بايدن هم نميتواند جايگاه پيشين ايالات متحده را پس بگيرد
امريكايي كه ديگر «امريكا» نيست
مترجم: هديه عابدي
جو بايدن، رييسجمهور منتخب امريكا يكي از مجربترين و مستعدترين تيمهاي سياست خارجي و امنيت ملي اين كشور در چند دهه اخير را دور هم جمع كرده است. آنها ميدانند كه جهان تغيير كرده و نميتوانند اوضاع را به پيش از سال 2016 بازگردانند. مهمتر از همه اينكه تيم بايدن درك ميكند بزرگترين چالش رييسجمهور بازسازي خانه ويران شده امريكاست و اين كليد موفقيت يا شكست رياستجمهوري بايدن محسوب ميشود. اگر دولت بخواهد موفق شود، بايد سبك رهبري خود را بيشتر مبتني بر همكاري و تعامل و كمتر بر اساس سياستهاي امپرياليستي بنا كند، نبرد براي پيشبرد دموكراسي و حقوق بشر را هوشمندانه دنبال كند و اندك كارهاي مثبتي را كه دونالد ترامپ در حوزه سياست خارجي انجام داده بيدليل لغو كند. بايدن ميگويد: «امريكا به صحنه بازگشته است، ما بار ديگر سر ميز مينشينيم. جهان خود به خود نظم پيدا نميكند.» اما دنيا ديگر از امريكا تبعيت نميكند. چطور بايدن ميخواهد دوباره جهان را اداره كند؟ اين كار با بيانيه و سخنراني انجام نميشود. پس از چهار سال حملات بيوقفه ترامپ به هنجارها و نهادهاي داخلي و بينالمللي، امريكا بايد ديگران را قانع كند كه ميتواند بار ديگر جهان را اداره كند. دولت بعدي امريكا بايد مردم خود را نيز قانع كند كه سياست خارجي نه فقط براي پايتختنشينان، بلكه براي بسياري از امريكاييها حائز اهميت است. با توجه به نگرانيهاي عميقي كه در مورد اقتصاد به ويژه در دوره شيوع كرونا وجود دارد، دولت مجبور است توضيح دهد اهداف سياست خارجي امريكا از چه نظر به نگرانيهاي طبقه متوسط، به ويژه ايجاد يا حذف شغلهاي پردرآمد، مربوط ميشود و چگونه ميتوان صنايع پايه را كه چرخ اقتصاد جوامع محلي با آن ميچرخد، دوباره احيا كرد. در نگاه جهان، دولت بايدن بايد كار خود را از نقطه زير صفر شروع كند. دموكراسي در امريكا آسيب ديده است؛ مديريت فاجعهبار همهگيري كرونا شهرت جهاني امريكا به «ما ميتوانيم» را از بين برده است و خروج اين كشور از سازمانها و توافقهاي بينالمللي باعث شده ديگر كسي به امريكا اعتماد نكند. استفن والت، كارشناس روابط بينالملل ميگويد روز به روز به تعداد كشورهايي كه ميخواهند در برابر امريكا بايستند، اضافه ميشود و اين مساله قدرت امريكا را پايين آورده است. در واقع بسياري از دوستان امريكا در منطقه آسياپاسيفيك در حوزه تجارت و مسائل اقتصادي راه خود را ميروند. حتي برخي متحدان اروپايي ما نيز ميخواهند به استقلال راهبردي بيشتري دست پيدا كنند و ديگر به امريكا وابسته نباشند. در مورد برخي مسائل، به ويژه گرمايش زمين، اروپاييها توانستهاند شايستگي لازم براي نشستن بر صدر ميز بايدن را به دست آورند. اكنون ديگر فقط امريكا نيست كه حق دارد سر ميز بنشيند؛ به عبارت ديگر، اكنون در مورد بسياري از مسائل امريكا تنها حق دارد پيشنهاد بدهد و ديگر نميتواند نظر خود را بر ديگران تحميل كند. ايالات متحده آن طوركه ريچارد نيكسون ميگفت يك «هيولاي مستاصل» نيست. اما هميشه هم سگ بزرگ محله باقي نميماند. اگر دولت جديد هم مثل ترامپ بخواهد به استفاده ابزاري و كوركورانه از تحريم و ديگر ابزارهاي اعمال زور براي تسليم كردن دشمنان ادامه دهد، در نهايت ميبيند كه نه متحدان و نه دشمنان از اين تحريمها تبعيت نخواهند كرد. بايدن مصمم است در سياست امريكا به گسترش دموكراسي و حقوق بشر بهاي بيشتري بدهد و در اين مورد نيز كار درستي را انجام ميدهد. پس از چهار سال نامهنگاريهاي عاشقانه ترامپ با ديكتاتورها، ستايش حاكمان مستبد و دور شدن امريكا از ارزشها و اصول، اين كار بايدن كاملا ضروري و قابل درك است. براي مثال، يكي از اقدامات بسيار ارزشمند بايدن پيشنهاد برگزاري «نشستدموكراسي» و انتقاد از حاكمان مستبد عربستان سعودي، مصر، كره شمالي، چين و تركيه است. اما مشخص است كه تقسيمبندي جهان به كشورهاي آزاد و غيرآزاد نيز ايرادات خودش را دارد. دستيابي بيشتر به اهداف اصلي بايدن در حوزه سياست خارجي نيازمند همكاري و مصالحه با حكومتهايي است كه از نظر امريكا مطلوب و اخلاقمدار محسوب نميشوند حال ميخواهد بحث گرمايش زمين و كرونا با چين باشد، يا كنترل تسليحات با روسيه و منع اشاعه سلاحهاي اتمي با ايران و كره شمالي. به عبارت ديگر، دولت بايدن مجبور است در مورد ارزشهاي خود تا حدي كوتاه بيايد و درست مثل همه دولتهاي قبلي از طريق مصالحه به دنبال يافتن راهحلي بگردد كه منافع امريكا را تضمين كند.
