• ۱۴۰۳ جمعه ۲۵ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4814 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۲۳ آذر

صميميت و خشونت

جواد ماهر

از ابزارفروشي چوب خريدم تا در خانه با پسرها اره كنيم و چيز ميز بسازيم و سرگرم باشيم؛ شمشير و ماشين و نيزه و قاب عكس و اين‌جور چيزها. سرِ شب توي خانه موسيقي گذاشتيم. بلند شديم رقصيديم. چوب‌ها را برداشتيم و چوب‌بازي كرديم. در حالِ رقص، چوب‌ها را ترق ترق به هم مي‌زديم و كيف مي‌كرديم. چوب‌ها مالِ درختِ شاد و سر حالي بوده. يك درختِ پُرپرنده. درختي نزديك صداي شرشرِ آب و هوهوي باد.  وقتي پدر باشي و مدتي طولاني در قرنطينه خانگي، كم‌كمك از نقش پدر خارج مي‌شوي. مي‌شوي جزيي از بچه‌ها كه بچه‌ها صداي‌شان مي‌زدي و حالا آنها هم تو را بچه‌ها صدا مي‌زنند. پدري‌ات خيلي ديگر توي چشم نيست، چون سرِ كار نرفته‌اي و اعصاب، خرد نكرده‌اي و با هيبت، وارد خانه نشده‌اي و فريادِ بابا آمدِ بچه‌ها را بلند نكرده‌اي. پس خسته نيستي و خانه براي خوابِ پس از ظهرِ بابا قُرق نمي‌شود. شده‌اي جزيي از بچه‌ها. با آنها بيدار مي‌شوي، صبحانه مي‌خوري، آنها سرگرم درس و مشق مي‌شوند و تو كتابي دست مي‌گيري. چه بسا نقشِ بچه‌ها پررنگ‌تر شود و به رعايت‌هايي نياز پيدا كنند كه پدر نياز ندارد. نقشِ پدري پر مي‌زند و بچه‌ها فرصت مي‌يابند با تو، بي‌مراعاتِ نقش ديدار كنند و صميميت بيشتر مي‌شود. مشكل آنجا رخ مي‌نمايد كه با بچه‌ها به اختلاف بخوري. عضله بجنباني و مثل بچه‌اي كه كنترلِ خشمش، لنگ مي‌زند، بزني بچه‌ها را لت و پار كني و آمارِ خشونتِ خانگي را بالا ببري.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون