در اجبار هيچ فضيلتي نيست
وزير ورزش چرا سر فوتبال منت ميگذارد؟
علي ولياللهي
از زماني كه اساسنامه جديد فدراسيون فوتبال به تصويب رسيده، پروژه قهرمانسازي از وزير ورزش كليد خورده است. اينكه وزير ورزش بالاخره پذيرفته در مجمع عمومي فدراسيون فوتبال حق راي نداشته باشد به عنوان يك نوع از خود گذشتگي تبليغ ميشود. از خود گذشتگي براي اينكه فوتبال به مسيرش ادامه دهد. اين در حالي است كه به نظر ميرسد سلطانيفر بيشتر به خودش لطف كرده تا كارنامه نااميدكنندهاش در دوران حضور در وزارت ورزش با تعليق فدراسيون فوتبال سياهتر نشود. روز يكشنبه مهدي علينژاد معاون توسعه قهرماني وزارت ورزش در گفتوگويي با روابط عمومي وزارتخانه در مورد حذف وزير از مجمع عمومي فدراسيون فوتبال گفت: «باتوجه به فهم بينالمللي وزير ورزش و جوانان، ايشان نظر فيفا را به خاطر حفظ منافع ملي پذيرفت كه نقش وزارت ورزش در اداره فوتبال به عنوان عضو صاحب راي، كمتر شود.» او در ادامه با بيان اينكه اين تصميم سلطانيفر بايد در تاريخ فوتبال ثبت شود، اظهار كرد: «ايشان برخلاف بسياري از مسوولان ورزش در گذشته نقش خود را به خاطر منافع مردم و فوتبال كمرنگ و از منافع خود گذشت.» معاون توسعه ورزش قهرماني و حرفهاي يكي ديگر از مناقشات فيفا درخصوص اساسنامه فدراسيون فوتبال را تاكيد بر غيردولتي بودن اين موسسه دانست و توضيح داد: «براساس مصوبه مجلس شوراي اسلامي، فدراسيونها نهاد عمومي غيردولتي هستند، بديهي است مقررات بينالمللي تا جايي قابل پذيرش است كه مغايرتي با قوانين داخلي نداشته باشد، از طرفي سلطانيفر جايي كه لازم بود از خودگذشتگي كرد.»
حذف شدن حق راي وزير و معاون وزارت ورزش در مجمع عمومي فدراسيون فوتبال بدون شك امر مثبتي است. اما اينكه سلطانيفر «ازخودگذشتگي» كرده يا بايد «اقدامش در تاريخ ثبت شود» جاي بحث دارد. نكته مهم ديگر اين است كه آيا حذف حق راي وزير به معناي استقلال فدراسيون است يا با توجه به اينكه ايشان همچنان در جلسات مجمع حضور خواهند داشت، تنها شكل اعمال نفوذ تغيير ميكند؟ در ادامه به اين سوالات پاسخ ميدهيم.
سلطانيفر مجبور بود
لازم است در ابتدا اين جمله كليدي را در ذهن داشته باشيم كه «در اجبار هيچ فضيلتي نيست.» فيفا مسعود سطانيفر را در يك دو راهي سخت قرار داده بود؛ كنار رفتن خودش و معاونش يا تشكيل كميته انتقالي و تعليق فدراسيون فوتبال. مسعود سلطانيفر بايد يكي از اين دو راه را انتخاب ميكرد. بخشي از زمانبر شدن تدوين اساسنامه و تاييدش هم به اين برميگشت كه عدهاي دنبال راه سوم بودند. سلطانيفر بايد انتخاب ميكرد در تاريخ فوتبال ايران نامش به عنوان شخصي كه حضور خودش را بر همهچيز ارجح دانست و باعث تعليق فدراسيون فوتبال و تشكيل كميته انتقالي شد ثبت شود يا با عدم حضور خودش اجازه دهد فوتبال مثل همه جاي دنيا بدون حضور سياسيون به جلو حركت كند. طبيعتا در چنين شرايطي و با توجه به حساسيت افكار عمومي نسبت به فوتبال هيچ آدم عاقلي خودش را عامل تعليق فوتبال نخواهد كرد، مخصوصا اينكه تنها ۵ ماه از وزارت سلطانيفر مانده و فدراسيون بعدي كه از اسفند روي كار ميآيد بايد با دولت بعدي كار كند. تقريبا ميتوان گفت در تمام فدراسيونهاي زيرمجموعه فيفا سياسيون يعني افرادي در جايگاه وزارت ورزش در مجمعهاي عمومي فدراسيون فوتبال حضور ندارند. با اين حال در كشورهايي كه فدراسيونها وابستگي بيشتري به دولتها دارند، دولتها مكانيسمي