• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4798 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۴ آذر

آيا رساندن غذا و لباس گرم به بي‌خانمان‌هاي شهر، اضطراري نيست؟

حاميان كارتن‌خواب‌ها، از مجوز تردد شبانه جا ماندند

بنفشه سام‌گيس

 

آخرين جمله‌اي كه اكبر گفت پيش از خداحافظي، اين بود: «هيچ كسي به فكر ما نبود، به فكر ما و كارتن‌خوابا.»
راست هم مي‌گفت. آنهايي كه ممنوعيت 14 روزه تردد 9 شب تا 4 صبح را براي تهران نوشتند و حضور ضروري در اين ساعات ممنوع را به اجازه فرمانداري مشروط كردند و مهر جريمه 200 هزار توماني براي هر حضور بي‌مجوز بالاي توافق‌شان چسباندند، شرط مي‌بندم حتي ثانيه‌اي هم فكر نكردند كه در اين دو هفته، تكليف اين همه مرد و زن كارتن‌خواب تهران چه مي‌شود. كارتن‌خواب، ماشين كه ندارد، موبايل هم كه ندارد، ساعت حياتش هم كه خلاف همه آدم‌هاست، صبح مي‌خوابد و شب بيدار است. پيش از اين، اگر يك كارتن‌خواب، نيمه‌شب و در ساعت خواب و آرامش تهران، اوردوز مي‌كرد، چاقو مي‌خورد، اسهال مي‌گرفت، گرسنه و يخ‌زده و نيمه‌جان، گوشه‌اي از اين شهر بي‌رحم رها مي‌شد يا بزرگ‌ترين خواسته‌اش اين بود كه سنگيني بار بدبختي‌هايش را با شانه يك آدم غير از خودش قسمت كند، يك نفر؛ يكي مثل خودش، پيش مواد فروش كمر خم مي‌كرد يا به يك بقالي رو مي‌انداخت كه با تلفن، به همياران موسسات حمايت از بي‌خانمان‌ها خبر بدهد. 
همياران «طلوع بي‌نشان‌ها» و «سيماي سبز رهايي» و «پايان كارتن‌خوابي»، شب زنده‌داري‌هاي فراوان دارند بابت رساندن يك كارتن‌خواب رو به موت به بيمارستان، همدردي با يك كارتن‌خواب دست شسته از دنيا، نجات يك دختر فراري يا كودك بي‌پناه از دست متجاوزان كمين كرده در خيابان‌هاي سرد و نامهربان تهران. وقت همه اين با خبر شدن‌ها و به وقت رسيدن‌ها هم، تاريكي شب‌هاست؛ ساعت‌هايي كه همه مردم، حتي همان‌ها كه توافق ممنوعيت تردد شبانه از 9 شب تا 4 صبح را امضا كردند، در استراحتند. همان ساعت‌هاست كه بعضي كنج‌هاي تهران، حتي آبرومندهايش، مدل نعل به نعلي مي‌شود از جهنم براي هر انسان بي‌دفاع؛ چه زن، چه مرد، چه كودك، چه بزرگ. 
حالا سه روز از اجراي طرح 14 روزه ممنوعيت تردد شبانه تا 4 بامداد گذشته و صاحبان موسسات حمايت از معتادان بي‌خانمان مي‌گويند كه يا هنوز فرمانداري تهران، جوابي به درخواست مجوز ترددشان در ساعات ممنوع نداده، يا نااميد از كمك فرمانداري، ساعت فعاليت‌شان را تغيير داده‌اند. 
تغيير ساعت فعاليت يك موسسه حمايت از كارتن‌خواب‌ها يعني چه؟ يعني اينكه كارتن‌خواب؛ انساني كه از فرط تنهايي و بي‌پناهي، در درد اعتياد غرق شده، يك روز يا خودش تصميم مي‌گيرد در خانه را پشت سرش ببندد، يا خانواده تصميم مي‌گيرد در خانه را به رويش ببندد. چندان فرقي هم نمي‌كند البته و اين انسان، تنهاتر و بي‌پناه‌تر از همان زماني كه در يك به اصطلاح «خانه» هم زندگي مي‌كرد، حالا به كف خيابان پرتاب شده و تا بيايد و بفهمد چه بر سرش آمد و چه بر سرش آوردند، بايد چراغ قوه‌اي به دست گرفت و پيكر مچاله‌اش را، ته مانده‌اي از يك انسان را، مستاصل و با دست‌هاي دراز شده براي سر ناخني دوا يا شيشه و چاكر بي‌غرور و آبروباخته يك دود، كنج خرابه‌ها جست‌وجو كرد. جست‌وجويش كرد و تكه ناني به دستش داد و بالا‌پوشي بر تنش پوشاند و جرعه آبي به گلويش ريخت تا از تنهايي و گرسنگي و سرما و تشنگي نميرد. 
وقت همه اينها، بايد با ساعت ذهني همان انسان از دست رفته كه در پيماني مشترك انگار، لقب «كارتن‌خواب» برايش انتخاب كرديم، هماهنگ شود؛ بعد از تاريكي هوا. وقتي كه اين مرد يا اين زن در خود غرق شده، كيسه‌اي انباشته از زباله به كول، بعد از كيلومترها راه رفتن در حاشيه خيابان‌هايي كه هيچ مهر و مهرباني با تن فرسوده او ندارد، سراسيمه خودش را مي‌رساند كه زباله‌هايش را بفروشد و پولي بگيرد براي بقا و چه مايه شرمساري است كه دوام بقاي يك انسان، با وزن زباله‌هايي كه بر كول كشيده، برابري كند.
 روزگار كارتن‌خواب‌هاي شهر ما همين است. كارتن‌خواب‌هاي شهر ما، تا آخرين ساعات روز، لابه‌لاي پسمانده‌هاي ما، دنبال اجزا و اشيايي براي دوام بقا مي‌گردند تا در آخرين ساعات روز، ساعات بعد از تعطيلي اداره‌ها و ساعات بعد از تعطيلي مغازه‌ها و ساعات خاموشي چراغ خانه‌هاي گرم و امن، در دنج‌ترين گوشه‌هاي سرد و ناامن شهر، شوكران بقا را سر بكشند. اعمال ممنوعيت تردد شبانه در ساعاتي كه نبض زندگي در خرابه‌هاي شهر مي‌تپد و شعر بقا، در اثناي بلعيدن دود دوا، زير لب صدها انسان از ياد رفته زمزمه مي‌شود، يعني صدها انسان را، صدها از بي‌پناه‌ترين‌هاي‌شان را از فهرست «شهروندي» خط زده‌ايم... . 
همياران «طلوع بي‌نشان‌ها» و «سيماي سبز رهايي» و «پايان كارتن‌خوابي»، سال‌هاست كه علاوه بر قرار هفتگي براي توزيع شبانه 2000 و 3000 وعده غذاي گرم بين صدها مرد و زن كارتن‌خواب در خرابه‌هاي خارج از حريم خوش‌رنگ «تهران»، در طول هفته هم به دفعات راهي كنج‌هاي فراموش شده شهر مي‌شوند تا به اين همه مرد و زن غرق شده در تنهايي، يادآوري كنند كه مي‌شود در اوج سياهي، اميد به كورسويي بست و با اين اميد، زنده ماند. 
حالا، ممنوعيت تردد شبانه و سكوت مديران شهر در مقابل درخواست يك مجوز ناقابل، دو هفته مجال اين يادآوري را مي‌گيرد و در پايان اين دو هفته، چند انسان بي‌اميد، ديگر در ميان ما نخواهند بود؟ 
