• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4808 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۱۶ آذر

نقد فيلم «در انتظار بربرها»

ما همچنان منتظريم!

آريو راقب‌كياني

 

سينماي «سيرو گرا» را مي‌توان سينماي اداي احترام به مردمان محلي و بومي امريكاي لاتين كه مورد تعدي و تجاوز جوامع استعمارگران قرار گرفته‌اند، قلمداد كرد. سينمايي كه رسالت خود را در تكريم قبايل بومي در حال انقراض به دست خشونت تحميل شده، بنا نهاده است و به نوعي سعي در تاريخ‌نگاري مي‌كند. او در فيلم «پرنده‌هاي مهاجر» تاثير تجارت مواد مخدر بر مردمان محلي را به تصوير مي‌كشاند و در فيلم «آغوش مار» مسيحي كردن بالاجبار بوميان آمازون را نمايش مي‌دهد. در تازه‌ترين فيلم «سيرو گرا» كه در سال 2020 اكران شد، او سراغ كتاب «در انتظار بربرها» اثر «جان مكسول كوتسي» رفته؛ كتابي كه البته در قامت رمان موفق‌تر از فيلمنامه شدن عمل كرده است. اما چرا فيلم «در انتظار بربرها» تا اين اندازه از رماني كه از آن اقتباس كرده، عقب ‌مانده است و عقيم مي‌ماند؟ بزرگ‌ترين نقطه ضعف فيلم را مي‌توان به عدم شكل‌گيري رابطه مدنظر نويسنده يعني جدال ظالم (اشغالگران) با مظلوم (مستعمره‌نشينان) نسبت داد كه توان ايجاد هيچ‌گونه حس ترحم و همدلي در مخاطب را ندارد و بنابراين نگاه فيلم كه نگاهي انسان‌دوستانه و فرا مرزي است، الكن و بي‌خاصيت مي‌شود. خشونتي كه حتي در بزنگاه‌هاي خلق آن نيز چيستي و چگونگي‌اش چندان جدي گرفته نمي‌شود و دشمني عيان شده‌اي كه كنش‌هاي فيلم منشا واكنشي آن است، الكن مي‌ماند! در تاريخ سينما برگردان و ترجمان رمان به فيلمنامه، هميشه ريسكي بوده كه غالبا منجر به فدا كردن دوقلوهاي شبيه‌سازي شده فيلم و كتاب شده است. چرايي عدم ايجاد رابطه صحيح بين شخصيت‌ها بالاخص فرماندار مرزي (با بازي مارك ريلنس) و سرهنگ جول (با بازي جاني دپ) و همچنين دختر بومي را مي‌توان در شخصيت‌پردازي قوام و بسط نيافته هر يك از آنها مربوط دانست. شخصيت‌هايي كه ناشناس باقي مي‌مانند و پيشينه‌اي را نمي‌توان براي آن مفروض دانست، توان ايجاد كاوش براي مخاطب باقي نمي‌گذارند. گويا قرار است صرفا صفت‌هايي به آن چسبانده شود و آنها به صورت جداگانه نمايندگي مصالحه‌جويي يا سركوبگري يا معنوي‌سازي را يدك بكشند. اين تكه چسباني صفت و موصوف‌وار به سكانس‌هاي فيلم هم سرايت كرده و از آن كولاژهايي ساخته است كه مشخص نمي‌كند لحن فيلم با بغض فرو خورده همراه است يا حب عاشقانه رمانتيك‌وار! همه‌ چيز در فيلم «در انتظار بربرها» جوري در كنار هم و در بر هم چيده شده است كه نه اهداف كاراكترها مشخص مي‌شود، نه سرشت واقعي‌شان و نه موانع بر سر راه قرار گرفته ايشان! كارگردان، در بازي گرفتن از بازيگران كاراكتر نشده نيز بسيار خام‌دستانه عمل كرده است و عملا در طول فيلم تعدادي پرسوناژ تيپيكال شده ساخته كه درگير تجمل‌گرايي كليشه‌اي شده‌اند و تنش و عاطفه‌سازي بين آنها ساختگي جلوه مي‌كند. فيلم «در انتظار بربرها» هر قدر تلاش مي‌كند كه خنثي نماند و اعتراض و شكواييه از مردمان قرباني و تبعيض يافته ارايه دهد، بيشتر در ورطه بي‌هدفي كاراكترهاي گيج و درمانده خود دست و پا مي‌زند. حتي زاويد شخصيت راوي فيلم كه همان فرماندار مرزي است توان محقق كردن هيچ‌گونه همذات‌پنداري را حتي به شكل لحظه‌اي و مقطعي ندارد. ريتم و ضرباهنگ فيلم به قدري كندتر از گام‌هاي دختر بومي لنگان‌لنگان مسير خود را پيش مي‌رود كه حتي جذابيت‌هاي منظره‌سازي‌هاي بيروني فيلم با فيلمبرداري به ظاهر چشم‌نواز به مرور تبديل به تصاوير داخلي سر هم‌بندي شده تكراري مجسم مي‌شود و فرصت تفتيش را از مخاطب چه از منظر شخصيت‌پردازي، چه از منظر موقعيت‌پردازي و چه از بعد درگير كردن لحظات احساسي دريغ مي‌كند. بنابراين فيلم نه به خوبي مي‌تواند جغرافياي ميزانسنيك خود را در امنيتي شدن مرزهايش به خاطر احتمال جنگ بشناسد و نه مي‌تواند دغدغه تاريخي- انساني‌اش را ماندگار كند و در نتيجه بسان فيلم‌هاي تاريخي توان فاخر شدن را به دليل نداشتن داستاني مدون و همچنين تركيب‌بندي غلط درام و تراژيك و ملودرام و سوشياليسم و... ندارد. فيلم «در انتظار بربرها» به قدري به همه ‌چيز چنگ مي‌اندازد كه تلخي خون‌هاي ريخته شده بوميان به دست مندل، افسر زيردست سرهنگ جول (با بازي رابرت پتينسن) را بي‌رنگ و بي‌اثر مي‌كند. در انتها كارگردان انتظار تماشاگر را به سر مي‌رساند؛ نه خبري از بربرها هست، نه از جنگ، نه از انتقام و نه از مصالحه! در انتظار گودويي به سخره گرفته شده و البته سينمايي! 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون