كتاب منشأ انواع داروين
مرتضي ميرحسيني
كتاب منشأ انواع داروين كه سال 1859 در چنين روزي منتشر شد، اولين اثر مكتوبي نبود كه به مفهوم تكامل ميپرداخت و آن را توضيح ميداد اما به مهمترين و جريانسازترين كتاب ميان آثار اينچنيني تبديل شد. زيرا به قول اريك هابسبام، داروين نخستين كسي بود كه با مثالهاي مشخص و مصاديق عيني و «به زباني كه حتي براي افراد غيردانشمند هم كاملا آشنا بود» اين مساله را بررسي ميكرد و براي اين كار، مهمترين مفهوم اقتصاد ليبرالي يعني رقابت را به خدمت ميگرفت. البته نظريه تكامل از طريق انتخاب طبيعي كه چارلز داروين مطرح كرد به مباحث زيستشناسي محدود نماند و به قلمروهاي ديگر دانش هم رخنه كرد و حتي مرز ميان علوم طبيعي با علوم انساني و اجتماعي را هم زير پا گذاشت. تا جايي كه برخي «تاريخ را با ترقي اشتباه ميگرفتند» و ميگفتند اين نظريه به نوعي پيروزي تاريخ بر همه علوم ديگر است.
«اين موفقيت متفكران را وسوسه ميكرد، و هنوز هم وسوسه ميكند، كه روندهاي بسيار گوناگون و بديعي كه بر تحول تاريخي حكمفرماست را انكار كنند يا دستكم بگيرند و تحولات در اجتماعات بشري را به قواعد تكامل زيستشناختي- با عواقب، و گاه، مقاصد(«داروينيسم اجتماعي») مهم سياسي- تنزل دهند.»
خود داروين زندگي را ميدان جنگ آن هم جنگي دايمي كه سرنوشت برخيها در آن مرگ و نيستي است، ميديد و باور داشت فقط آنهايي كه قويترند- و اين قويتر بودن را حفظ ميكنند- در اين جنگ زنده و باقي ميمانند. به نوشته پيير روسو در كتاب تاريخ علوم:«او از خود سوال ميكرد آيا منظور از اين جنگ آن نيست كه طبيعت ميخواهد صالحترين و مناسبترين موجودات را براي ادامه نسل انتخاب كند؟ و آيا لازمه اين انتخاب اين نيست كه انواع مختلف وضع خود را مساعد كنند و آنقدر با محيط توافق يابند كه بتوانند با بهترين وضع در مقابل دشمنان مقاومت كنند؟ و آنگاه اين تبديلات از پدر به پسر منتقل شود و انواع جديدي به وجود آيد؟» اين باور داروين به سفر دريايياش در سال 1831 برميگشت، زماني كه سوار بر يك كشتي اكتشافي تقريبا 4 سال روي آب زندگي كرد و حيات طبيعي در بخش بزرگي از سواحل قاره امريكا را از نزديك به چشم ديد. ماموريت اين كشتي در واقع نقشهبرداري از خشكيهاي آن قاره بود اما داروين-كه عضو نامتجانس اين گروه اكتشافي بود و البته بعدها هميشه اين سفر را مهمترين حادثه زندگياش توصيف ميكرد- فقط به حيوانات ساكن در سواحل و جزاير اهميت ميداد. بيشتر اوقات از بيماري و دريازدگي رنج ميبرد اما كاري كه شروع كرده بود را رها نميكرد. همان زمان در يكي از يادداشتهايش نوشت، گونههاي مختلف جانوري از يك جزيره تا جزيره بعدي تفاوتها و شباهتهايي با هم دارند و اين تفاوتها و شباهتها به شرايط آب و هوايي هر جزيره و محيطي كه اين جانوران نسل پشت نسل در آن زيستهاند، ارتباط دارد.
چند سال بعد بخشي از يافتههايش را منتشر كرد اما تدوين نهايي نتايج پژوهشهاي او تا 2 دهه بعد طول كشيد. او در اين مدت به دانشمندي سرشناس و معتبر با نظرياتي بديع اما محكم تبديل شده بود كه نامش در محافل علمي بسيار شنيده ميشد. هر چند زياد با مردم نميجوشيد و بيشتر وقتش در تنهايي به مطالعه و تفكر ميگذشت.