اكبر رجبي؛ مديرعامل «طلوع بي‌نشان‌ها»، دو روز قبل، درخواستي براي فرمانداري تهران فرستاده، همان‌طور كه گفته بودند. مثل همه كساني كه بايد براي تردد ضروري در ساعات منع تردد شبانه مجوز مي‌گرفتند، او هم مثل يك شهروند خوب، درخواستي فرستاده تا فرمانداري تهران با تردد هميارانش در خيابان‌هاي جنوب شهر و براي كمك به انسان‌هايي كه در چشم خيلي‌ها، آبله‌هاي دست و پاگير شده‌اند و بلاي خواب و ترفيع، موافقت كند. اكبر مي‌گويد كه فرمانداري، تا عصر ديروز، هيچ جوابي به اين درخواست نداده. عصر ديروز، اكبر در حال حساب و كتاب براي هزينه و تعداد وعده‌هاي غذاي امروز بود. امشب، سه‌شنبه‌شب، اكبر و هميارانش بايد 2000 ظرف غذاي گرم به كارتن‌خواب‌هاي پناه گرفته در خرابه‌هاي خلازير و فرحزاد و خاوران و شوش و اتوبان آزادگان برسانند. 
«‌اگه جوابي از فرمانداري نياد، ناچاريم ساعت 6 بعدازظهر بريم براي پخش غذا. ولي اين رسمش نبود. ما چيز زيادي نخواستيم. 10 تا مجوز خواستيم براي 10 تا وانت كه غذا ببريم. حتي براي هميارامون مجوز نخواستيم. حتي گفتيم اشكالي نداره اگه هميارا كه با ماشين خودشون ميان، 200 هزار تومن جريمه بشن چون بايد حرف دولت رو گوش كنيم و قانون‌شكني نكنيم. گفتيم فقط يه مجوز به ما بدين كه غذاي گرم رو با وانت آرم‌دار موسسه برسونيم به دست كارتن‌خوابا، به دست بچه‌هايي كه حالا پناه بردن به بيابونا و به جاهايي كه خيلي وقتا ما هم نمي‌تونيم پيداشون كنيم و مدت‌هاست كه هر هفته، هر گروه پخش غذا، از هر مسير، 40 تا يا 50 تا غذا برمي‌گردونه چون تعداد كارتن‌خوابا كمتر شده يا بيشتر از قبل، خودشون رو قايم مي‌كنن. اين رسمش نيست. ما بايد شبا توي خيابونا باشيم. من بايد شبا به مراكزمون سر بزنم و ببينم بچه‌هام؛ اون بچه 2ساله‌اي كه از كارتن‌خوابي نجاتش دادم، اون بچه 4 ساله‌اي كه از كارتن‌خوابي نجاتش دادم، مشكلي و كم و كسري نداشته باشن. بايد توي اين سرما، براي اون زن و مرد كارتن‌خواب پتو و لباس گرم ببرم كه تا صبح بتونن دووم بيارن. بايد شبا توي خيابون بگردم كه بتونم به اون كارتن‌خوابي كه مي‌خواد خودش رو از ايني كه هست، تغيير بده، كمك كنم و دستش رو بگيرم و حالا من مجوز تردد ندارم و اين رسمش نيست. مي‌دوني به چي فكر مي‌كنم؟ اينكه هيچ كسي به فكر ما نبود، به فكر ما و كارتن‌خوابا.»
حبيب بهرامي؛ مديرعامل موسسه كاهش آسيب «سيماي سبز رهايي»، سال‌هاست كه در ساعات پاياني دوشنبه‌ها، با گروهي از بهبوديافتگان همراه مي‌شود و بين كارتن‌خواب‌هاي منطقه شوش و باغ آذري و محلاتي از جنوب و جنوب غرب تهران، غذاي گرم پخش مي‌كند. بعدازظهر دوشنبه، مي‌گفت گروه، تصميم گرفته حوالي عصر، پخش غذا را شروع كند كه تا قبل از ساعت 8 شب، كار تمام شده باشد. 
«‌چاره‌اي نداريم جز اينكه ساعت پخش رو تغيير بديم. تصميم گروه بر اين شده كه به محض تاريك شدن هوا، غذا رو پخش كنيم. البته گرمخونه‌هاي تهران فعال شده و بچه‌ها حتي اگه به غذاي ما هم نرسن، مي‌تونن برن گرمخونه. ما نگران شهرستان‌هاي اطراف تهران هستيم كه هيچ چيزي ندارن. پاكدشت، ورامين، لواسانات، كهريزك، باقرآباد، پرديس، قلعه حسن خان، پيشوا، شهريار، يا گرمخونه و سرپناه براي كارتن‌خواب ندارن، يا اگه گرمخونه‌اي ايجاد شده، هنوز فعال نيست. ما نگران كارتن‌خواباي اين مناطق هستيم كه به هيچ چيزي دسترسي ندارن و حالا به خاطر محدوديت ساعت تردد شبانه، ما هم نمي‌تونيم كمكي به دستشون برسونيم. شما نمي‌تونين از كارتن‌خواب ساكن در ورامين يا پرديس انتظار داشته باشين محل زندگي خودش رو تغيير بده و مثلا به ميدون شوش بياد تا از گرمخونه استفاده كنه اونم فقط به دليل اينكه در ورامين يا پرديس، گرمخونه‌اي وجود نداره يا اگه هست، فعال نيست. ما نگران اين بچه‌ها هستيم كه به هيچ امكان غذايي و اقامتي در اين سرما دسترسي ندارن و تعدادشون هم اصلا كم نيست.»
مهر ماه سال 94، علي حيدري وقتي اولين يخچال غذا براي كارتن‌خواب‌ها را در ضلع شمال غربي ميدان شوش افتتاح كرد، اميدوار بود به اينكه در آينده‌اي نه چندان دور و به واسطه خدمات پيشگيرانه‌اي كه برنامه‌ريزي كرده بود، هيچ مرد و زني در تهران، كارتن‌خواب نخواهد شد. ديروز، وقتي خاطره افتتاح يخچال غذا در ميدان شوش را يادآوري كردم، تعريف كرد كه ظرف 7 سال گذشته و تا 4 روز قبل هم، هر جور بوده، روزي يك وعده غذاي گرم به دست كارتن‌خواب‌هايي كه سراغ موسسه‌اش آمده‌اند رسانده اما، از اول برج، هر طور حساب كرده، وقتي هيچ نقطه مهاري روي افسار طويل تورم و گراني، پيدا نكرده، بعد از 7 سال، برنامه توزيع روزانه غذاي گرم را به يك نوبت در هفته محدود كرده و چون به تأسي از تجربه‌هاي پيشين، هيچ اميدي به دست‌گيري از طرف فرمانداري نداشته، ساعت پخش غذا را هم محدود كرده است. مديرعامل موسسه «پايان كارتن‌خوابي» مي‌گويد كه روال 7 ساله اين موسسه اين بوده كه از صبح، مراحل پخت 1000 وعده غذا شروع شود و حوالي ساعت 11 و كمي پيش از نيمه شب، غذاي گرم به دست كارتن‌خواب‌هاي جنوب تهران برسد ولي حالا و با محدوديتي كه براي تردد شبانه ايجاد شده، ناچارند پخش غذا را تا اول غروب تمام كنند كه گرفتار جريمه 200 هزار توماني نشوند. 

