نگاه رسانهاي به طنز و خنده در دوره فاجعهبار شيوع بيماري
خنديدن به درد بيدرمان
زهرا چوپانكاره
بهار امسال، نوبت به بيست و چهارمين نوبت سرشماري در ايالاتمتحده رسيد، درست زماني كه وسعت شيوع كوويد19 در اين كشور داشت ميتاخت و از ساير كشورها پيشي ميگرفت. در همين اوضاع بود كه يك خط «جوك» دست به دست در شبكههاي اجتماعي و ميان كاربران امريكايي گشت، يك طنز كاملا سياه: «نبايد تا آخر پاندمي منتظر بمانيم و بعد فرمها را پر كنيم؟» اين اشاره بيپرواي طنزآميز به اينكه هيچ معلوم نيست تا پايان دوره پاندمي چند شهروند جانشان را از دست داده باشند پس بهتر است سرشماري به تعويق بيفتد، بسيار تكاندهنده بود و از قضا به نظر ميرسد همين تلخ بودن و تكاندهنده بودنش سبب شد كه تعداد زيادي از مردم اين كشور آن را ببينند و دست به دست كنند. اما به قول نشريه نيويوركتايمز: «اين جوك سياه است اما آيا سياهتر از تمام شوخيهاي كرونايي بيحد و مرزي است كه اين روزها وجود دارند؟» در اوج دوران سياه شيوع همهگير يك بيماري، طنز و شوخي جاي ويژهاي براي خودش باز كرد. اين رويكرد طنازانه و تكاندهنده به پاندمي چنان بارز بود كه مطبوعات بارز در امريكا به صورت خاص به آن پرداختند: چرا ما به جوكهاي كرونا ميخنديم؟
«تراژدي چه دارد كه اينقدر خندهدار است؟» اين سوالي است كه نشريه آتلانتيك در آغاز مطلبش درمورد خنديدن در اوج تراژدي مطرح كرده بود. چطور ميشود عصرها روي كاناپه دراز كشيد و صفحه توييتر را بالا و پايين كرد و جدول روزانه نرخ ابتلا و مرگ را ديد و بعد به سراغ جوكي در همان مورد رفت؟ آيا جامعه مبتلا به نوعي هيستري شده است؟ نشريه آتلانتيك به ريشههاي تاريخي طنز و خنده اشاره ميكند: «براي فلاسفه يونان باستان مانند افلاطون و ارسطو، طنز پديده خطرناكي بود كه بالقوه اين قدرت را داشت كه قدرت را زير سوال ببرد. خنديدن به كساني كه در قدرت بودند آن روزها موضوعي جدي بود. امروز ما در جوامع دموكراتيك ميدانيم كه دست انداختن افراد در قدرت چقدر مهم است.» در اين مطلب به صورت مشخص به برنامههاي تلويزيوني اشاره شده كه در بريتانيا و به خصوص امريكا هواداران زيادي دارند؛ شوهاي تلويزيوني طنز سياسي كه مجريانش از شناختهشدهترين چهرههاي دنياي سرگرمي هستند و هر بار سياستمداران را به سيخ طنز ميكشند. بخش مهمي از اين برنامهها در ماههاي گذشته علاوه بر تلاش براي تاكيد بر اهميت پوشيدن ماسك و حفظ فاصله اجتماعي و غيره، توان طنز خود را صرف دست انداختن سياستمداران و كرونا كردهاند. در امريكا از آغاز پاندمي به همين زبان طنز بود كه سياستهاي دولت ترامپ و كمكاريهاي او در پيشگيري از شيوع بيماري و كم شدن هزينههاي انساني به شدت مورد نقد قرار گرفت.
عليه دشمن مشترك
روزنامه نيويوركتايمز هم در مطلبي به موضوع طنز و كرونا پرداخته بود. درست در اوج دوران قرنطينه در امريكا كه اولين شوك تنها ماندن در يك مصيبت جمعي را به همه وارد كرده بود، اين روزنامه از تلاشهاي طنزپردازان و مجريان شوهاي تلويزيوني اين كشور براي ادامه برنامههايشان مطابق با شرايط جديد گزارشي نوشت و به سراغ اصل موضوع خنديدن در دوران شيوع هم رفت: «خنديدن درحالي كه ديگران دارند ميميرند ممكن است ناجور به نظر برسد، بيسليقگي باشد، درست مثل اينكه زندانيان اردوگاههاي كار اجباري بخواهند از دل هولوكاست طنز بيرون بكشند. اما در واقع خيلي از آنها دقيقا همين كار را كردند، اين را ميتوانيد در مستند «آخرين خنده» ببينيد.» اشاره نيويورك تايمز به مستندي است كه در سال 2017 ساخته شد. دليل شكلگيري اين مستند اين است كه حتي در راديكالترين شكلهاي طنز در امريكا و كشورهاي غربي، پرداختن طنز به موضوع هولوكاست همواره خط قرمزي جدي محسوب ميشود. فرن پيرلستاين، كارگردان و رابرت ادواردز تهيهكننده در مستند آخرين خنده دقيقا به همين دليل سراغ بازماندگاني از هولوكاست و كمدينها و متخصصاني رفتهاند كه نشان دهند خود زندانيان اردوگاههاي كار اجباري از طنز به عنوان راهي براي بقا و مقاومت استفاده ميكردند.
در عين حال خط ميان طنز درست و نادرست هم خط باريكي است كه بهخصوص كمدينها و طنزپردازان همواره با آن دست به گريبان هستند. وقتي موضوعي مانند يك بيماري مهلك و مرگ هزاران نفر پيش ميآيد بايد حواسشان به خط و مرزها و آثاري كه كلماتشان بر جا ميگذارد، باشد. مت فورد، كمدين به آتلانتيك گفته است: «اگر زماني كه آمار مرگومير تا حدودي پايين است در مورد اينكه چقدر قرنطينه شدن در خانه حوصله آدم را سر ميبرد شوخي كنيد احتمالا به خيليها برنميخورد اما اين موقعيت ممكن است تغيير كند، ممكن است آدمهاي بيشتري بميرند و همراه آن حال و هواي كلي يك ملت هم عوض شود.» براي همين است كه هرچند در چند ماهه گذشته بسياري از برنامههاي پربيننده كمدي زبان و طنزهاي تند و تيزي را درمورد كرونا به كار بستهاند اما همواره ميشد در آنها رعايت نكات مربوط به حال و هواي مخاطبان و مهمتر از آن تاكيد به توصيههاي بهداشتي را ديد. طنز در اين برنامهها حتي زماني كه در مورد قرنطينه و ماسك زدن هم باشد به زباني است كه نشان ميدهد كسي در اين ميان تنها نيست، حتي اگر تنها در خانه مانده باشيم و از تماس انساني بسان گذشته محروم باشيم، در اين حس و حال همراه هم هستيم.
رابرت آر. پراوين استاد دانشگاه مريلند است و يكي از متخصصان پيشروي دنيا در حوزه خنديدن. پس از يك دهه تحقيق و مطالعه در اين زمينه او به اين نتيجه رسيده كه دليل خنديدن مردم اين است كه خنده آنها را در كنار هم قرار ميدهد. آتلانتيك به نقل از او نوشته است: «براي اغلب مردم، خنده يك واكنش ساده و عادي به كمدي است... در عوض من به اين نتيجه رسيدهام كه خنده در درجه اول يك آواي اجتماعي است كه مردم را به هم پيوند ميزند. ما همراه ديگران ميخنديم كه به ما لذت پذيرفته شدن ميدهد، نشان ميدهد كه ما همه مثل هم هستيم.» ما ميخنديم كه كنترل را در دست بگيريم و ارتباط برقرار كنيم؛ دو چيزي كه در نبرد عليه كرونا از دست دادهايم. ما در اغلب بازههاي زماني شيوع كرونا نه تنها نتوانستيم از پس كنترل آنچه در حال رخ دادن بود و موجهاي ابتلا و مرگ برآييم بلكه مجبور شديم هريك در تنهايي خود و در خانههايمان جدا از ديگران بمانيم. در گزارش آتلانتيك آمده است: «تنها و ناتوان، به اين نتيجه رسيديم كه جوكها در حال حاضر قابل اعتمادترين سپر ما هستند و گرمترين پوشش آرامشبخش ما... در بحران اخير طنز همه جا هست چون ترس هم هست. خنده ما را عليه دشمن مشترك متحد كرده است.»