بنابراين دولت بعدي امريكا مجبور است ژستهاي اخلاقمدارانه خود را كنار بگذارد و عملگرا باشد. براي مثال، بايدن بايد مراقب باشد خط قرمزها و سنگ محكهاي اخلاقي به وجود نياورد كه بعدا همكاري در مسائل حياتي را غيرممكن كند. همچنين بايد بداند كه انتقاد شديد و علني از كشورهاي ديگر به دليل اقدامات غيردموكراتيك و نقض حقوق بشر، اغلب نتيجه معكوس دارد. كمتر پيش آمده امريكا با مشروط كردن كمكهاي خود به اراده كشور ثالث براي بهبود رفتار حقوق بشري خود، بتواند به موفقيت خاصي دست پيدا كند. حاكمان مستبد حاضر نميشوند با فشار و تهديد امريكا، رويه داخلي كشورهاي خود را تغيير دهند.اينكه بايدن بخواهد همه تصميمات ترامپ در حوزه سياست خارجي را لغو كند، كاملا قابل درك است. در بسياري از حوزهها، ترامپ كاملا خودخواهانه يا در خدمت پايگاه هواداران عمل كرده و كاري به منافع ملي و مسووليتپذيري نداشته است. او در اجراي بسياري از تصميماتش نيز كاملا مبتديانه و غيرمسوولانه عمل كرده است. اما بايدن بايد سياست خروج نيروهاي امريكا از عراق و افغانستان را البته به شيوهاي منظمتر و مسوولانهتر ادامه دهد، اين توهم را كنار بگذارد كه ميتوان بشار اسد را در سوريه از قدرت خلع كرد و از هر گونه مداخله نظامي تازه، به ويژه در خاورميانه خودداري كند چرا كه حل مشكلات اين منطقه فراتر از ظرفيت امريكاست.
در مورد سختگيري بيشتر عليه سياستهاي تجاري و فناوري چين نيز حق با ترامپ بود. بايدن بايد ضمن خودداري از تكرويهاي خودنمايانه ترامپ، به اين چالشها اولويت دهد. رييسجمهور منتخب امريكا همچنين بايد سياست سرمايهگذاري ترامپ در عاديسازي روابط ميان اسراييل و كشورهاي عربي را ادامه دهد، اما به جنگ او با فلسطينيها خاتمه داده و تلاش كند با ميانجيگري، اسراييل و فلسطين را به همكاري هر چه بيشتر ترغيب كند. با وجود اينكه بايدن به فروتني و تواضع شهرت دارد، اما مدام از رهبري امريكا بر جهان سخن ميگويد و تيم مشاورانش نيز از طرفداران سفت و سخت كنشگري در حوزه سياست خارجي هستند. آنها ميدانند كه امريكا نميتواند همه مشكلات جهان را حل كند، اما بنا بر عادت همه ديپلماتهاي امريكايي، دوست دارد مسائل را حل و فصل كنند. با اين وجود بايد مراقب باشند اشتياقشان باعث نشود اين واقعيت را ناديده بگيرند كه ديگر كشورها نيز منافعي دارند و امريكا نميتواند آنها را لگدمال كند و بگويد من قدرت بلامنازع هستم، حق با من است و ديگران بايد از من تبعيت كنند. امريكا هنوز ميتواند جهان را اداره كند و در ميان اين همه بحران و مشكل، نيروي خير باشد. اما معماران سياست خارجي امريكا بايد مدبرانه، خردمندانه و متواضعانه عمل كرده و دنيا را نه آن طور كه دوست دارند، بلكه آن طور كه هست، ببينند.
منبع: وبسايت راديو ملي امريكا
بايدن بايد سياست خروج نيروهاي امريكا از عراق و افغانستان را البته به شيوهاي منظمتر و مسوولانهتر ادامه دهد، اين توهم را كنار بگذارد كه ميتوان بشار اسد را در سوريه از قدرت خلع كرد و از هرگونه مداخله نظامي تازه به ويژه در خاورميانه خودداري كند؛ چرا كه حل مشكلات اين منطقه فراتر از ظرفيت امريكاست.