري به كار شوروي نداشته باشد. ستاري خشمگين ميشود و ميگويد «اگر شما قرار باشد در همهچيز برخلاف تعهد دخالت بكنيد پس ما بايد برويم. چخوف اهل روسيه است و خيلي آدمهاي مهم ديگري در تئاتر آنجا هستند و ما داريم راجع به تئاتر حرف ميزنيم.» تقيان ميگويد پهلبد بابت گفتارش از ستاري و تقيان عذرخواهي ميكند.
با اين وجود در جستوجوهايم نشاني از عذرخواهي عبدخدايي، نشان و شفيعي نيافتم. در مصاحبه تقيان درباره دستمزدها نيز سخن ميگويد. در دوره منتظري براي هر صفحه 400 تا 500 تومان پرداخت ميشود كه تقيان آن را رقم خوبي در آن سالها ارزيابي ميكند، با اين حال از ديد او چنين رقمي براي پژوهش ناچيز بوده است. اين رقم سپس هزار و سپس آخرين رقم پرداختي در دوره او 3هزار تومان ميشود. هرچند با توجه به وضعيت تورمي رقم سال 1399 بهشدت كمتر از رقم دوره تقيان است. تراژدي يك مجله دولتي كه قرار بود محور انديشهورزي و آموزش باشد اما در پس ماجراجوييهاي علمياش، عرصه سياستگري مديران بوده است.