   به فرمانداري درخواست مجوز ندادين؟ 
« هر 3 ماه يك‌بار، بابت ورود به طرح ترافيك، 5 ميليون تومن جريمه ميديم. دولت حتي طرح ترافيك به ما نميده. زماني كه روزانه 1000 عدد نون در موسسه پخته مي‌شد، بارها درخواست داديم كه يك نوبت آرد دولتي به ما بدن و موافقت نكردن. چرا و با چه اميدي بايد درخواست مجوز مي‌داديم؟ تردد چه كسي واجب‌تر از ماست كه بايد هر شب به پاتوقاي كارتن‌خوابا سركشي كنيم و خيلي وقتا تا اوايل صبح توي خيابونا هستيم كه پيدا كردن سرپناه براي ده جور كارتن‌خواب و دختر فراري بي‌پناه رو پيگيري كنيم؟ واقعا ساعت 5 بعدازظهر، ساعت توزيع غذا براي كارتن‌خوابه؟ ما كه مي‌دونيم كه كارتن‌خواب، ساعت 5 بعدازظهر داره كار مي‌كنه، به قول شما، داره زباله جمع مي‌كنه، اصلا ساعت 5 بعدازظهر، كدوم كارتن‌خواب توي پاتوق يا همون بيغوله محل زندگيشه كه از دست ما غذا يا پتو يا لباس گرم يا حتي يه چسب زخم بگيره؟ خيلي ساده بهتون بگم، ما توي اين دو هفته، با اين محدوديت تردد، با اين جريمه 200 هزار تومني، هيچ كاري نمي‌تونيم انجام بديم، هيچ كاري. با اين محدوديت ساعتي، خيلي از بچه‌هاي كارتن‌خواب توي اين دو هفته از همه‌چيز محروم ميشن، از همه‌چيز.»


