به بهانه چاپ دوم كتاب «سه كاربرد چاقو» ديويد ممت
جهان از پنجره درام
سهند الوفي
«بچهها آخر روز جستوخيز ميكنند تا آخرين ماندههاي انرژي آن روز را نيز صرف كنند. معادل اين اتفاق براي بزرگسالان پس از غروب خورشيد، ساخت يا مشاهده درام است تا جهان در ساختاري فهمپذير سامان داده شود. نمايش/ فيلم/ غيبت كردنهاي شبانه، آخرين فعاليت روزانه سازكار بقايمان است. در اين فعاليتها ميكوشيم آخرين تهماندههاي انرژي ادراكي را تخليه كنيم تا خوابمان ببرد. در اين موقعيت ما به درام روي ميآوريم و اگر هم چيزي نباشد دستمان را بگيرد، از هيچ، درام سرهم ميكنيم.» اين بخشي از كتاب «سه كاربرد چاقو (در باب طبيعت و مقصود درام)» است. كتابي كه ميتوان آن را مانيفست ديويد ممت نمايشنامهنويس و نويسنده برنده جايزه پوليتزر دانست. «سه كاربرد چاقو» را ممت در اواخر دهه 90 نگاشته. اثري كلاسيك درباره چگونگي كاركرد و اهميت درام. سه كاربرد چاقو كتابي است درباره نوشتن به خصوص نمايشنامهنويسي اما اين تمام آن نيست. كتاب 3 جستار است با عنوانهاي: شاخص سوز باد، مشكلات پرده دوم، سه كاربرد چاقو. 3 بحث از استدلالهاي شخصي ممت درباره جهان امروز از دريچه درام. او در اين كتاب با معيار قرار دادن درام به موضوعات مختلفي و متنوعي ميپردازد؛ همچون درام چيست؟ چرا به تماشاي درام ميرويم؟ چرا فوتبال ميبينيم؟ چرا ديكتاتورها سيريناپذيرند؟ يا ما چگونه در زبان محاوره سعي ميكنيم دراماتيك باشيم؟ نثر ممت در پاسخ به اين سوالات همراه است با مثالها، تشبيهها، نقل قولها و البته آنچه ممت در آن شهرت دارد؛ زبان ساده همراه با طنز و آيروني. نويسنده نمايشنامه بوفالوي امريكايي سعي ميكند جهان را به كمك رابطه انسانها و درام واكاوي كند؛ نگاه درامنويسي بزرگ به جهان امروز به عنوان كسي كه داستان و درام ميداند. «يك تلويزيون با حق انتخاب بين هفتصد كانال نه آزادي بلكه اجبار است. دستگاهي كه آفريدهايم نياز به تماشا شدن دارد؛ زيرلب به ما ميگويد:«براي قبضه كردن توجه شما از هيچ كاري دريغ نخواهم كرد.» ما سكوني آميخته به كرختي و بيتفاوتي را انتخاب ميكنيم و آن را سرگرمي ميناميم.» (صفحه62) تحليلهاي ممت در اين كتاب بسياري از آنچه مربوط به جهان، داستان و درام است را براي خوانندگان عميق ميكند. ممت دست را به سمت واقعيتها و دانستهها ميگيرد، تا ذهن ما را به چالش بكشد. ممت در واقع ميخواهد به يك سوال پاسخ دهد؛ هنر چيست؟ يا هنر فاخر كدام است؟ زيرا درك درام و در ادامه آن همانگونه كه ممت ميگويد «طبيعت انسان» با اين دو ممكن است. او در پاسخ به اين سوال همچون نمايشنامههايش بيپرواست و موضعهايش را به روشني و صراحت بيان ميكند. درباره هنر و خودسانسوري مينويسد:«همين سازوكار را كه به اصطلاح «تيراندازي از كمينگاه» خوانده ميشود، ميتوان در بومهاي سفيد دهه 70، نقاشي كنشي، پوشانيدن ساختمانها و پديدههاي طبيعي در پلاستيك، هنر اجرا و ويديو «آرت» مشاهده كرد. اينگونه فعاليتها به عنوان هنر تاحدودي بيمعني هستند.» (صفحه61) يا در جايي ديگر در تقابل اثر هنري و اثري «بنجل» مينويسد:«درست همانگونه كه خوراك فكري تبليغات همهمان را به مقام بردههاي مصرفكننده تنزل ميدهد، هنر دراماتيك آفريننده و بيننده را به مقام مشاركتكننده ترفيع ميدهد. مايي كه آن را ساختهايم، شكل دادهايم، ديدهايم و در كنار هم چيزي را از سر گذراندهايم اكنون به كهنه سربازان ميمانيم. رفاقتي با هم داريم». (صفحه68) همين صراحت و نثر گيراست كه اين 83 صفحه را به كتابي خواندني و مهم تبديلكرده و البته از ترجمه خوب و ريزبينانه محمدرضا تركتتاري نبايد گذشت. ترجمه دقيق او همراه است با پانويسهايي كه متن چندلايه و پراشاره و تلميح نويسنده را براي خوانندگان روشن ميكند تا بتوان نظرهاي ممت را به خوبي فهميد و با آن سر و كله زد. به تازگي چاپ دوم اين كتاب توسط نشر بيدگل در هزار نسخه راهي بازار شده است.