براي حق نظارت دارند، اما اين صرفا حق نظارت است و حق دخالت ندارند؛ به اين معنا كه نه خبري از حق راي است و نه خبري از اعمال نفوذ. تعداد كشورهايي كه سياسيون در فوتبالش دخالت ميكنند بسيار محدود است و آنها هم بايد به زودي تغييرات جديدي اعمال كنند. باتوجه به توضيحات بالا ميتوان با قاطعيت گفت كه مسعود سلطانيفر از خودگذشتگي نكرده، در واقع او وظيفهاش را در قبال فوتبال ايران انجام داد آنهم جلوگيري از تعليق فوتبال ايران بود. اين جزو وظايف ذاتي مديران ارشد ورزش كشور است كه اجازه ندهند فوتبال يا هر ورزش ديگري تعليق شود. پس حالا كه ايشان وظيفهشان را انجام داده چرا بايد در اين راه منتي بر سر اهالي فوتبال باشد؟
نفوذ افتخاري
مساله بعدي در مورد حذف حق راي وزير و معاونش اين است كه مسعود سلطانيفر همچنان عضو افتخاري مجمع است. عضو افتخاري مجمع حق راي ندارد اما ميتواند دستور جلسات را داشته باشد و در جلسات حاضر شود. تا پيش از اين سلطانيفر و علينژاد دو حق راي داشتند و بودنشان در جلسات باعث ميشد افرادي كه وابستگي بيشتري به وزارت دارند در مجمع شانس بيشتري داشته باشند و فوتبال از مسير فوتبالي بودن خارج شود و به سمت رعايت مصالح سياسي برود. بايد بدانيم صرف حضور وزير ورزش باعث ميشود يك لابي قدرتمند در مجمع به وجود بيايد. اين تاثير حضور حتي حالا كه وزير ورزش حق راي ندارد هم پابرجاست. با اين وجود فوتباليها بين لابي به اضافه دو راي و لابي خالي قطعا گزينه دوم را مناسبتر ميدانند. البته همانطوركه گفته شد وزير ورزش قطعا در ادامه دنبال تاثيرگذاري خودش در روند فدراسيون فوتبال خواهد بود. در مجمع هنوز نمايندگان باشگاهها حضور دارند و مديران سرخابي كه منصوب مستقيم وزير ورزش هستند دو حق راي دارند. اينكه دو باشگاه بزرگ كه فصل قبل اول و دوم شدند و روي ساير باشگاهها ميتوانند تاثير بگذارند، مستقيما به گزينههاي وزارت ورزش در انتخابات فدراسيون راي ميدهند نشاندهنده اين است كه براي جدايي كامل فدراسيون فوتبال از وزارت ورزش راه زيادي باقي مانده است.
براي استقلال پول لازم است
فوتبال ما آنقدري درآمد ندارد كه بتواند مستقل باشد. اينكه تصور كنيم فدراسيون فوتبال ميتواند استقلال صددرصدي داشته باشد چندان منطقي نيست. در عمل هم چنين چيزي رخ نميدهد، اما اينكه مسعود سلطانيفر با دو حق راي كنار رفته و اعضاي بيشتري از خانواده فوتبال در مجمع حاضر هستند، ميتواند يك نقطه مثبت باشد. در ادامه بهتر است كه فدراسيون فوتبال به دنبال تامين منابع مالي خودش از طريق درآمدزايي و نه از طريق استقراض و بودجه باشد. تا زماني كه اين وضعيت وجود داشته باشد نميتوانيم انتظار داشته باشيم كه سياسيون دست از سر فوتبال بردارند. هر كسي بخواهد سياسيون را از فدراسيون فوتبال بهطور كامل حذف كند بدون شك براي تامين منابع مالي به مشكل خواهد خورد، به همين دليل است كه حذف وزير ورزش بهطور كامل از فوتبال در عمل اتفاق نميافتد. براي حل مشكلات مالي فدراسيون فوتبال همانطوركه در گفتوگو با «مجيد جلالي» مطرح شد نياز به بازنگري قوانين و اصلاح برخي ديدگاهها داريم. شايد اگر روزي حق پخش تلويزيوني به باشگاههاي ايراني داده شود، باشگاهها بتوانند از طريق محصولات با برند خودشان درآمد مشخص داشته باشند و سرخابيها خصوصي شوند اتفاقات بهتري هم رقم بخورد. فعلا در بسياري از امور در نقطه شروع هستيم و بايد ببينيم در ادامه چه اتفاقي ميافتد.