   اكبر رجبي: « ما چيز زيادي نخواستيم. 10 تا مجوز خواستيم براي 10 تا وانت كه غذا ببريم. حتي براي هميارامون مجوز نخواستيم. حتي گفتيم اشكالي نداره اگه هميارا كه با ماشين خودشون ميان، 200 هزار تومن جريمه بشن چون بايد حرف دولت رو گوش كنيم و قانون‌شكني نكنيم. »
   حبيب بهرامي:« ما نگران شهرستان‌هاي اطراف تهران هستيم كه هيچ چيزي ندارن. پاكدشت، ورامين، لواسانات، كهريزك، باقرآباد، پرديس، قلعه حسن خان، پيشوا، شهريار، يا گرمخونه و سرپناه براي كارتن‌خواب ندارن، يا اگه گرمخونه‌اي ايجاد شده، هنوز فعال نيست.»
  علي حيدري: «‌تردد چه كسي واجب‌‌تر از ماست كه بايد هر شب به پاتوقاي كارتن‌خوابا سركشي كنيم و خيلي وقتا تا اوايل صبح توي خيابونا هستيم كه پيدا كردن سرپناه براي ده جور كارتن‌خواب و دختر فراري بي‌پناه رو پيگيري كنيم؟ واقعا ساعت 5 بعدازظهر، ساعت توزيع غذا براي كارتن‌خوابه؟‌» 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون